تاریخ تمدن ایران و جهان


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan



Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


متن میخی کتیبه داریوش بزرگ شاهنشاه هخامنشی در کناره ی کانال سوئز در مصر

@HistoryofIRAN_official


یعقوب به نشابور قرار گرفت، پس او را گفتند که مردمان نیشابور می‌گویند که یعقوب عهد و منشور امیرالمؤمنین ندارد و خارجی است، پس حاجب را گفت:
رو منادی کن تا بزرگان و علما و فقهای نیشابور و رؤسای ایشان فردا اینجا جمع باشند تا عهد امیرالمؤمنین بر ایشان عرضه کنم...
حاجب فرمان داد که تا منادی کردند، بامداد همه بزرگان نیشابور جمع [شدند و] به درگاه آمدند، و یعقوب فرمان داد تا دو هزار غلام همه سلاح پوشیدند و بایستادند، هر یک سپری و شمشیری و عمود[ی] سیمین یا زرین به دست هم از آن سلاح که از خزانه‌ی محمدبن طاهر برگرفته بودند به نشابور، و خود به رسم شاهان بنشست و آن غلامان دو صف پیش او بایستادند، فرمان داد تا مردمان اندر آمدند و پیش او بایستادند، گفت:
بنشینید، پس حاجب را گفت:
آن عهد امیرالمؤمنین بیار تا بریشان برخوانم، حاجب اندر آمد و تیغ یمانی بی دست میان و دستاری مصری اندران پیچیده بیاورد و دستار از آن بیرون کرد و تیغ پیش یعقوب نهاد، و یعقوب تیغ برگرفت و بجنبانید، آن مردمان بیشتر بیهوش گشتند، گفتند مگر به جانهای ما قصدی دارد.

یعقوب گفت: تیغ نه از بهر آن آوردم که به جان کسی قصدی دارم، اما شما شکایت کردید که یعقوب عهد امیرالمؤمنین ندارد خواستم که بدانید که دارم!

مردمان باز جای و خرد باز آمدند بازگفت یعقوب: امیرالمؤمنین را به بغداد نه این تیغ نشاندست؟ گفتند: بلی.
گفت: مرا بدین جایگاه نیز هم این تیغ نشاند، عهد من و آنِ امیرالمؤمنین یکی است!

تاریخ سیستان، به تصحیح محمدتقی بهار (ملک‌الشعرا)، تهران، معین، 1381، صص 224 و 225

@historyofIRAN_official


اقوامی که در طول تاریخ با شعر فارسی دری زندگی کرده‌اند
همچون جویبارهایی هستند که به رودخانه زبان فارسی وارد شده‌اند و شط پرشکوه
شعر فارسی را به وجود آورده‌اند.

محمدرضا شفیعی کدکنی


ایرانِ بزرگِ فرهنگی dan repost
امروز ۵م دی، سال‌روزِ شهادت زرتشت پیامبر ایران باستان است.

با گرویدن کی‌گشتاسپ به دین زرتشت، ارجاسب به بلخ حمله می‌کند که در این جنگ زرتشت در ۷۷سالگی به‌دست توربراتور کشته می‌شود.

@IrBozorg


شاهنشاهی هخامنشیان
این حکومت جهانی با خوی سازگاری و بردباری دینی و قانون جهانی برای ایرانیان سرمشقی برجای گذاشت که از آن پس همواره از آن پیروی کردند.
#ریچارد_فرای


ایران نخست با مادها در تاریخ نمودار شد و سپس شاهنشاهی هخامنشیان فرا رسید.
این حکومت جهانی با خوی سازگاری و بردباری دینی و قانون جهانی برای ایرانیان سرمشقی برجای گذاشت که از آن پس همواره از آن پیروی کردند.
اوضاع دگرگون گشت و دورانی از کارهای پهلوانی و حتی حماسی فرا رسید.
ولی سرمشق همچنان نافذ ماند.

پس از اسکندر دوران تاریک سایه‌افکن گشت و با رستاخیز آرمان‌های شاهنشاهی در قالب حکومت ساسانی جان گرفت.
آنگاه عربانی که ایران را مانند اسکندر شکست داده بودند فرا رسیدند.
اما اینک اندیشه‌ها و دین اسلام برجای ماند.
ایران، اسلام را پذیرفت ولی آن را با ایرانی ساختن دینی جهانی و فرهنگی ساخت که با خوبی‌ها و آیین‌ها و اعتقادهای عربان بادیه ربطی نداشت.

