بنرام🔞


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan



Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


❌❌ عشقی که با تجاوز دکتری در مهمانی آغاز شد❌❌
🔞🔞ورود افراد زیر ۱۸ممنوع🔞🔞
صحرا: #بدنتو شل کن
_لازم نیست انقدر به خودت #فشار بیاری
اسرین: چشم
کنارش نشستم و دستش رو بین دستام گرفتم. #سرد تر از چیزی بود که فکرش رو میکردم.
_خیلی #سردی
_هنوز شروع نشده تو انقدر #ترسیدی؟
اسرین: نه #نترسیدم،ذوق دارم
صحرا: قبل از اینکه شروع کنیم بهت میگم،هرجا حس کردی حالت خوب نیست و هر مشکلی داری کافیه بهم بگی همونجا استپ میکنیم
اسرین: چشم
صحرا: یادت نره که الان بیشتر از همیشه حواسم بهت هست ،امروز یه چیز جدید باهم #تجربه میکنیم از هیچی نترس
#چاقو رو که برداشتم صدای قورت دادن آب #دهنش رو شنیدم.
به دستش نزدیک کردم و #اولین خط رو انداختم.
پلک های بسته اش رو بهم #فشار میداد و لبش اسیر #دندون های تیزش بود.
#شامل_فانتزی_ها_تنبیهات_جدید
برای ادامه رمان 💦👇
https://t.me/joinchat/AAAAAE4o1uhtP2orMOQZ8w


#اسلیوی_با_تحمل_درد_بی_نهایت
#شکنجه_گر_امن_من
اسرین: آییی
صداش #بغض آلود بود.
صحرا: خوبه
انگشتم رو داخل #ظرف نمک زدم و روی #زخم پاش فشار دادم.صدای جیغش بلند تر از همیشه به گوشم رسید.روی زخمش رو بیشتر #فشار دادم.
اسرین: #غلط کردم،گوه خوردم توروخدا بانو
با دستش ملافه ی روی تختش رو #چنگ میزد بلکه از #سوزشش کم شه اما دختر کوچولوی من نمیدونست که فایده نداره.
یکم دیگه به انگشتم #نمک زدم و اینبار هدفم زخم دستش بود.دوباره صدای جیغش بلند شد و #اشک هاش شروع کرد به ریختن.
اسرین: دیگه تکرار نمیشه،بار بار آخرم بود،آخخ توروخدا،دیگه دیگه نمیتونم
توانش از بین رفته بود. صدای #هق هقش قطع نمیشد.انگار سعی داشت با اشک هاش بهم بگه چقدر #درد کشیده.
اسرین: ببخشید،من #ضعیفم نذاشتم ادامه بدید،زود تموم شد....
❌❌رمانی ناب با صحنه ها وتنبیهات جدید وجالب تکرار نشدنی ❌❌
🔞🔞شامل صحنه های دلخراش 🔞🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAE4o1uhtP2orMOQZ8w


❌❌❌🔞🔞🔞💦💦💦🌈🌈🌈🔥🔥
با #لذت نگاهی به #زخمش انداختم.دستم بین دوتا پاهاش گذاشتم و #فشاری بینش ایجاد کردم تا بالاخره یکم فاصله به وجود اومد.
_خودتو #سفت نکن،چرا ساکت شدی؟
+میدونید بانوی من تازگی ها خیلی دوست دارم یه خونه داشته باشیم،بعد من هر روز بتونم کنار شما باشم
صداش #بغض آلود بود.
_ خوبه،انگشتم رو داخل ظرف #نمک زدم و روی زخم پاش فشار دادم.صدای #جیغش بلند تر از همیشه به گوشم رسید.
+ آخ آخ صحرا
_چی؟ صحرا!روی زخمش رو بیشتر #فشار دادم.
+ غلط کردم،#گوه خوردم توروخدا بانو
با دستش ملافه ی روی تختش رو #چنگ میزد بلکه از #سوزشش کم شه، یکم دیگه به انگشتم نمک زدم و اینبار هدفم زخم دستش بود.دوباره صدای جیغش بلند شد و #اشک هاش شروع کرد به ریختن.
+دیگه تکرار نمیشه،بار بار آخرم بود،آخخ توروخدا،دیگه دیگه نمیتونم
توانش از بین رفته بود. صدای هق هقش #قطع نمیشد.انگار سعی داشت با اشک هاش بهم بگه چقدر درد کشیده...
#پارت_واقعی 😈🔞
#لزبین_میسترس_اسلیو_گرل💯❌💦🌈
https://t.me/joinchat/AAAAAE4o1uhtP2orMOQZ8w


