"شب چله" یا "شب یلدا" یادگاری است از مهرپرستی و آیین میترائیسم.
واژه "یلدا" یک واژه سُریانی _از گویشهای آرامی در شمال میانرودان_ به معنای زایش و زادروز است؛ این جشن، جشن ِ زایش و رو به فزونی گذاردن خورشید/مهر/میترا است.
آریاییان پیش از سه تکه شُدن و واگرایی درونی، به دانش گاهشُماری دست یافته و دریافته بودند که واپَسین شب آذرماه و نخستین شب زمستان، بُلندترین شب سال است.
در بخشی از شاهنامه فردوسی میخوانیم:
نَباشد بَهار و زمستان پَدید
نَیارَند هِنگام ِ رامِش نَوید
از این بیت میتوان دریافت که ایرانیان به این دانش، هرازان سال، پیشتر دست یافته بودند.
جشنهای ماهیانه و اصیل ایرانی، جشنهایی هستند که برپایه گاهشماری خورشیدی برگزار میشوند.
این جشنها پس از یورش تازیان به ایران و چیرگی آنها، با توجه به جایگزین شدن گاهشماری عربی ِمَهشیدی(قمری) به جای گاهشماری خورشیدی، در یک بازهی زمانی ویژه، اَرجمندی و کرامندی خود را از دست داده بودند؛ ولی به کوشش دانشمند بزرگ ایرانی، خیام نیشابوری، دوباره بازسازی شدند.
گاهشماری جلالی را که به کوشش خیام ایجاد شد، میتوان یکی از دقیقترین گاهشماریها به شمار آورد که در هر 5 هزار سال تنها یک روز اختلاف زمانی دارد.
میدانیم که ایرانیان از دیرباز آیینهای خود را همراه با شادی و روشنایی برگزار میکردند. آیینهایی که همواره در کانون گرم خانواده برگزار میشود و به دور از هر گونه کَژرَوی و فِساد است.
به همین اَنگیزه است که ایرانیان درازترین شب سال(شب چله) را همراه خانواده و بیشتر در کنار بزرگ ِ خانواده بیدار می نشینند تا سر برآوردن خورشید از آسمان و روشنایی را نظارهگر باشند.
پس از شب چله است که دوران ِ کاستی روز/ شید(نور)/ روشنایی پایان یافته و دوران فزونی روز/ خورشید/ شید سر میرسد.
در این شب بیدار ماندن و روشن نگه داشتن خانه نمادی است از یاری به روشنایی/خورشید در برابر تاریکیها و پلیدیها، تا سر برآوردن خورشید و رسیدن روز.
گذشته از ریختارِ نمادین شب چله باید دانست که جشن یلدا، شب زادروز الهه مِهر یا میترا می باشد.
"مهر" به معنی خورشید و یکی از بغ دختها و خدایان آریاییها در گذشتههای دور و پیش از گِرَویدَن ِ ایشان به آیین زرتشت است.
مِهر پس از روی کار آمدن آیین یکتاپرستی زرتشتی، تبدیل به یکی از ایزدان و فرشتگان دین زرتشت شد و بخشی از نَسَک(کتاب) اَوستا به نام او یعنی مِهریَشت نامگذاری شده است. ایزَد مِهر از گرامیترین ایزدان و فرشتگان اَهورمزداست و دُشمن سَرسَخت دروغ به شمار میآید.
ایرانیان همواره به صِفَتهایی چون راستگویی, دلیری و سَروَریخواهی پُرآوازه بودند.
در اندیشه ایرانی اَهریمن سرچشمه هر گونه پَلیدی و تاریکی و دروغ است.
در اندیشه ایرانی دروغ، ریختاری دیوگونه به خود میگیرد و سَرراست برابر با یک دیو شناسانده میشود.
در مهریَشت اَوستا میخوانیم: «مهر از آسمان با هزاران چشم بر ایرانی مینگرد تا دروغی نگوید».
در اردیبهشت یَشت آمده است: «دروغ باید تباه گردد، دروغ باید سرنگون شود، دروغ باید نابود گردد و در جهان مادی باید راستی بر دروغ چیره شود».
آیین مهر در زمان سه تِکه شدن آریاییها و مهاجرت بخشی از ایشان به اروپا همراه آنها به اروپا نیز کشیده شد.
در روم باستان نیز ژولیان یکی از پادشاهان رومی به این آیین گروید.
همچنین امپراتورانی چون کومودوس (۱۸۰-۱۹۲م.)، سپتیمیوس سوروس (۱۹۳-۲۱۱)، کاراکالا (۲۱۱-۲۱۷) و جولیان پُرآوازه به جولیان مرتد، و نیز بسیاری از سربازان و افسران روم، سَخت پیرو این آیین بودند و در رم، بریتانیا (در پی هجوم روم به سال ۴۳ م.)، و کِنارههای رود راین، دانوب و فُرات، کِنیسهها و نیایشگاه های پُرشماری برای میترا بر پا داشتند.
آنها سالها جشن زادروز میترا و شب چله را جشن میگرفتند و آن را سرآغاز سال میدانستند.
حتی پس از گسترش دین تَرسایی (مسیحیت) در اروپا نیز این شب وَرجاوَندی خود را نِگه داشت و با زادروز حضرت مسیح یگانه گشت. مهرپرستی گستره ای از شرق ایران تا اروپا داشت.
تاثیرات فراوان این آیین ایرانی و آریایی را هم اکنون در دین مسیحیت میبینیم.
مسیحیت تنها با بهرهگیری از مهرپرستی بود که توانست جایی برای خود در اروپا پیدا کند.
این آیینها عبارت بودند از: فدیه، نیاز، روزه، رستاخیز، حساب و میزان، دوزخ و برزخ و... نیز مراسم و آدابی چون عشا ربانی، غسل تعمید، ناقوس زدن، نوازندگی به هنگام نیایش، 25 دسامبر که زادروز مهر شمرده می شود و پیوند آن با شب چله ی ایرانی و... این وام گیری ها به اندازه ای زیاد بود که آبای کلیسای مسیح زمانی که این همه وجوه اشتراک میان مذاهب خود و مذهب میترا (مهرپرستی) یافتند، شگفت زده شدند و مدعی گشتند که مذهب میترا این مراسم را از مسیحیت دزدیده است، یا اینکه این مذهب نیرنگ گمراه کنندهی اهریمن است.
@historyofIRAN_official