همچنان‌که زبان انگلیسی پس از پیروزی بر نورمن‌ها با واژه‌های لاتینی و فرانسوی که با زبان آنگلوساکسون درآمیخت غنی گشت، زبان فارسی هم با واژه‌های بسیار فراوان عربی رونقی یافت و قواعد عروضی عربی نیز به شعر فارسی غنایی بخشید.
ریچارد فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمه ی مسعود رجب نیا، سروش، تهران، 1363، ص 19

@historyofIRAN_official


امانوئل مکرون:
«پست مدرنیسم بدترین چیزی بود که می‌توانست برای دموکراسی ما رخ دهد»

@historyofIRAN_official


مکرون به میراث «پست‌مدرن‌ها» پشت پا می‌زند!

امانوئل مکرون در سال ۲۰۱۵ و پیش از استعفا به‌عنوان وزیر اقتصاد دولت فرانسوا اولاند نظر خود در مورد دموکراسی فرانسوی را در مصاحبه با روزنامه «Le ۱ » چنین ابراز کرد:

«دموکراسی همواره به معنای نوعی ناتمام بودن است...
در سیاست‌های فرانسه، این فقدان در شخصیت پادشاه متجلی می‌شود که شدیدا معتقدم فرانسوی‌ها مرگ او را نمی‌خواهند.»

شاید برای یک ناظر خارجی این توضیح اندکی مبهم به نظر برسد.
منظور او این بود که مردم فرانسه به‌طور غریزی خواهان دولتی قوی با رهبری متمرکز هستند که فرانسه بهترینِ آن را دارد، وقتی قوه مجریه به راستی حکومت می‌کند نه اینکه صرفا به‌عنوان ابزاری برای رقابت‌های ایدئولوژیک و فردی به خدمت گرفته می‌شود.

با این توضیح، «رونالد تی یرسکی» در تحلیلی در شماره فوریه ۲۰۱۸ مجله فارن افرز می‌افزاید:
این احساس در سیاست‌های فرانسه طی دو قرن از زمان انقلاب فرانسه تا دو امپراتوری، رژیم ویشی و پنج جمهوری پارلمانی به اجرا در آمده است.
در ادوار مدرن، این مساله به‌ویژه برجسته شده است.

اکنون در فرانسه عصر مکرون، سومین رئیس‌جمهوری تحول خواه خود را یافته است. همچون دوگل و میتران، مکرون در نظر دارد که چیزی بیش از یک رئیس‌جمهور باشد.

او می‌خواهد کارهای بزرگی را کامل کند.
البته مکرون، دوگل نیست و مشکلات و دشواری‌های فرانسه هم همان دشواری‌های طی جنگ دوم جهانی یا جنگ الجزایر نیست. اما مکرون دارای حس تقدیر شخصی است شبیه به تقدیر دوگل؛ تقدیری که با این ایده که فرانسه قرن ۲۱ چه باید باشد، در آمیخته است.
دیدگاه مکرون در مورد فرانسه در بطن خود عمیقا با اروپا آمیخته است اما فرانسه در کنار آلمان رهبران این قاره هستند.
مکرون خواهان این است که اتحادیه اروپا یک قطب اقتصادی شود که نقش مهمی در نظم جهان چندقطبی ایفا می‌کند.

برای رسیدن به این هدف، او بر این باور است که باید اقتصاد فرانسه را بیش از حد جوان سازد. او قصد دارد «خودرضایتی» فرانسوی‌ها را به جاه‌طلبی تبدیل سازد، کشوری که انرژی خود را از دست داده به یک کشور پویا تبدیل کند و کشوری که کارآفرین بود را با حسی از هدف و هدفمندی ملی تجدید سازمان کند.

مکرون استراتژی خود را «مرکز گرایی رادیکال» می‌نامد یعنی مرکزی که اصیل و جسور است، با مشکلات قرن ۲۱ (تروریسم، امنیت سایبری، تغییرات آب و هوایی) دست و پنجه نرم کند و فقط میان راست و چپ قدیمی در نوسان نباشد.
همان‌طور که مکرون در ماه اکتبر به مجله اشپیگل گفت:
«پست مدرنیسم بدترین چیزی بود که می‌توانست برای دموکراسی ما رخ دهد»،
زیرا ایده یک اسطوره ملی متقاعدکننده را نابود کرد و با آن امکان حس وحدت و هدف ملی نابود شد.

