𝖲𝗐𝖾𝖾𝗍 𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾:
@Minpity ★
@guleomنگاهش رو به چشمای خیس پسر داد و نیشخندی زد، انگشتاش رو سریع تر روی سر دیک پسر کوچولو فشار میداد و مانع ارضا شدنش میشد، خودش رو جلو کشید سرش رو توی سر پسر برد و گردنش رو محکم گاز گرفت و زیر گوشش با صدای جدی زمزمه کرد
-میدونی که تنبیه الانت تقصیر سر پیچیه که خودت کردی پس تحملش کن
پسر کوچولو که زیرش از درد به گریه افتاده بود دستاش رو روی شونه های پسر روش انداخت و با دردی که داشت محکم ناخونای کوچولوشو توی شونه و گردنش فرو میکرد و از دردی که داشت صدای هق زدناش جای ناله هاشو گرفته بودن
پسر بزرگتر با دیدن اشکای پسره زیرش با پوزخند با دستش به دیکش فشار محکمی وارد کرد و بدون اینکه دستشو برداره بیشتر باهاش ور میرفت و اذیتش میکرد
-گفتم که تا وقتی اجازه ندم قرار نیست بیایی فهمیدی؟