🍃امام على عليه السلام ـ در خطبه اى به نام «قاصعه» ـ:
من در كودكى ، سران عرب را به خاك افكنده ام و سركردگان تيره هاى ربيعه و مُضَر را در هم شكسته ام .
شما موقعيت مرا نزد پيامبر خدا صلّی الله علیه و آله به سبب خويشاوندى نزديك و منزلت ويژه ام مى دانيد .
به گاه كودكى ام مرا در دامنش مى نهاد و به سينه اش مى چسبانْد ،
و در بستر خويش جايم مى داد ، و مرا به تن خويش مى سود ،
و بوى خوشش را به [مشام ]من مى رسانْد ، و غذا را مى جويد و لقمه لقمه در دهانم مى نهاد .
از من نه سخن دروغى شنيد و نه كار خطايى ديد .
بى ترديد ، خداوند از همان اَوانِ از شير گرفته شدنِ پيامبر صلى الله عليه و آله ، بزرگ ترين فرشته را از ميان فرشتگانش شب و روز ، همراه او ساخت تا راه بزرگوارى و محاسن اخلاقى جهان را بپيمايد و من هماره در پى او بودم ، همچون بچّه شتر از شير گرفته شده در پىِ مادرش . هر روز از اخلاق خود ، نشانه اى برايم بر پا مى داشت و مرا به پيروى اش وا مى داشت .
او هر سال در غار حرا به خلوت مى نشست كه من ، او را مى ديدم و كس ديگرى او را نمى ديد .
در آن روزگار ، اسلام به خانه اى راه نيافته بود ، جز خانه اى كه پيامبر خدا صلّی الله علیه و آله و خديجه علیها السلام در آن بودند و من ، سومين آنان بودم . نور وحى و رسالت را مى ديدم و بوى نبوّت را مى شنيدم.
#نهج_البلاغه_خطبه192
🏴حیدریون نوش آباد 🏴
@haydariyoonnooshabad110
من در كودكى ، سران عرب را به خاك افكنده ام و سركردگان تيره هاى ربيعه و مُضَر را در هم شكسته ام .
شما موقعيت مرا نزد پيامبر خدا صلّی الله علیه و آله به سبب خويشاوندى نزديك و منزلت ويژه ام مى دانيد .
به گاه كودكى ام مرا در دامنش مى نهاد و به سينه اش مى چسبانْد ،
و در بستر خويش جايم مى داد ، و مرا به تن خويش مى سود ،
و بوى خوشش را به [مشام ]من مى رسانْد ، و غذا را مى جويد و لقمه لقمه در دهانم مى نهاد .
از من نه سخن دروغى شنيد و نه كار خطايى ديد .
بى ترديد ، خداوند از همان اَوانِ از شير گرفته شدنِ پيامبر صلى الله عليه و آله ، بزرگ ترين فرشته را از ميان فرشتگانش شب و روز ، همراه او ساخت تا راه بزرگوارى و محاسن اخلاقى جهان را بپيمايد و من هماره در پى او بودم ، همچون بچّه شتر از شير گرفته شده در پىِ مادرش . هر روز از اخلاق خود ، نشانه اى برايم بر پا مى داشت و مرا به پيروى اش وا مى داشت .
او هر سال در غار حرا به خلوت مى نشست كه من ، او را مى ديدم و كس ديگرى او را نمى ديد .
در آن روزگار ، اسلام به خانه اى راه نيافته بود ، جز خانه اى كه پيامبر خدا صلّی الله علیه و آله و خديجه علیها السلام در آن بودند و من ، سومين آنان بودم . نور وحى و رسالت را مى ديدم و بوى نبوّت را مى شنيدم.
#نهج_البلاغه_خطبه192
🏴حیدریون نوش آباد 🏴
@haydariyoonnooshabad110