او گفت:
«زندگی سیاسی مدرن باید معنی نمادگرایی (سمبولیسم) را از نو بیابد.
ما باید یک جور قهرمان‌سازی سیاسی را بسازیم. ما باید یک‌بار دیگر برای ایجاد روایت‌های بزرگ تغییر کنیم.»

محمدحسین باقی
منبع: دنیای اقتصاد

@historyofIRAN_official


ایرانِ بزرگِ فرهنگی dan repost
شبِ اورمَزد آمد از ماهِ دَی
ز گفتن بیآسای و بَردار مَی

شبِ چلّه بر اهالیِ #ایران_بزرگ_فرهنگی فرخنده باد.

@IrBozorg


ایرانِ بزرگِ فرهنگی dan repost
شبِ اورمَزد آمد از ماهِ دَی
ز گفتن بیآسای و بَردار مَی

فرارسیدنِ شب چلّه بر همه‌ی ایرانی‌تباران سراسر گیتی از سین‌کیانگ تا قونیه و از دربند و اوستیا تا لاهور خجسته باد⚘

#ایران_بزرگ_فرهنگی

@IrBozorg


17 تا 23 دسامبر (یعنی همین روزها) جشنواره بزرگ ساتورنالیا در رم باستان برگزار می‌شد.
در این جشن بزرگ خیابانی که در ستایش ساتورن(کیوان) بود، مردمان به صورت مست و "کاملا برهنه" به مسابقه دو می‌پرداختند.
یک چیزی در مایه‌های Bay to Breakers در سانفرانسیسکو.

پس از مسیحی‌شدن رمی‌ها، به مرور این سنت‌های پاگانی منسوخ شدند و در عوض کلیسای کاتولیک بهتر دید که در همین زمان مناسب(آغاز زمستان) کریسمس را جای‌گذاری کند.

پر پیداست که نه محتوای مسیحیت واقعا ربطی به فرهنگ باستانی رم داشت و نه هیچ‌کدام اینها ربطی به ایران و ایرانیان.
میتراییسم هم هیچ ربطی به هیچ‌کدام از اینها (ساتورنالیا، کریسمس، یلدا) ندارد.
شب یلدای امسال، بدون این دروغ‌ها، از کنار یکدیگر بودن لذت ببریم.
مستند یلدا:
https://www.youtube.com/watch?v=sJcn9Yu5ZWs

@historyofIRAN_official
مستند یلدا
مستند یلدا ، کاری از بهرام روشن ضمیر ، تهیه شده در گروه رسانه انجمن فرهنگی ایران زمین افراز


25 دسامبر در رم، زادروز "خورشیدِ شکست‌ناپذیر" بود.
بعدا مسیحیان کاتولیک بنابر یک دستکاری ماهرانه، مسیح را "خورشید عدالت" دانسته و همین روز را زایش مسیح(کریسمس) دانستند.

حال آنکه بنابر روایات دیگری، روح‌القدس در عید پاک بر مریم وارد شده و در نتیجه کریسمس اصولا باید 9 ماه بعد، در 7 ژانویه باشد(هنوز در برخی کلیساهای فرعی چنین است).

هم در رم، هم در ایران، خودِ خورشید (به عنوان یک ایزدِ مستقل) با خدایان متوکلِ خورشید (مانند میترا و مهر) تمایز و تفاوت داشت.
در آثار هنری رم، میترا در کنار خورشید در یک قاب حضور دارند.
و در آثار ادبی ایران هم میترا و خورشید هر دو مستقلا حضور دارند.

یلدا در ایران باستان بنابر گزارشهای متعدد(ابوریحان بیرونی، ثعالبی)، جشن زادروزِ خورشید بود.
و مهرگان (در مهرماه) به میترا داده شده بود.
تصویر: میترا در حالات گوناگون.
خورشید شکست‌ناپذیر (سُل اینویکتوس) خدای محبوب و سرشناس و خیلی کهن رم باستان در بالا وسط تصویر.
https://www.youtube.com/watch?v=sJcn9Yu5ZWs


@historyofORAN_official
مستند یلدا
مستند یلدا ، کاری از بهرام روشن ضمیر ، تهیه شده در گروه رسانه انجمن فرهنگی ایران زمین افراز


"شب چله" یا "شب یلدا" یادگاری است از مهرپرستی و آیین میترائیسم.

