🔴گفتوگوهای زندان و جنبش مهسا
🔷نامهی آصف بیات به سعید مدنی🔻
همکار گرامی جناب آقای دکتر مدنی، ▪️با سلام و آرزوی سلامتی و سرافرازی. متأسفم که این یادداشت را در زمانی مینویسم که شما در بند و تبعید به سر میبرید. کاش وضعیت چنان بود که میتوانستیم روی نیمکت پارکی در تهران به گفتوگو بنشینیم. ولی گویی چنین اشتیاق معمولی در کشور ما به آرزو تبدیل شده است. امیدوارم که روزی چنین فرصتی فراهم شود.
🔸اخیراً گفتوگوی خواندنی و پربار شما با آقای حسین رزاق را که در زندان صورت گرفته با اشتیاق فراوان خواندم. این گفتوگو مباحث مهمی را دربارهی وضعیت اجتماعی و سیاسیِ ایران پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی» مطرح میکند. شما تأکید میکنید که کشور ما بهطور مستمر با انواع و اقسام بحرانها از جمله بحران فقر، بیکاری، فساد، ناکارآمدی، کنترل اجتماعی و بحران مشروطیت مواجه بوده است. با خصلتبندیِ جامعهی ایران در قالب جامعهی «شبکهای»، «بحرانی» و «جنبشی» استدلال میکنید که جنبش مهسا (ژینا) در اشکال مختلف، حتی در شکل اعتراضات خیابانی، در زمانهای مناسب به مبارزهی خود ادامه خواهد داد. شما به دقت توضیح میدهید که ناآرامیهای سالهای ۸۸، ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ حلقهی پیوستهای از اعتراضات مردمی را تشکیل میدهند که بهصورت مستمر، با فاصلهی کاهنده و مشارکتِ فزاینده جامعهی ایران را «جنبشی» و واکنش حاکمیت را نهادینه کردهاند.
▪️من با بسیاری از دیدگاههای شما در این گفتوگو همدلی دارم. تحلیل روشنِ شما نشانگر درک عمیق از دینامیک بغرنج جنبشهای اجتماعیِ ایران است. بهویژه بحث شما دربارهی پیچیدگیِ حضور معترضان در خیابان (که مخلوطی است از حضور، عدم حضور، تردید، یا حضور موقتی) بسیار قابل توجه است، چرا که عقلانیت چندخطیِ مردمِ معترض را در ابراز عاملیتِ خود به نمایش میگذارد. در اینجا مایلم با عنایت به برخی از نظرات شما که شاید نیاز به تدقیق و تأمل داشته باشند پرسشهایی را مطرح کنم و نکاتی را در میان بگذارم. با این امید که قابلیت اندیشیدن داشته باشند و گفتوگوهای بیشتری را موجب شوند.
1️⃣ مورد اول مربوط است به مفاهیم مرکزیِ مورد استفادهی شما. در درجهی اول، جامعهی «شبکهای» یعنی چه و تا چه حد کاربرد تحلیلی برای ایران دارد؟ چنانکه میدانیم، مفهوم «جامعهی شبکهای» آنگونه که این روزها فهمیده میشود بیشتر توسط مانوئل کاستلز (Manuel Castells) جامعهشناس اسپانیایی-آمریکایی پرداخته شده و در چند جلد از کتابهای مشهور او (The Rise of the Network Society; The Power of Identity; End of Millennium) ترویج شده است. از دیدگاه کاستلز، «جامعهی شبکهای» دلالت دارد بر نفوذ گستردهی شبکههای ارتباطیِ دیجیتالی، بهویژه اینترنت، بر عرصههای مختلف زندگیِ کنونیِ بشر از جمله آموزش، اقتصاد، سیاست، فرهنگ و روابط اجتماعی. «جامعهی شبکهای»، بهزعم کاستلز، چند ویژگی دارد. اول اینکه در چنین جامعهای فناوریِ دیجیتال و موبایل نقشی کلیدی در ارتباطات افراد و نهادها و تبادل اطلاعات در سطوح محلی، ملی و جهانی ایفا میکنند. دوم اینکه، شبکههای ارتباطیِ دیجیتالی عملاً ساختارهای سلسلهمراتبیِ قدرت را به نفع ساختارهای غیرمتمرکز به چالش میکشند، بهگونهای که افراد بهطور افقی و بدون واسطه در سطوح گستردهای به هم پیوند میخورند و گروههای هویتی و جنبشهای اعتراضی-اجتماعیِ متعددی را به وجود میآورند. این پدیده به نوبهی خود پیامدهای مهمی در روابط قدرت به دنبال دارد. سوم، «جامعهی شبکهای» بر خلاف جوامع و نهادهای سنتی بسیار انعطافپذیر و انطباقپذیر است، و از این رو کمک مؤثری به نهادهای اقتصادی میکند تا فعالیتهای سودزاییِ خود را در مقابل تلاطمهای بازار بهسرعت تغییر و تطبیق دهند. و سرانجام اینکه در چنین جامعهای «اطلاعات» نقش مرکزی در سازماندهی جامعه، تولید اقتصادی، و روابط اجتماعی بازی میکند، بهطوری که هر نهادی که بیشترین دسترسی به «اطلاعات» داشته باشد قدرتمندتر میشود.
▪️با توجه به این ویژگیها، آیا استفاده از مفهوم «جامعهی شبکهای» در مورد ایران صحیح است؟ شما به درستی نشان میدهید که بسیاری از مردم در ایران دست به ایجاد شبکههای ارتباطی، چه شبکههای دیجیتالی و چه سنتی (محلی، دوستی و کاری) میزنند و گروههای هویتی و اعتراضی به وجود میآورند. اما «جامعهی شبکهای» کاستلز، چنانکه دیدیم، چیزی بیش از این است. از دیدگاه او، «جامعهی شبکهای» گرایشی است در بستر جوامع صنعتیِ پیشرفته، و نه جوامعی مثل ایران......
متن کامل: https://cutt.ly/HewKPaNh#ایران_فردا
#آصف_بیات
#سعید_مدنی
#زن_زندگی_آزادی
#جنبشهای_اجتماعی