هدی صابر؛ منش و اندیشه


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


hodasaber

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


کتابنما-معرفی کتابهای جدید- dan repost
خاموشی یک پهلوان نامی کتابی است که به مناسبت پنچاهمین سالگرد جهان پهلوان تختی (17 دی ماه )توسط نشر صمدیه منتشر شده است .برای پیوستن به کانال کتابنما کلیک کنیدhttps://t.me/samadiyeh58


👈 سخنرانی هدی صابر در چهلمین سالروز درگذشت چهان پهلوان تختی

❇️ جسد خوش قد و قامت دوران را به پزشکی قانونی بردند
کیهان ورزشی در آن روز تیتر فوق العاده ای منتشر کرد، تیتر خیلی زیبا بود. "دل شیر خون شده بود"
اشک ها جاری شد بر پهنه صورت مردان، جسد چون پر کاه بر دوش یلان، یلانی از نوع مردم.
در تشییع کاسب، پیشه ور، زن چادرچیت فرزند به بغل، دانشجو با کروات، عینک، تیپیک آن دوران مشارکت داشتند. جسد نیز حس تنهایی نمی کرد

❇️ یک دهه گذشت، دی ماه 1357، ملتی با یک دنیا شوق و امید به آینده و حس زندگی مجدد. تجمعی بیش از 17 دی ماه 1346 در 17 دی 1357 رخ داد. بر لوح ها مرگ بر شاه و درود بر تختی حک شد. قدرت مداران رفتند، یل دوران ماند. در تظاهرات آستانه سرنگونی رژیم شاه، تصویر تختی در کنار تصویر مصدق 32، خمینی 42-57 و فاطمی 32 قرار گرفت. شاید به لحاظ سیاسی هم ارز آنان نبود اما در جامعه ما جایی داشت

❇️ اینک پس از چهل سال منش گمگشته است هم در عرصه سیاست هم در عرصه ورزش. در جستجوی منش از کف رفته ایم، امید آنکه کسوت دریده شده قابل روفو باشد


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


❇️ واقعا اتفاق منفی ای در دو دهه گذشته در جامعه سیاسی و روشنفکری ما رخ داد
کار سیاسی و فعالیت سیاسی ترجمه شد و مرادف شد با بده بستان، مرادف شد با چانه زنی، مرادف شد با لابی
خیلی حرجی به بچه های دانشگاه و انجمن ها و تحکیم و... نیست. این ها چه کسانی را دیدند؟ چشم باز کردند لابی دیدند، چشم باز کردند چانه زنی دیدند، چشم باز کردند بده بستان پشت پرده غیرشفاف غیر آکواریمی دیدند. طبیعی است جوان 18 و 19 ساله هم پیچیده می شود. شرایط پیچیده است، پیرامون پیچیده است [او] هم پیچیده میشود.

❇️ اتفاقات خوبی در 10، 15 ساله گذشته از محل تغییر باور در حوزه مبارزه سیاسی در ایران رخ نداد و الان ما نمی بینیم یک نیروی سیاسی مبارزی را که پرنسیبای خودش را جدی حفظ کند، تیپ های محدودی هستند که این ها آخرین تیرهای ترکش اند و اگر این ها بروند دیگر حامل و نماینده ای ندارند

❇️ جریان های مبارز در ایران، این ها که رسیدند به بده بستان به لابی به چانه زنی از اول اینگونه نبودند بچه های آرمان خواه دهه 50 بودند حالا شلاق خوردند یا نه زندان رفتند یا نرفتند به هر حال هزینه هایی را متحمل شدند در چه سیری آنها به اینجا رسیدند. محصول این [وضعیت] چه شد نیروهای فعال سیاسی در ایران تبدیل شدند به کارمند، کارمند سیاسی با تلقی شرکت سهامی از تشکیلات، حالا تشکیلات سازمان، حزب و.. است. ما در اینجا سهمی داریم و آن سهم را تحت هر شرایطی حفظ میکنیم

