اِسمرالدا دیلی


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


بفرما
@imyourhoneybot

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


به همه‌تون💕


وای معذرت میخاممم من اصلا به ذهنم هم نرسیده بود که اینجا بگم راجع‌به نمایشگاه که اگر کسی میخاد بره🥲🥲🥲
تیحیجیجحسسنسنیثجثتیکسنسکص
سو سو ساری🫠💛
امروز روز آخر بود:(
گفتن بعدش میرن مصر..
ولییییی گفتن باز هم نمایشگاه‌های مختلف میذارن.
با خبر شدم از چیزی حتما اینجا میگم.


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


و میخام تا صبح تو چنلاتون بچرخم و بشناسمتون.


حقیقتا میدونین چیه؟
انقدر آدمای جدید دور و برم قشنگن که نمیتونم:))))
مثل خودتون. خب؟::"


جریان این شد که داخل سفارت یه نمایشگاه عکاسی توکیو بود و ما رفتیم.
مانگا و عکس دیدیم.. و کتاب ژاپنی هدیه گرفتیم.
و گوشی مسئولش رو ازش گرفتیم عکس انداختیم😂😭
و اون یکی راهنما واقن خوشش اومد ازمون گفت بیاین با گوشی خودمم ازتون عکس بگیرم.


خب نه.. اکثرش راست بود.


عزیزدلمم😂😭


Auriotemis dan repost
منی که داشت باورم میشد🫠
چرا انقدر زودباورم اخههههههه😭😭😭😂😂


Auriotemis dan repost
باید بگم لذت بردم ولی😭😭😂😂😂


خلاصه که ما رفتیم سفارت گفتیم توروخدا اقاهای مهربون ما رو نجات بدین بذارین بریم ژاپن وگرنه من میشینم دم در گریه میکنم.
اون بنده خدا هم گفت من خودمم گیر افتادم اینجا تو رو کجا ببرم؟ پس بشین عرت رو بزن..😔
منم گفتم آقا دیگه خبببب👈🏻👉🏻
بعد اومد واسه خوشحال کردنمون بهمون کتاب ژاپنی داد و گفت بیاین حالا چهار تا عکس از ژاپن و مانگا اون پایین به دیوار زدیم ببینین و بیشتر بسوزین.
ما هم خر ذوووق شدیمم بعد من گفتم من از بچگی هاااارزوم بود عکس ژاپنی ببینم.🫠🫠
خلاصه رفتیم یکم آرت ژاپنی دیدیم بعد اون آقای راهنما انقدر از ما خوشش اومد که با گوشیش عکس گرفت ازمون که هروقت دلش واسمون تنگ شد بره عکسا رو نگاه کنه و من تا اینجا فقط چرت و پرت گفتم و شما هم همه‌اش رو خوندی دوست عزیز:))


خب بیام قضیه اینو تعریف کنم-.-🤌🏻


راستی..
لیموهای جدید، خیلی به لیموکده کوچیک من خوش اومدین🫠🍋💛


این رو حتی منی که از تاچ و بغل متنفرم هم تایید میکنم.


Light-in-Midnight dan repost
نمیدونم چند نفر " ۱۳ دلیل برای اینکه " رو دیدن اینجا ولی یکی از ایراد های بزرگش به نظر شخصی من اینه که نشون نداده بغل چه تاثیر بزرگ و مهمی میتونه بذاره؛ لایک توی سکانس های دردناک و احساساتی هی منتظرم یکی اون فرد لعنتی تروماتایزد شده رو در آغوش بکشه و تا الان فقط دو سه تا صحنه اینطوری دیدم.


𝓥𝓮𝓻𝓪𝓴𝓾𝓴,... dan repost
آخرشم نفهمیدم این غمه که می‌زنه معدمو داغون می‌کنه یا معده‌ی داغونم باعث گین شدن غمم می‌شه.


وای وای خجالت کشیییییدم..
بوس به سرت لیموی کیوتم🫠🍋💛


✨•𝑴𝒂𝒈𝒊𝒄𝒂𝒍 𝒘𝒐𝒓𝒍𝒅•✨ dan repost
انقد این قشنگ بود
که واقن حیفه اینجا نباشه🌿🪷


من تو زندگی قبلیم یه اِلف بودم. تو نوجوونی خیلی شیطنت میکردم و علی رغم تذکرهای دیگران، دوست داشتم به انسان‌ها نزدیک بشم و اون‌هارو بشناسم.
نمیدونستم چرا انسان‌ها با اینکه قوی بودن، به ساحره‌ها عجیب‌الخلقه میگفتن، از سیرن‌ها میترسن و خون‌آشام‌ها رو شکنجه میکنن.
بزرگ‌ترها میگفتن باید از انسان‌ها فاصله بگیریم، میگفتن اونا خطرناکن.. ولی من شب‌ها از پشت پنجره‌ی اتاقِ خونه‌ی نزدیکِ چشمه‌ای که ما روی درختِ نزدیکش زندگی میکردیم، می‌نشستم و انسانِ نوجوونی که ظهرها به جنگل میاد و زیر تک درخت قطع شده‌ای میشینه و کتاب میخونه، عصرونه موردعلاقه‌اش نون تست و مربای توت‌فرنگیه و صبح هر جمعه یه نوای خاص رو با چنگ مینوازه، رو نگاه میکردم.
همونی که وقتی بچه بود یه روز هنگام دوییدن تو جنگل زمین خورد و من با اینکه میدونستم احتمال گیر افتادم هست، وقتی در حال گریه کردن بود زخم روی پاش رو شفا دادم.
و به خودم قول دادم همیشه مراقبش باشم. پس درسته نمیتونستم نزدیکش بشم، ولی همیشه از دور نگاهش میکردم و مواظبش بودم.
هر دو بزرگتر شدیم. من هنوز هم از دور نگاهش میکردم، و هنوز هم مراقبش بودم. مراقب بند کفش محکم بسته‌ نشده‌اش، کلیدهایی که اکثرا جا میذاره و چتری که تو هوای بارونی با خودش نمیبره، دستگاه تستی که فراموش میکنه خاموش کنه، پتویی که هنگام خواب از روش کنار کشیده میشه و پنجره‌ای که هنگام مریض شدنش هم باز میمونه.
و یه روز.. یه روز دیگه نیست.
یه روز که گرد و خاک برای روزها روی زمین نشسته؛ یه روز که شومینه برای هفته‌ها خاموشه؛  یه روز که پنجره‌ای که ماه‌هاست باز نشده، جوری به لولا قفل خورده که انگار هیچوقت نباید باز می‌شده؛ یه روز که صدایی برای سال‌ها داخل خونه نپیچیده.
و من؟
من زیر تک درخت قطع شده وسط جنگل میشینم و همون نوای آشنای صبح جمعه‌ها که با چنگ نواخته میشد رو زمزمه میکنم.
و با نگاهم اطراف رو میگردم، نکنه بچه‌ای روی زمین افتاده باشه و بخاطر زانوی زخمی‌اش گریه کنه؟


خب.. حالا خودمم بذارم👈🏻👉🏻

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

70

obunachilar
Kanal statistikasi