شبی از شبها
شبی از شبها
گل شببو
خورجین پربو را نگشود
که زمستان
_ از کوهستان _
چارنعل آمدهبود.
شبی از شبها
یاد من
_ پاورچینپاورچین _
از درِ خانه برون رفت.
و ندانستم کی بازآمد
و کجا بود
آنقدَر بو بردم
که تنش بوی دلاویز تو را با خود داشت.
شبی از شبها
به تماشا بنشین
تیر چالاک شهابی را
که در انبانهٔ شب گم گردد.
و به یاد آر که ما نیز شبی
_ یا روزی _
اینچنین در قدم مرگ فرومیافتیم.
شبی از شبها
تو مرا گفتی
«شب باش»
من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود،
شبِ شب گشتم.
به امیدی که تو فانوس نظرگاه شب من باشی.
#محمد_زهری (زُهَری)
@ghazalshermahdishabani
شبی از شبها
گل شببو
خورجین پربو را نگشود
که زمستان
_ از کوهستان _
چارنعل آمدهبود.
شبی از شبها
یاد من
_ پاورچینپاورچین _
از درِ خانه برون رفت.
و ندانستم کی بازآمد
و کجا بود
آنقدَر بو بردم
که تنش بوی دلاویز تو را با خود داشت.
شبی از شبها
به تماشا بنشین
تیر چالاک شهابی را
که در انبانهٔ شب گم گردد.
و به یاد آر که ما نیز شبی
_ یا روزی _
اینچنین در قدم مرگ فرومیافتیم.
شبی از شبها
تو مرا گفتی
«شب باش»
من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود،
شبِ شب گشتم.
به امیدی که تو فانوس نظرگاه شب من باشی.
#محمد_زهری (زُهَری)
@ghazalshermahdishabani