❇️ هیچ دوره ای در ایران نبوده که جریان موسوم به اپوزسیون در حفظ وضع موجود مشارکت کنند خیلی اتفاق مهمی است و همه ریشه های تاریخی، ایدئولوژیک و اخلاقی دارد.
سکوت سکوت سکوت، مماشات مماشات مماشات، سازش سازش سازش، محصول تبدیل شدن یک عنصر مبارز اجتماعی با پرنسیبای اخلاقی و حافظ حریم ها به یک کارمند سیاسی بروکرات، تکنوکرات است که سهم خود را از فواید قدرت طلب می کند

❇️ بخشی از اپوزسیون کنونی چه درون حاکمیت چه بیرون حاکمیت، شما در حقیقت سهم الشرکشان را به آنها بدهید هیچ نخواهند گفت

❇️ اگر ما بپذیریم که بانی این جهان مدیر ارشد این جهان خودش در پی تغییر است. رادیکالترین عنصر جهان که وضع موجود بر نمی تابد شخص خداست

👈 هدی صابر- هشت فراز هزار نیاز


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


میلاد حضرت مسیح(ع) پیامبر تنهای اورشلیم که در میعاد صلح و صبر مبعوث شد و بر صلح و داد علم برافراشت گرامی باد


حسین شاه حسینی از یاران دکتر مصدق و از دوستان جهان پهلوان تختی و از اعضای هیات رهبری جبهه ملی در سن 90 سالگی درگذشت. شاه حسینی عهده دار ریاست اولین سازمان تربیت بدنی پس از انقلاب در دولت بازرگان بود


🌷سرودی به زبان سوئدی در همبستگی با مقاومت و مبارزات مردم فلسطین🌷

زنده باد فلسطین و در هم شکسته باد صهیونیسم
زمین مان را زیر کشت می بریم
محصول مان را برداشت می کنیم
لیموها را جمع میکنیم
زیتونها را میچلانیم
و تمام جهان ، زمین ما را فهم خواهد کرد.
زنده باد فلسطین و درهم شکسته باد صهیونیسم
پرتاب می کنیم سنگهامان را
به سمت نظامیان و پلیسها
و شلیک می کنیم راکت هامان را
به سمت دشمنان مان.
و تمام جهان مبارزات ما را فهم خواهد کرد.
زنده باد فلسطین و درهم شکسته باد صهیونیسم
ما زمین مان را آزاد خواهیم کرد
از امپریالیسم
و برپاخواهیم داشت سرزمین مان را
بر سوسیالیسم
و تمام جهان گواهی خواهد داد.
زنده باد فلسطین و در هم شکسته باد صهیونیسم


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


✳️ فرض مفروض

☑️ اولویت با درون است: نیروی بحران‌دار، مقدمتاً به سامان مجدد خود می‌اندیشد و امكانات خود را بر برون‌رفت از بحران متمركز می‌كند

☑️ برخورد متناسب با بیرون

☑️ برتری بود بر نمود

☑️ انجمن‌ها، مستقل نه بازو: نیروی دانشجویی همچنان‌كه مستقل از قدرت است، مستقل از نیروها نیز هست.
"مرتبط ـ مستقل"، مناسب‌ترین گزینه برای سامان مناسبات انجمن‌ها با نیروهاست

☑️ دوران گذار برای تفكیك هویت‌ها

☑️ آموزش به منزله منفذی برای خروج از بحران

☑️ حركت اقلیتی: اگر فعالان انجمن‌ها بپذیرند كه از كمی‌گرایی برحذر شوند و همچون ســال‌های۸۰ـ۷۶ به "نیروی اول دانشگاه بودن" دل خوش نباشند و حركت "اقلیتی" را باور دارند، این، آغاز روند تحول آنان قلمداد می‌شود

🔸 "سكو" از دست‌دادن را باكی نیست، هویت‌باختن باك است. با كمیت نیز نمی‌توان صاحب سكو شد. این گزینه در دهه اخیر تجربه شد و پاسخ نگرفت. اقلیتِ باوردار، مطالعه كن و تجربه‌اندوز از جایگاهی بس محكم‌تر برخوردار خواهد بود تا جایگاه لغزان و نامحسوس كنونی ولو صاحب كمیت


