یادت میاد بچه بودیم زخمی میشدیم میگفتن بزرگ میشی یادت میره
میخوام بیام دستتو بگیرم بریم بهشون بگم دیدی یادمون نرفت
دیدی هنوز کنار همیم کنار خاطراتمون
هنوز بادمونه زخمای زانومون وقتی از دوچرخه میوفتادیم
یادمونه پشت دستمون با قاشقاتون سوخت فقط چون با توپ گلدون همسایه شکست
تازه یادمونه از مدرسه برمیگشتیم پاهامون رو خطای سنگفرش پیاده رو نمیداشتیم آخرش میخوردیم زمین
بزرگتر شدیم دوستامون رفتن
مامان بزرگ بابا بزرگ مشکلات مالی بابا افسردگی مامان دارو دوا دکتر
میخوام بریم بهشون بگیم کلیشه تو گوش ما نمیره ، ناخودآگاه ما حافظمون شکست نداد
برا همینه دم از موندگاری میزنیم
نسل موندگاریم!
@arunond7