پیرمردی روی کاناپه به خواب رفته بود؛ نوههایش تصمیم گرفتند با او شوخی کنند، بنابراین سراغ یخچال رفتند و یک تکه پنیر بسیار بدبو را برداشتند و آن را روی سبیلهای پدربزرگِ از همه جا بیخبر مالیدند. سپس گوشهای مخفی شدند تا ببینند چه میشود. بعد از گذشت چند دقیقه پیرمرد در جای خود چندین بار وول خورد و سرانجام یکدفعه بلند شد و صاف نشست و با سگرمههای درهمرفته گفت: «یک چیزی این جا بوی تعفن میدهد» و با گفتن این حرف به سمت آشپزخانه رفت و همه جا را بو کشید و دوباره گفت: «این بو اینجا هم میآید.» از اینرو رفت بیرون تا کمی هوای تازه بخورد. پیرمرد در هوای آزاد نفسی عمیق کشید که دوباره آن بوی بد وارد ریههایش شد و اینبار به طور رقتانگیزی گفت: «تمام دنیا بوی بد میدهد.»
نکته: برای کسی که پنیر بدبویی زیر بینی دارد، همه چیز بوی بد میدهد! بهتر بود که این پدربزرگ با آب و صابون پنیرهای روی سبیلش را میشست تا دوباره دنیا برایش بوی خوب بدهد اما برای کسی که یک ماده گندیده درون خود دارد، این کار دشوارتر خواهد بود؛ بنابراین تنها راه برای تغییر دید نسبت به زندگی این است که خود را از درون تغییر دهیم.
کانال سفربه درون
@harimraz
نکته: برای کسی که پنیر بدبویی زیر بینی دارد، همه چیز بوی بد میدهد! بهتر بود که این پدربزرگ با آب و صابون پنیرهای روی سبیلش را میشست تا دوباره دنیا برایش بوی خوب بدهد اما برای کسی که یک ماده گندیده درون خود دارد، این کار دشوارتر خواهد بود؛ بنابراین تنها راه برای تغییر دید نسبت به زندگی این است که خود را از درون تغییر دهیم.
کانال سفربه درون
@harimraz