واژه‌ "یلدا" یک واژه‌ سُریانی _از گویش‌های آرامی در شمال میان‌ر‌‌ودان_ به معنای زایش و زادروز است؛ این جشن، جشن ِ زایش و رو به فزونی گذاردن خورشید/مهر/میترا است.

آریاییان پیش از سه تکه شُدن و واگرایی درونی، به دانش گاه‌شُماری دست یافته و دریافته بودند که واپَسین شب آذرماه و نخستین شب زمستان، بُلندترین شب سال است.
در بخشی از شاهنامه‌ فردوسی می‌خوانیم:
نَباشد بَهار و زمستان پَدید
نَیارَند هِنگام ِ رامِش نَوید
از این بیت می‌توان دریافت که ایرانیان به این دانش، هرازان سال، پیش‌تر دست یافته بودند.

جشن‌های ماهیانه و اصیل ایرانی، جشن‌هایی هستند که برپایه‌ گاه‌شماری خورشیدی برگزار می‌شوند.
این جشن‌ها پس از یورش تازیان به ایران و چیرگی آنها، با توجه به جایگزین شدن گاه‌شماری عربی ِمَهشیدی(قمری) به جای گاه‌شماری خورشیدی، در یک بازه‌ی زمانی ویژه، اَرجمندی و کرامندی خود را از دست داده بودند؛ ولی به کوشش دانشمند بزرگ ایرانی، خیام نیشابوری، دوباره بازسازی شدند.

گاه‌شماری جلالی را که به کوشش خیام ایجاد شد، می‌توان یکی از دقیق‌ترین گاه‌شماری‌ها به شمار آورد که در هر 5 هزار سال تنها یک روز اختلاف زمانی دارد.
می‌دانیم که ایرانیان از دیرباز آیین‌های خود را همراه با شادی و روشنایی برگزار می‌کردند. آیین‌هایی که همواره در کانون گرم خانواده برگزار می‌شود و به دور از هر گونه کَژرَوی و فِساد است.

به همین اَنگیزه است که ایرانیان درازترین شب سال(شب چله) را همراه خانواده و بیشتر در کنار بزرگ ِ خانواده بیدار می نشینند تا سر برآوردن خورشید از آسمان و روشنایی را نظاره‌گر باشند.
پس از شب چله است که دوران ِ کاستی روز/ شید(نور)/ روشنایی پایان یافته و دوران فزونی روز/ خورشید/ شید سر می‌رسد.

در این شب بیدار ماندن و روشن نگه داشتن خانه نمادی است از یاری به روشنایی/خورشید در برابر تاریکی‌ها و پلیدی‌ها، تا سر برآوردن خورشید و رسیدن روز.
گذشته از ریختارِ نمادین شب چله باید دانست که جشن یلدا، شب زادروز الهه مِهر یا میترا می باشد.
"مهر" به معنی خورشید و یکی از بغ دخت‌ها و خدایان آریایی‌ها در گذشته‌های دور و پیش از گِرَویدَن ِ ایشان به آیین زرتشت است.

مِهر پس از روی کار آمدن آیین یکتاپرستی زرتشتی، تبدیل به یکی از ایزدان و فرشتگان دین زرتشت شد و بخشی از نَسَک(کتاب) اَوستا به نام او یعنی مِهریَشت نام‌گذاری شده است. ایزَد مِهر از گرامی‌ترین ایزدان و فرشتگان اَهورمزداست و دُشمن سَرسَخت دروغ به شمار می‌آید.

ایرانیان همواره به صِفَتهایی چون راستگویی, دلیری و سَروَری‌خواهی پُرآوازه بودند.
در اندیشه ایرانی اَهریمن سرچشمه هر گونه پَلیدی و تاریکی و دروغ است.
در اندیشه ایرانی دروغ، ریختاری دیوگونه به خود می‌گیرد و سَرراست برابر با یک دیو شناسانده می‌شود.