با لذت #نگاهی به #زخمش انداختم. من کارم رو خیلی خوب #بلد بودم. دستی به رون پاش کشیدم ؛ بدنش رو #سفت تر از قبل کرد جوری که #فاصله ای بین دو پاش نمونده بود.#دستم بین دوتا پاهاش گذاشتم و #فشاری بینش ایجاد کردم تا بالاخره یکم فاصله به وجود اومد.
صحرا: خودتو #سفت نکن،درد داری؟
اسرین: فقط #میسوزه
صحرا: چرا #ساکت شدی؟
ترس از صداش معلوم بود.
ران پاشو نوازش میکردم تا به نقطه ی مورد نظرم برسم ؛ بیشتر #حساسیتم برای این بود که آسیبی به #شاهرگ پاش نزنم.
صحرا: خب نگفتی؟
اسرین: میخوام #فانتزی جدیدمو بگم
_میدونید بانوی من تازگی ها خیلی....
#هات_لزبین_اسلیو_گرل😈🔞
#شکنجه_شلاق_بازی💦🔥🌈
https://t.me/joinchat/AAAAAE4o1uhtP2orMOQZ8w


میترا۳تا۵


حِسِ بودَنت dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
#ارباب #برده#❌♨️💯🚫🔞

باشلاق به جونم افتاده بود کل بدنم کبود بود

وقتشه جنده کوچولو باید سرویس بدی
میدونستم که به حرفاش گوش نده بازم قراره تنبیه کنه

پاهامو از هم باز کردم

افرین جنده کوچولو خوبه فهمیدی بامن کلکل نکنی

باهرضربه ای که میزد لذت میبردم
درد داشتم اما لذت و درد ترکیب خوبی شده بودن تا من شیفته ای این مرد بشم

ویبراتور برداشت و گذاشت بین پاهام
التماس میکردم برش داره حالم بد بود نمیتونستم کاری کنم از لذت و درد فقط داد میزدم

بانامردی تمام مردونگیشو دوباره فروکرد داخلم



ادامه ...🔞❌👅💋💦💦

اگه دنبال ادامه ای داستانی دستتو بمال رو لینک 😈💦


داستان قراره جالب تر بشه پس لف نده
همراه ما باشین🔞♨️💯

https://t.me/joinchat/AAAAAFP5X22j9fl-bOnC4g


ادمین تب هرکانالی هستم اینجاادشه برای هماهنگی🌺

https://t.me/joinchat/STFUjBb7WKxSunpCbt7qjw


#داستان_دختری_که_برده_یک_زوج_خشن_میشه_هرشب_دختررو_از‌کصو‌کون_جر_میدن

🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞
#بچه_نیاد🔞
روصندلی نشسته بود منم مجبور کرد جلوش زانو بزنم

ک*صش درست جلوم بود و حالم داشت بدمیشد
بالحن دستوری گفت

+بخورش

صدای نامفهومی از خودم دراوردم که اون گوی تودهنمو باز کرد نفس عمیقی کشدم

خودشو تابی داد

+مگ نگفتم بخورش ؟ مثل اینکه تنبیه میخای

داشتن ناهارمیخوردن بوی غذاها خیلی تحریکم کرده بود و شکمم قارقورش دراومده بود
اونا داشتن مرغ سرخ شده میخوردن با نوشابه منم یه کص بوگندوبا آب مضخرفش

+اه اه بخورش جنده آییییی
سرمو فشار داد به بین پاشو و همونطور که نوشابه هم داشت میخورد آه های بلند میکشید

بانشستن دستی رو سوراخ #کونم با ترس برگشتم که آقارودیدم که نشسته پیشمو و دستشو میکشه روسوراخم

زنش اجازه فکرکردن بهم ندادو سرمو لای پاهاش فشار داد
بافرو رفتن انگشت مرد توباسنم جیغم لای ک*ص زنش خفه شد
https://t.me/joinchat/AAAAAEbvAMJyqDO6XBoB5A

🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞
#زنه‌مجبورش‌میکنه‌کصشو.بخوره_شوهرشم_ازپشت_جرش_میده