☑️ دیدگاه به معنای اندیشه ای سازمان یافته: یك فعال مذهبی، جهان را سیال و دینامیك و پدیده‌ها را در صیرورت و شناوری به جانب مبدأ هستی می‌بیند، هستی را صاحب معنا و هدف‌دار و انسان را مسئول می‌پندارد، كوله‌ای بر پشت خود حمل می‌كند، در تحلیل پدیده‌های پیرامون روشی را مبتنی بر همان انگاره‌ها از پروردگار، جهان و انسان برمی‌گزیند و سرانجام مناسبات خود را با همنوعان براساس شفافیت و صراحت بنا می‌گذارد.
تیره و تار تلقی‌كردن فضا، رسیدن به یأس فلسفی، بیهوده دانستن هر تلاش برای عبور از دالان‌های بحران و وداع با آرمان، مهر و بارقه كه هم‌اینك صندوقچه ذهن و دل فعالان كنونی را اشغال كرده است نه با تلقی "توحیدی" از هستی همخوان است نه با شور برتراویده از مذهب و نه با روح سنین عسلین و دوران باركشی بارهای سنگین. "یقین‌ گمشده" در گرداب "نسبیت"، "دیدگاه" را از "وجود" نسل نو به‌گونه‌ای منفك كرده است.
🔶 "دیدگاه" آب حیاتی است درتنیده و ممزوج با "وجود" كه بدون آن خورشید امید را تنها می‌توان دزدكی یا به تصادف نظاره كرد. اما با آن، هم‌خانگی و همدستی خورشید امید میسر است. انسان در مراوده با نسل نو دانشجویی به این حس می‌رسد كه با منبع گرمایش، نورایش و زایش بیگانه‌اند. "دیدگاه"، آشتی و وصل به منبع را ممكن می‌سازد

☑️ منظرگاه به منزله چشم انداز: رفتن به سمت "منزل"‌دار شدن، دستیابی به "دیدگاه" و قرارگرفتن در آستانه "منظرگاه" در حقیقت امر به‌مثابه "مستقر"شدن در "محل‌"ی مناسب است. اگر فلسطینی "بی‌زمین"، شش دهه مجدانه در پی زمینی برای استقرار است، فعالان انجمن اسلامی در این وسیع سرزمین، قطعاً محل و مكانی برای استقرار به قصد سكونت در منزلگاه هویتی با دریچه‌ای رو به افق، خواهند یافت


🔶 تلقی میزبان - میهمان: در همین دوران، بخش غالب نیروهای فكری ـ سیاسی بیرون از حاكمیت یا اپوزیسیون ازجمله بخشی از ملی ـ مذهبی‌ها نیز چنین در تلقی داشتند كه دانشگاه میزبان و آنها میهمان‌اند؛ انجمن‌ها در تدارك تریبون باشند و آنها سخنران و ناشر افكار خود. از این‌رو، كمتر اندیشیده شد كه هم آنان‌كه در تدارك تریبون‌اند، خود نیازمند، مسئله‌دار و پرسنده‌اند. كمتر به ذهن آمد كه ضمن تأثیرگذاری بر دانشگاه باید از آن تأثیر نیز گرفت.
همچون دیپلمات‌ها و بوروكرات‌ها به مهمانی دانشجو رفتن، مسئله‌ای از مسائل عدیده دانشجو حل نمی‌كرد و او را یك قدم از بحران هویت دورتر نمی‌داشت.
از مجرای هر دو تلقی فرمانده ـ سرباز و میزبان ـ میهمان، حس بیگانگی به فعالان دست می‌داد و این پرسش تاریخی را در پس پیشانی آنان شكل می‌داد كه: "پس كه در اندیشه ماست؟

