خدایابارها شده است که این پندار حرام و سیاه در خاطرم ورود کند که از بقیه بندگانت بهترم. گاهی نگاهم اوج میگیرد و از بالا به بندههایت نظر میکنم. پیش خودم میگویم اگر مالم کمتر است، اگر نازیباترم، اگر ناعالم ترم، اگر و اگر فلان چیزم کمتر است، به جایش بندهی خوبتر خدایم. این به همهی آنها در! لابد هم به قیاس و ارجشناسی موحدانهام مینازم!
همان لحظه ، همان لحظه ای عزیز، حضیض ابتذال و غایت سقوط من است. محبوبم، همان نفس به دادم برس!
هر چه کوچکم میکند، هر چه کِبرم را میسوزد و هر چه خودشیفتگیام را بر باد میدهد، برایم شیرینترین و عزیزترین مهمان است. خانهام را پر از این مهمانهای خودشکن کن خدای من. حتی گناهی که این فروتنی را برایم بیاورد از بندگیهای غرورآفرینت دوستتر دارم. در اینجاها گناهکارم نگه دار، تا عابدم بسازی!
حالیام کن که «تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت!» که«
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ»
خدایا در اوج پلیدی این فروتربینی دیگران و فراتربینی خود، یادم بیاور کوه خطاها و معاصی و لغزش هایم را، تا باد غرورم بخوابد. تا یادم بیاید که بودم و که هستم و در فراموشی انبوهِ کدام زشتیها و ستاریها حالا توهم بَرَم داشته است!
پروردگارا، از این غرورهای متعفن، از این خودشیفتگیهای تباه، از این خودپسندیهای چندشآور، از این خوشخیالیهای آرزومند، با یادآوریهای خطاها و کوتاهیها و جهل مطلقم از پسِ پرده، رهاییام ده. نجاتم بده. یادم بیاور انبوه زاهدان متکبر و عابدان متفرعنی را که یک عمر سعی را به پای لحظهای خودپسندی سوزاندند.
آنگونهام کن که خودم را در قیاس با دیگران نه به تعارف و لفظ و ادا، بلکه به حقیقت و معرفت و بیداریِ مستمر، کمتر بدانم. به محض خوبتردانی، در دیگران خوبیهای غایب در منی را نشان ده که شرم و حیایم آورد. که شماتتوار و کوبنده در درون بشنوم که، او همانی بود که گمراه و گناهکار بود و تو همانی که هادی و پارسا!
#دعا
@Hamesh1