مطهره ۳تا۵


⚜🔞⚜🔞
🔞⚜🔞
⚜🔞


#پارت_110⛓💦
#پارت_واقعی_اسکی_نرو😒❌
#محبوب_ترین_رمان_تلگرام💦♨️



#خنده ی سر #مستی کرد و نگاه از چشم هام گرفت و #جزء جزء #صورتم و از نظر گذروند و #خیره به #لب هام گفت:
- الان می خوای #چیکار کنی؟
#ترسیده #لب برچیدم و گفتم:
- چیو #چیکار کنم؟
- ببین #دختر،من #حوصله ی ننه من غریبا بازی هاتو ندارم،پول #مفت ندادم تا بیای اینجا #چشات پر #اشک شه من فقط یه چیز میخوام،اونم #تمکین!
اشکام #راهیه #گونه هام شد و #کلمش صد بار تو ذهنم #اکو شد،#اخمی کرد و گفت:
- برو رو #تخت!
- چ...چی؟
- دمر #بخواب رو تخت
- اما...
- زود باش!
- من #دخترم آقا
- #مهم نیست،زود باش!
با حالی #پریشونو صورتش #اشک #آلود کاری که گفت و انجام دادم و زیر #چشمی نگاهش کردم،به سمتم #اومد و با #شوکری که تو #دستش بود از ترس به #سکسکه افتادم که کمی بعد #سردی #چیز #سفتی #روی...

#ادامشو_میخوای_جوویین_شو❌💦
#بیا_ببین_زجرش_میدع💦
#دخترع_هنوز_نشناخت_معشوقه_پسرست😱🙊
#نبوووود_لفتتتت_بده❌⚠️

جویین شو که از دستت میره🙊


💯🔞#پارتی_در_آینده👇
https://t.me/joinchat/AAAAAE5MIiQoOlU81_KLWw
دکمه های پیراهنم و باز کرد و سوتین سفیدمو بالا زد. نوک سینه هام هنوز برجسته بود.. با خنده گفت :
-اوف تو چرا انقدر #هاتی دختر؟
سرمو عقب کشیدم و نالیدم:
-آبان من اصلا نمیتونم از فکر اون #مردونگی #کلفتت بیام بیرون لعنتی! همش میخام بیام زیرت بخوابم.

#زبون خیس و داغشو رو سینه هام کشید و با خماری لب زد:

_اوم تو منو #دیوونه میکنی...

#نوک #تحریک شده ی #سینمو تو دهنش کشید و #مکید. و من حس کردم بین پام کاملا #خیس شد!

دستشو از #شورتم رد کرد و رسوند به #بهشت #داغ و خیسم.

-ای جونم! حسابی آماده‌ی #کردن شدی.
#کص نازتو دوباره #جر می‌دم.

و بعد از زدن این حرفش، شورتم رو در آورد و سرش رو #لای پام برد و با انرژی جنون آمیزی مشغول #میک زدن #کلیتوریسمم شد.
کنترل #آه و #نالم دست خودم نبود....

#پر_از_صحنه_های_سکسی🔞
#دختری_که_مدیومه_ولی_برده_جنسی_عشق_سابقش_میشه🙊💯💦
https://t.me/joinchat/AAAAAE5MIiQoOlU81_KLWw
https://t.me/joinchat/AAAAAE5MIiQoOlU81_KLWw


بنرام🔞 dan repost
امیدوارم جذب داشته باشین☺🌈
ادمین تب خواستین پیوی پی ام بدین

@nfss_19


بنرام🔞 dan repost
سلام کیوتای من😋🌺
تایم تبمه وسط تبم نرینی!
این کانالایی که بهتون معرفی میکنم از بهترین کانالا سال هستن😍