✳️ وضع موجود انجمن ها

☑️ یکم: هویت ضدی: هم اینك، فعالان انجمن‌ها در وهله اول در ضدیت با نظام مستقر و در وهله بعد با بخش مهمی از
سنت‌های اجتماعی جامعه ایران و نیز با بخش مهمی از نیروهای فكری ـ سیاسی موجود، تعریفی از هویت خود ارائه می‌دهند كه در نقطه مقابل هویت آن پدیده‌هاست

☑️ دوم: قهر با فکر: نوع انسان عموماً پس از ضربه به فكر فرو می‌رود و به چرایی‌ها می‌اندیشد. اما فعالان سال‌های اخیر گویی بر آن‌اند كه این قاعده را بر هم زنند. آنان باوجود لمس ضربات متعدد فكری، تشكیلاتی و روحی سال‌های اخیر و حتی بحران‌ها و انشعاب‌های درون خود، وقتی را به تفكر و تعمق تخصیص نمی‌دهند. اصرار بر مرخصی‌دادن به ذهنِ كاوش‌گر، خود به طولانی‌ترشدن دوران پیك بحران، كمك كرده است

☑️ سوم: حیرانی

☑️ چهارم: بی شیرازگی تشکیلاتی: چند تكه شدن تشكیلاتی و گونه‌گون‌شدن در درون هر تكه، وضعیت را به حالت گریز از مركز رسانده است. این حالت، مانع هم‌نشینی، هم‌اندیشی و اشتراك در چاره‌یابی است

☑️ پنجم: تحت فشار و ناامن

☑️ ششم: شورشی: شورشی‌بودن فعالان بر نظم، بر نظام ارزشی نسل پیش از خود، بر برخی سنت‌های اجتماعی و بر انگاره‌های نظام مستقر، در همان منظر اول، هویداست

☑️ هفتم: پیچیدگی: فعالان، عموماً در طول سال‌های اخیر در رویارویی با خود و بویژه در رویارویی با نیروهای فكری ـ سیاسی، بسیار پیچیده شده‌اند. برخوردهای دوگانه، محاسبه‌گری‌های "میان سالانه"، بهره‌گیری از افراد و امكانات متناسب با نیاز و... شاخصه‌هایی بر این پیچیدگی است. این وضعیت، فعالان را از اخلاقیات ساده، شفاف و صریح دانشجویی، دور كرده است

هشتم: فقدان نقطه اتکا: انجمن‌ها و دفتر تحكیم پس از تجربه "بیست‌ساله" ارتزاق كامل از قدرت در سال‌های ۱۳۷۸ـ۱۳۵۸، تجربه ارتزاق ناقص از قدرت در برش زمانی ۱۳۸۳ـ۱۳۷۸ و تجربه عدم ارتزاق از قدرت در دو ساله اخیر در عمل، هم با بحران نقطه اتكا روبه‌رو هستند و هم با بحران فقدان امكانات فیزیكی ـ مالی.
گزاره "دوری از قدرت" نه تئوریزه ‌شد و نه ما به‌ازا پیدا كرد. خوداتكایی و امكان‌‌آفرینی به‌عنوان بدیلی برای دوری از قدرت، مورد عنایت قرار نگرفت. ارتزاق كامل بیست‌ساله و ارتزاق ناقص پنج‌ساله، فعالان را به‌طور جدی از ساده‌زیستی، كم‌مصرفی و امكان‌آفرینی دانشجویی، دور كرد

