#تحلیل_ابیاتی_از_دفتر_پنجم_مثنوی:
✔️ ای عجب حسنی بود جز عکس آن؟
نیست تن را جنبشی از غیر جان
در این بیت در مصراع اول با استفهامی انکاری پاسخ سوالی قابل طرح را ارایه می دهد..
ممکن است کسی بپرسد این همه زیبایی و حسن در عالم هست و دل را به سوی خود می کشد در آن صورت تکلیف ما چیست؟ این همه جمال خوبان که انکار شدنی نیست پس چاره ما چیست؟
جواب می دهد که تعجب می کنم از چنین صحبتی!مگر شما خیال می کنید غیر از حسن ازلی هیچ حسن و جمالی وجود دارد؟اینها همه پرتوی از آن حسن بی مانند است و زیبایی های این عالم جلوه ای از زیبایی معشوق حقیقی است.
در مصراع دوم حکمی برای اثبات مدعای خود می آورد.در حقیقت یک اسلوب معادله زیبا مطرح است.
شما دست و پا را می بینید اما جان دیده نمی شود ولی جنبش دست و پا از جان است پس جمال موجود در عالم هم عکس معشوق حقیقی است.
این چند بیت زیبا برای تایید این مطلب:
پوزش می طلبم از اینکه این ابیات خود شرحی دیگر می طلبند ولی دوستان با خواندن ابیات قطعا مفهوم زیبا را خواهند گرفت👇👇
باده از غيبست و کوزه زين جهان
کوزه پيدا باده در وي بس نهان
بس نهان از ديده نامحرمان
ليک بر محرم هويدا و عيان
يا الهي سکرت ابصارنا
فاعف عنا اثقلت اوزارنا
يا خفيا قد ملات الخافقين
قد علوت فوق نور المشرقين
انت سر کاشف اسرارنا
انت فجر مفجر انهارنا
يا خفي الذات محسوس العطا
انت کالماء و نحن کالرحا
انت کالريح و نحن کالغبار
تختفي الريح و غبراها جهار
تو بهاري ما چو باغ سبز خوش
او نهان و آشکارا بخششش
تو چو جاني ما مثال دست و پا
قبض و بسط دست از جان شد روا
تو چو عقلي ما مثال اين زبان
اين زبان از عقل دارد اين بيان
تو مثال شادي و ما خنده ايم
که نتيجه شادي فرخنده ايم
جنبش ما هر دمي خود اشهدست
که گواه ذوالجلال سرمدست
گردش سنگ آسيا در اضطراب
اشهد آمد بر وجود جوي آب
اي برون از وهم و قال و قيل من
خاک بر فرق من و تمثيل من
بنده نشکيبد ز تصوير خوشت
هر دمت گويد که جانم مفرشت
هم چو آن چوپان که مي گفت اي خدا
پيش چوپان و محب خود بيا
تا شپش جويم من از پيراهنت
چارقت دوزم ببوسم دامنت
کس نبودش در هوا و عشق جفت
ليک قاصر بود از تسبيح و گفت
عشق او خرگاه بر گردون زده
جان سگ خرگاه آن چوپان شده
چونک بحر عشق يزدان جوش زد
بر دل او زد ترا بر گوش زد
در بیت آخر تفاوت را در عاشقان ریایی و حقیقی ببینید
یکی را بر گوش زد و یکی را بر دل
فرق است بین آنکس که می شنود با آنکس که شهود می کند.
استاد سابق خسروی
گروه دبیران ادبیات کشور
https://t.me/joinchat/AAAAAD-djOh0rs4ttCQBcA
✔️ ای عجب حسنی بود جز عکس آن؟
نیست تن را جنبشی از غیر جان
در این بیت در مصراع اول با استفهامی انکاری پاسخ سوالی قابل طرح را ارایه می دهد..
ممکن است کسی بپرسد این همه زیبایی و حسن در عالم هست و دل را به سوی خود می کشد در آن صورت تکلیف ما چیست؟ این همه جمال خوبان که انکار شدنی نیست پس چاره ما چیست؟
جواب می دهد که تعجب می کنم از چنین صحبتی!مگر شما خیال می کنید غیر از حسن ازلی هیچ حسن و جمالی وجود دارد؟اینها همه پرتوی از آن حسن بی مانند است و زیبایی های این عالم جلوه ای از زیبایی معشوق حقیقی است.
در مصراع دوم حکمی برای اثبات مدعای خود می آورد.در حقیقت یک اسلوب معادله زیبا مطرح است.
شما دست و پا را می بینید اما جان دیده نمی شود ولی جنبش دست و پا از جان است پس جمال موجود در عالم هم عکس معشوق حقیقی است.
این چند بیت زیبا برای تایید این مطلب:
پوزش می طلبم از اینکه این ابیات خود شرحی دیگر می طلبند ولی دوستان با خواندن ابیات قطعا مفهوم زیبا را خواهند گرفت👇👇
باده از غيبست و کوزه زين جهان
کوزه پيدا باده در وي بس نهان
بس نهان از ديده نامحرمان
ليک بر محرم هويدا و عيان
يا الهي سکرت ابصارنا
فاعف عنا اثقلت اوزارنا
يا خفيا قد ملات الخافقين
قد علوت فوق نور المشرقين
انت سر کاشف اسرارنا
انت فجر مفجر انهارنا
يا خفي الذات محسوس العطا
انت کالماء و نحن کالرحا
انت کالريح و نحن کالغبار
تختفي الريح و غبراها جهار
تو بهاري ما چو باغ سبز خوش
او نهان و آشکارا بخششش
تو چو جاني ما مثال دست و پا
قبض و بسط دست از جان شد روا
تو چو عقلي ما مثال اين زبان
اين زبان از عقل دارد اين بيان
تو مثال شادي و ما خنده ايم
که نتيجه شادي فرخنده ايم
جنبش ما هر دمي خود اشهدست
که گواه ذوالجلال سرمدست
گردش سنگ آسيا در اضطراب
اشهد آمد بر وجود جوي آب
اي برون از وهم و قال و قيل من
خاک بر فرق من و تمثيل من
بنده نشکيبد ز تصوير خوشت
هر دمت گويد که جانم مفرشت
هم چو آن چوپان که مي گفت اي خدا
پيش چوپان و محب خود بيا
تا شپش جويم من از پيراهنت
چارقت دوزم ببوسم دامنت
کس نبودش در هوا و عشق جفت
ليک قاصر بود از تسبيح و گفت
عشق او خرگاه بر گردون زده
جان سگ خرگاه آن چوپان شده
چونک بحر عشق يزدان جوش زد
بر دل او زد ترا بر گوش زد
در بیت آخر تفاوت را در عاشقان ریایی و حقیقی ببینید
یکی را بر گوش زد و یکی را بر دل
فرق است بین آنکس که می شنود با آنکس که شهود می کند.
استاد سابق خسروی
گروه دبیران ادبیات کشور
https://t.me/joinchat/AAAAAD-djOh0rs4ttCQBcA