نامهی هفتاد و یک
آلی هر چیزی یکجایی باید بایستد و نگاه کند به خودش. نگاه میکنم به خودم و فکر میکنم باید همینجا به این گپ یکطرفه پایان بدهم. یکجاهایی انگار دچار تقلب شدهام. به تو که نباید جنس قلب داد. یک راهی با هم آمدیم. با هم در یک تاریخ. حالا انگار میخواهم خودم را بار این راه آمده کنم اما نه!؟ خیانت معنای دقیقاش همین است. کم کم عیار را کم کردن و قلب کردن. فکر میکنم دیگری حرفی ندارم. اگر بود باز هم مینویسم. اما به این زودیها نه. سالها بعد. خیلی بعد. بعد بعید. سالهایی که حتمن همدیگر را گم کردهایم. این به جای آن واگویه که بردار شد. سوخت. میبوسمت.
۹۴/۳/۲
https://telegram.me/faryad_naseri
آلی هر چیزی یکجایی باید بایستد و نگاه کند به خودش. نگاه میکنم به خودم و فکر میکنم باید همینجا به این گپ یکطرفه پایان بدهم. یکجاهایی انگار دچار تقلب شدهام. به تو که نباید جنس قلب داد. یک راهی با هم آمدیم. با هم در یک تاریخ. حالا انگار میخواهم خودم را بار این راه آمده کنم اما نه!؟ خیانت معنای دقیقاش همین است. کم کم عیار را کم کردن و قلب کردن. فکر میکنم دیگری حرفی ندارم. اگر بود باز هم مینویسم. اما به این زودیها نه. سالها بعد. خیلی بعد. بعد بعید. سالهایی که حتمن همدیگر را گم کردهایم. این به جای آن واگویه که بردار شد. سوخت. میبوسمت.
۹۴/۳/۲
https://telegram.me/faryad_naseri