در مهریَشت اَوستا می‌خوانیم: «مهر از آسمان با هزاران چشم بر ایرانی می‌نگرد تا دروغی نگوید».

در اردیبهشت یَشت آمده است: «دروغ باید تباه گردد، دروغ باید سرنگون شود، دروغ باید نابود گردد و در جهان مادی باید راستی بر دروغ چیره شود».

آیین مهر در زمان سه تِکه شدن آریایی‌ها و مهاجرت بخشی از ایشان به اروپا همراه آنها به اروپا نیز کشیده شد.
در روم باستان نیز ژولیان یکی از پادشاهان رومی به این آیین گروید.
همچنین امپراتورانی چون کومودوس (۱۸۰-‏۱۹۲م.)، سپتیمیوس سوروس (۱۹۳-‏۲۱۱)، کاراکالا (۲۱۱-‏۲۱۷) و جولیان پُرآوازه به جولیان مرتد، و نیز بسیاری از سربازان و افسران روم، سَخت پیرو این آیین بودند و در رم، بریتانیا (در پی هجوم روم به سال ۴۳ م.)، و کِناره‌های رود راین، دانوب و فُرات، کِنیسه‌ها و نیایشگاه های پُرشماری برای میترا بر پا داشتند.

آنها سالها جشن زادروز میترا و شب چله را جشن می‌گرفتند و آن را سرآغاز سال می‌دانستند.
حتی پس از گسترش دین تَرسایی (مسیحیت) در اروپا نیز این شب وَرجاوَندی خود را نِگه داشت و با زادروز حضرت مسیح یگانه گشت. مهرپرستی گستره ای از شرق ایران تا اروپا داشت.
تاثیرات فراوان این آیین ایرانی و آریایی را هم اکنون در دین مسیحیت می‌بینیم.
مسیحیت تنها با بهره‌گیری از مهرپرستی بود که توانست جایی برای خود در اروپا پیدا کند.

این آیین‌ها عبارت بودند از: فدیه، نیاز، روزه، رستاخیز، حساب و میزان، دوزخ و برزخ و... نیز مراسم و آدابی چون عشا ربانی، غسل تعمید، ناقوس زدن، نوازندگی به هنگام نیایش، 25 دسامبر که زادروز مهر شمرده می شود و پیوند آن با شب چله ی ایرانی و... این وام گیری ها به اندازه ای زیاد بود که آبای کلیسای مسیح زمانی که این همه وجوه اشتراک میان مذاهب خود و مذهب میترا (مهرپرستی) یافتند، شگفت زده شدند و مدعی گشتند که مذهب میترا این مراسم را از مسیحیت دزدیده است، یا اینکه این مذهب نیرنگ گمراه کننده‌ی اهریمن است.

@historyofIRAN_official


تردیدی نیست که فردوسی «مَی» می نوشیده است، امروزه ما چه آن را خوش داشته باشیم و چه نداشته باشیم. همچنانکه تردیدی نیست که شاعر ما بر مذهب شیعه بوده است.

می نوشی فردوسی پیروی از سنت کهن دهقانی/ایرانی است، چه، ایرانیان باستان به می علاقۀ ویژه ای داشتند. به همین بیت که به مناسبت شب یلدا سروده بنگرید:

شب اورمزد آمد از ماه دَی
ز گفتن بیاسای و بردار مَی

ببینید، از میان همۀ شادیهای شب چلّه می گوید می بردار، نمی گوید هندوانه قاچ کن، آجیل بخور، انار نوش جان کن که آنها را هم شاید نوش جان کرده باشد یا فال حافظ بگیر(این یکی شوخی).

از نگاه او، می نوشی نماد شادی در چنین شبی است، تفسیر دیگری هم از این می نمی توان کرد. در آغاز پادشاهی لهراسب می گوید می گوهر مرد را آشکار می کند:

ز دل زنگ، و از رويْ آژنگ و ژنگ
نبُرّد زِ بُن جز نبيدِ چو زنگ
دلِ زنگ‌خورده ز تلخي سخُن
زدايد از او زنگْ باده كَهُن
چو پيري درآرد زمانه به مرد
جوانش كند بادۀ سالخَورد
به مرد اندرون باده آرد پديد
كه: فرزانه گوهر بُوَد، گر پليد

همچنین در پایان پادشاهی اردشیر یکم:

