تنهی دشمن و طعنهی دوست
جا خالی میدم من همهی روز
این ماجرا ادامه داره
تا زمانی که بشی آفتاب لبهی بوم
هر روز بی حس تر
پر ایده ولی بی بستر
مگه میشه تو بتونی جا بدی
تموم آب دریا رو توو استخر
عصبی لبریز حرارت
نمیگم انگیزه ندارم
وقتی که هنر رو زمین زدن
من باید از دست و پاش سنگریزه درآرَم
جا خالی میدم من همهی روز
این ماجرا ادامه داره
تا زمانی که بشی آفتاب لبهی بوم
هر روز بی حس تر
پر ایده ولی بی بستر
مگه میشه تو بتونی جا بدی
تموم آب دریا رو توو استخر
عصبی لبریز حرارت
نمیگم انگیزه ندارم
وقتی که هنر رو زمین زدن
من باید از دست و پاش سنگریزه درآرَم