۳تا۵


۳تا۵


Noma’lum dan repost
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
#اوفف حورا چه قدر #کصت خوشمزس انگار نوتلا داره
-بخور سیاوش #بخور برام💦🚫
سرشو محکم‌ #بین پام فشار میدادم جوری #مک میزد و #میخورد انگار
میخواست #شیره تنمو از #کصم بکشه بیرون💦🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAElyOexu_n0D1NaZVA
-اخ حوراااا پاهاتو باز کن این #بهشتت #سالارو بخوره ببینه خوشش میاد یانه🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞
-بیا عشقم‌ بیا #بکن تو بهشتم بخورتش
تا این حرفو زد #کیرمو با شدت داخلش فرو کردم🚫
-اخخ #جرخوردم لعنتی این #سالارت خیلی #کلفته🔥🔥🔥🔥
https://t.me/joinchat/AAAAAElyOexu_n0D1NaZVA
#برای خوندن ادامه رمان وارد لینک زیر شوید❌❌❌❌❌❌🔞

https://t.me/joinchat/AAAAAElyOexu_n0D1NaZVA

مناسب برای #بزرگسالان🔞🔥


Noma’lum dan repost
‍ #ازدواج_ اجباری_خیانت _به همسر
#دختری_ڪه با وجود داشتن همسر با_ دوست پسر دوران مجردیش وارد رابطه میشه😱💦🔞


💦🔞⛔️ دیلا دختری هات و خوشگل ڪه به اجبار پدرش مجبور به ازدواج با مردی میشه ڪه دوستش نداره اما حتی بعداز ازدواج هم رابطه با دوست پسرش رو بهم نمیزنه و تو نبود همسرش با اون همخواب میشه🔞♨️😱😱👇👇

💦به محض بیرون رفتن اراد از خونه، شماره ی آرین رو گرفتم و بهش خبر دادم تامخفیانه بیاد تو خونه💧
یه لباس خواب حریر قرمز پوشیدم ڪه رنگش با رنگ رژ لبم ست بود #درو از قبل بازڪرده بودم و تا اومد داخل دستشو گرفتم و ڪشیدمش داخل.ڪمرشو ڪوبوندم به دیوار و از جلو بهش چسبیدم💦
یه ماهی میشد ڪه ندیده بودمش و حالا بدجور واسه چشیدن طعم لباش عطش و حرص داشتم.
زانوم رو به وسط پاش فشار دادم و انگشتمو رو لبهاش گذاشتم💧
دستاشو رو #باسن برجسته و بزرگم گذاشت. باخشونت فشارش داد و گفت:
-اراد هم تاحالا تورو تو این لباس دیده؟
بدنمو با #لوندی جلوش پیچ و تاب دادمو با گذاشتن دستم روی #عضو بزرگ شده ی بدنش گفتم:
-نه...من این لباسو فقط برای تو میپوشم....حالا شروع ڪن ڪه ڪه دلم بدجور واست تنگ...
https://t.me/joinchat/AAAAAElyOexu_n0D1NaZVA
https://t.me/joinchat/AAAAAElyOexu_n0D1NaZVA
https://t.me/joinchat/AAAAAElyOexu_n0D1NaZVA
https://t.me/joinchat/AAAAAElyOexu_n0D1NaZVA


۳تا۵رمانسون


۳تا۵رمانسون


💯💯#اولین_کانال_لزبین❌❌
🔥😈#دارک_خشن 🌈💦
خیلی طول نکشید در ماشین باز شد اسرین سوار شد. به در تکیه داده بود سلام زیر لبی گفت که جوابی نشنید.
جواب سلامش #اولین تو #دهنی بود که خورد.دستشو روی #لبش گذاشت و بهم خیره شد.
صحرا:دوباره هار شدی؟این #سلیطه بازی ها چیه واسه من در آوردی؟هان؟
دستشو آورده بود پایین و مشغول بازی کردن با انگشت های دستش بود که #دومین #کشیده سمت راست #صورتش نشست.
صحرا:حرف بزن،پشت تلفن که خوب واسم بلبل زبونی میکرد،جوابمو میدادی
_با دوست پسر دوستت میخوای بری بیرون؟ آره؟
_تازه زنگ زدی به من خبر بدی نه #اجازه بگیری!
صدای لرزونش بالاخره بلند شد
اسرین:من..
سومین کشیده سمت #چپ صورتش نشست.حرفش ناتموم موند و بالاخره #اشک هاش شروع به ریختن کردن.
اسرین: #غلط کردم صدای #هق هقش بلند شد.
صحرا:حالا مونده تا به #غلط کردن بیوفتی
#صحنه_دار❌❌🔞🔞
#لزبین_خشن💯
😈🔥💦#سکسی_هات_صحنه_دار❌🔞❌
https://t.me/joinchat/AAAAAE4o1uhtP2orMOQZ8w

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

1

obunachilar
Kanal statistikasi