سرانجام با خاك باشيم جُفت
دو رخ را به چادر ببايد نهفت
بيا تا همه دستِ نيكي بريم
جهانِ‌ جهان را به بد نسپَريم...
خُنُك آنكه جامي بگيرد به دست
خورَد يادِ‌ شاهانِ يزدان‌پرست
چو جامِ نبيدش دمادم شود
بخسبد بدان گه‌ كه خرّم شود

یا در پایان ماجرای کشته شدن نوشزاد، پسر انوشیروان به دست پدر:

مگردان سر از دين و از راستي
که خشم خداي آورد کاستي...
گرت هست، جامِ ميِ زرد خواه
به دل خرّمي را مدان از گناه
نشاط و طرب جوي و مُستي مکن
گزافه مپرداز مغزِ سَخُن

قصد اصلی من یاد بیتی است از فردوسی دوست داشتنی که از همان بیتهایی است که گفتم باید با زر نوشت و همیشه پیش چشم داشت. می گوید:

زِ مَي نيز هم شادماني گزين
که مست از کسي نشنود آفرين!

این بیت از دفتر هفتم است از شاهنامۀ دکتر خالقی(ص211) که مسئولیت تصحیح آن با بنده بود. هنگامی که به این بیت رسیدم و خواندم تا مدتها مست آن بودم. اغراق نمی کنم دوستان؟

(ابوالفضل خطیبی)

@historyofIRAN_official


ایرانِ بزرگِ فرهنگی dan repost
در شبِ چلّه به رسمِ نیاکانی شاهنامه بخوانیم:
کنون رزم سهراب و رستم شنو        
دگرها شنیدستی این هم شنو
یکی داستان‌ست پرآب چشم
دل نازک از رستم آید به خشم!

#ایران_بزرگ_فرهنگی

@IrBozorg


ایرانِ بزرگِ فرهنگی dan repost
⁉️ پیوند میان هموطنان ترکمن با عارف ایرانشهر بایزید بسطامی یا کوروش بزرگ در چیست؟

✅ خمیرمایه ایران‌بزرگ‌فرهنگی از جنس فرهنگ و تاریخ است، نه از مقوله وحدت کلمه سیاسی در یک ناسیونالیسم قومی.

@IrBozorg


جشن شب چلّه یا یلدا و فلسفه ی آن

شب یَلدا یا شب چلّه یکی از کهن‌ترین جشن‌های ایرانی است.
در این جشن، طی شدن بلندترین شب سال و به دنبال آن بلندتر شدن طول روزها در نیم‌کرهٔ شمالی، که مصادف با انقلاب زمستانی است، گرامی داشته می‌شود.
یلدا به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) گفته می‌شود.

خانواده‌های ایرانی در شب یلدا، معمولاً شامی فاخر و همچنین انواع میوه‌ها و رایج‌تر از همه هندوانه را مهیا و دور هم صرف می‌کنند.
پس از صرف تناولات، قصه‌گویی پیرترها برای دیگر اعضای فامیل رایج است.

«یلدا» برگرفته از واژهٔ سریانی به معنای زایش است. ابوریحان بیرونی از این جشن با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «میلاد خورشید» دانسته‌است.

در آثارالباقیه بیرونی، ص ۲۵۵، از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» نیز یاد شده‌است و در قانون مسعودی نسخه موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده است.

چلّه، دو موقعیت گاه‌شمارانه در طول یک سال خورشیدی با کارکردهای فرهنگ عامه، یکی در آغاز تابستان (تیرماه) و دیگری در آغاز زمستان (دی ماه)، هریک متشکل از دو بخش بزرگ (چهل روز) و کوچک (بیست روز) است.
واژه چلّه برگرفته از چهل (معین، ذیل واژه) و مخفف «چهله» و صرفاً نشان‌دهنده گذشت یک دوره زمانی معین (و نه الزاماً چهل روزه) است.

چله و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است.

مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل می‌داد و در طول سال با سپری شدن فصل‌ها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیت‌های خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.

آنان ملاحظه می‌کردند که در بعضی ایام و فصول،روزها بسیار بلند می‌شود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر می‌توانستند استفاده کنند.
این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش‌اند.

مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی - هند و اروپایی، دریافتند که کوتاه‌ترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شب‌ها کوتاهتر می‌شوند، از همین رو آن را شب زایش خورشید (مهر) نامیده و آن را آغاز سال قرار دادند.

کریسمس مسیحیان نیز ریشه در همین اعتقاد دارد.
در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع می‌شد و در اوستا، واژه Sareda, Saredha
«سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را تداعی می‌کند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است.

در برهان قاطع ذیل واژه «یلدا» چنین آمده است؛
یلدا، شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جَدی و آخر قوس باشد و آن درازترین شب‌هاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل می‌کند و گویند آن شب به‌غایت شوم و نامبارک می‌باشد و بعضی گفته‌اند شب یلدا یازدهم جدی است.

تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانی‌ترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر می‌پاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا می‌رسید، آتش می‌افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر می‌آوردند و خوانی ویژه می‌گسترانیدند و میوه‌های تر و خشک در سفره می‌نهادند.

سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوه‌های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار می‌شد.

در آیین‌های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی،سفره ای می‌گسترانیدند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‌ها و فراورده‌های خوردنی فصل و خوراک‌های گوناگون، خوراک مقدس مانند «میَزد»نیز نهاده می‌شد.

خوراکی‌ها:
انار و هندوانه جزو مهم‌ترین ملزومات شب یلدا هستند.
همچنین آجیل شب یلدا نیز در ایران طرفدار بسیاری دارد شیرینی و شربتی بنام کف و همچنین چغندر و شلغم پخته در خراسان مرسوم است.

گستره ی برگزاری جشن یلدا:
علاوه بر آن که در زمان باستان، جشن یلدا در امپراتوریهای ایران و روم با شکوه و احترام خاصی برگزار می گردید، امروزه نیز در فلات ایران(ایران،افغانستان،پاکستان،هند، ترکیه،ارمنستان،اران،گرجستان و ...) نیز این جشن با کمیت و کیفیت گوناگون برگزار می شود.

@historyofIRAN_official


تصویر سمت راست جلال‌الدین محمد بلخی، مولانا
تصویر سمت چپ نورالدّین عبد الرّحمن بن احمد بن محمد، جامی

@historyofIRAN_official


تاثیر فرهنگ ایران بر امپراتوری عثمانی
خلیل اینالجیق
ترجمه از دکتر عباس جوادی
بخش چهارم

ترک های سرزمین های اسلام و اداره دولتی

بعد از سال 1040 ترک ها بودند که بر دنیای اسلام و از آن جمله ایران حکومت کردند.
آنچه که ترک ها با خود آوردند اداره دولت و برتری قانون، قوانین و موارد ممنوعیت بود.
یعنی در اداره دولتی آنچه که ترک ها در زمان سلاطین ترک آوردند و از سنت دولتداری ایرانی فراتر میرفت اصل برتری حکمران و اتوریته دولت بود.
عثمانی ها نماینده این اصل هستند.

فاتح سلطان محمد قبل از همه چیز سلطان و حکمران مستقلی است که ورای قوانین اسلامی قوانین عرفی خود را وضع کرده است. این در خلافت اسلامی وجود نداشت.
یعنی نوآوری ترک ها در اداره دولتی حاکمیت اتوریته دولت و قوانین بود.
این هم سهم ترک ها در ادبیات و فرهنگ ایرانی بود. عثمانی نماینده این است.

فرهنگ ایرانی و اروپا
هم در دوره خلافت و هم کلا در دوره اسلامی، اسلام، آثار قدیم و کلاسیک از جمله دوره باستان هلنیستی (و علوم) و آثار آن دوره مانند مکتب افلاطون، تصوف، کلام، فلسفه، فلسفه اسلامی را از طریق فرهنگ ایرانی – یونانی ادامه داد. در آن دوره اروپا در جهالت به سر میبرد.
در زمان عباسیان یک سنتزی از فرهنگ های ایرانی، یونانی و اسلامی بوجود آمد.
این را مثلا هانری پلن (؟) در کتاب معروف «هارون الرشید و کارل بزرگ» هم مینویسد.

آن وقت ها سلطنت کارل بزرگ (شارلمان) در مقایسه با امپراتوری هارون الرشید بسیار کوچکتر و محقر تر بود.
در اروپا اولین اسکولاستیک ها، اسکات، و دیگران… مثلا تا قرن پانزدهم در بولونیا فلسفه ابن رشد تدریس میشد.

در علم نجوم آثار اولوغ بیگ و قبل از او رازی ترجمه میشد. راهبان اسکولاستیک اروپا برای آموختن فلسفه به اسپانیا میامدند.
آثار ابن رشد وابن سینا مانند «قانون» ترجمه میشد.
یعنی فرهنگ اروپا قبل از اینکه در قرون 14 و 15 مستقیما به منابع یونانی مراجعه کند و به مدنیت مدرن دست یابد کاملا نمایانگر فرهنگ اسلامی و ایرانی است.
آمدند و از ما، از اسلام آموختند اما در این موضوع نباید غلو کرد.
زمانی که دانشمندان بیزانس بعد از فتح استانبول به ایتالیا رفتند و زبان یونانی را آنجا درس دادند، آنجا، ابتدا در فلورانس یک جریان هومانیستی شروع شد و آنها دیگر مستقیما افلاطون، ارسطوو عموما کلاسیک های یونانی را مستقیما از منابع اصلی و یونانی آن مطالعه کردند و بدین ترتیب یک فرهنگ نوین ایجاد شد که عبارت از رنسانس و هومانیسم بود.
این را اسلام ایجاد نکرد، ایران ایجاد نکرد.

ایران تا قرن چهاردهم زمینه را فراهم کرد اما از قرن 14 و 15 به بعد اروپا مستقیما با مراجعه به منابع یونانی فرهنگ معاصر اروپائی را بوجود آورد.

@historyofIRAN_official


تاثیر فرهنگ ایران بر امپراتوری عثمانی
خلیل اینالجیق
ترجمه از دکتر عباس جوادی
بخش سوم
ادبیات ایران و آناطولی
در عثمانی این تاثیر ادبیات ایرانی ادامه یافت. ولی الدین احمد پاشا برپایه خواندن دیوان های فارسی، بنیاد ادبیات کلاسیک عثمانی را گذاشته است.
از این جهت آذری ها چون هم ترکی و هم فارسی میدانستند نقش بزرگی در این رهگذر داشتند.

آذری ها در انتقال فرهنگ و ادبیات ایرانی به آناطولی نقش بزرگی بازی کردند.
در زمان سلجوقیان بزرگ (سلجوقیان ایران) در شعر و ادبیات، قانعی، ابن بی بی، به فارسی نوشتند.
حتی سلاطین سلجوقی اشعار فارسی می سرودند و در «مجلس عشرت» شعرای مهم آنها شعرای ایرانی و فارسی گو بودند.
مولانا جلال الدین رومی در قونیه(کونیا) مستقر شد اما به فارسی نوشت.

من از بررسی هایم میدانم که در غرب (آناطولی)، مثلا در شهر بورسا بعنوان نمونه وقتی ابن بطوطه به این شهر آمده روستائیان آنجا عربی نمی دانستند.

ابن بطوطه میگوید اینجا کسی هست که عربی بداند؟
پاسخ میدهند که بله، یکی هست.
(ملای ده را) می آورندش پیش ابن بطوطه.
آن شخص هم فارسی حرف میزند.
ابن بطوطه هم تعجب میکند و میگوید این که عربی نیست!
و آن شخص هم برای تبرئه خود میگوید این که من حرف میزنم «فارسی قدیم» است!!
یعنی در آناطولی هر کس (خیلی ها) فارسی میدانست یعنی حتی ملای ده هم فارسی می‌دانست.

بعد از 1453 که عثمانی ها امپراتوری خود را به رهبری فاتح (سلطان محمد) تاسیس میکنند از نظر فرهنگی کلا متوجه ایران میشوند.
یک نمونه بدهم.
شاعر و متصوف بزرگ جامی وقتی از مکه برمیگشت در حلب خبری از فاتح سلطان محمد می آید که با ارسال 5000 سکه طلا به جامی او را به استانبول دعوت میکند.

ولی جامی که در زمان تیمور در منطقه ای شامل مراکز مهم فرهنگ ایرانی مانند هرات، مرو و سمرقند زندگی میکرد به فرهنگ نوپای ترکی در استانبول التفاتی نکرد و به هرات بازگشت.

@historyofIRAN_official

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

313

obunachilar
Kanal statistikasi