☑️ نهم: انزوا

✳️ ضرورت های پیشاروی انجمن های اسلامی

☑️ منزلگاه به مفهوم یک سرپناه هویتی: آنچه در روند یك و نیم دهه گذشته رخ داد، اسبابی فراهم آورد كه فعالان انجمن‌ها نه "حیاط سنتی" دهه شصت خود را محفوظ دارند و نه در یك "سوئیت مدرن" سكنا گزینند. كشاكش میان سنت و مدرنیسم در درون ذهن نوواردان به انجمن‌ها در طول این دوره، كشاكشی بود مستهلك سازنده، كیفیت كاهنده و پوك‌كننده. تا بدانجا كه بقایای كم‌شمار معتقدان به "هویت مذهبی" هم اینك "سایه‌بانی" نیز برای استقرار ندارند.
از این‌روست كه بقایای معتقدان به هویت واقعی انجمن‌‌های اسلامی، نیازمند یك "منزلگاه هویتی"‌اند. "اتاق" و "حیاط"‌ی نه مجازی كه واقعی برای زیست، تفكر، احراز و ابراز هویت. اتاقی برای حل و فصل مشكلات و معضلات درونی و نیز حیاطی برای هم ارتباطی با فضای بیرونی


🔶 گریز از جمع بندی: در آبان ماه ۱۳۷۸ در بیستمین سالگرد تأسیس دفتر تحكیم وحدت، دفتر به برگزاری "سمینار نقد دفتر تحكیم وحدت" مبادرت ورزید. اقدام، اقدامی درخور و مناسب بود، خاصه آن كه فعالان اصلی تحكیم و انجمن‌ها، دوران جدید را دوران مرزبندی با سال‌های گذشته تحكیم و ورود به مرحله نوین فكری ـ سیاسی قلمداد می‌كردند. از این‌رو امید آن بود كه با مجموعه نقدها از مناظر مختلف نسبت به موجودیت و فعالیت تحكیم و انجمن‌ها، فعال برخورد كرد و نقدها را اسبابی برای تحول و ورود به دوران نو قرار دهند. زمان به انتظار سپری شد و چنین نشد و اثری از آثار برخورد فعالانه و جدی با نقدها و ارائه جمع‌بندی حداقلی، پدیدار نگردید

☑️ عوامل بیرونی تطور

🔶 آموزش های سال های 1375-1367: روح عمومی حاكم بر آموزش‌های موثر آخرین سال‌های دهه ۶۰ و آغازین سال‌های دهه ۷۰، عبارت بود از تفرد و پیشبرد منافع خصوصی، نسبیت همه‌چیز و گریز از هر یقین حتی در برابر سترگ‌ترین و تزلزل‌ناپذیرترین واقعیات هستی، هستی‌شناسی مبتنی بر فلسفه تحلیلی، شناوری و سیالیت شناخت، كاهش ارتفاع آرمان‌ها به سطح امنیت و آزادی‌های فردی، كمرنگ‌كردن مسئولیت اجتماعی و عنصر همگرایی، حداقلی‌كردن خدا در عمل و خصوصی‌كردن عرصه مذهب، در یك روند تدریجی به سردرگمی‌ها، نسبی‌گرایی‌های افراطی، حیرانی‌های فكری، فاصله‌گیری از سنت‌های جامعه ایران و پیشبرد پروژه‌های فردی انجامید

🔶 فشارهای سال های 1384-1374: از بهار سال ۱۳۷۴ با تهاجم به دانشگاه پلی‌تكنیك ـ امیركبیرـ روند فشار بر فعالان انجمن‌ها و تحكیم آغاز شد، روند فشاری كه در ادامه خود پرحجم‌تر، بی‌محاباتر، شدیدتر و براندازانه‌تر می‌شد. نقطه‌چینی كه در رویارویی با وقایع سردرِ دانشگاه تهران در دی‌ماه ۱۳۷۶، كوی ۱۳۷۸، خرم‌آباد ۱۳۷۹، دستگیری‌های ۱۳۸۰، اراك ۱۳۸۱ و موج گسترده دستگیری‌های ۱۳۸۲، با كین، خشم و خشونت شكل گرفت. بدین‌ترتیب انجمن‌ها و تحكیم به‌عنوان "یگانه فعالان" سیاسی دانشگاه، در طول یك دهه تحت تهاجم پرفشار قرار داشتند. این تهاجم پرفشار به‌عنوان یك روند شناخت عینیِ لمسی ـ تجربی از نیروهای امنیتی ـ انتظامی، آن هنگام كه با ذهنیت‌های ناشی از شنیده‌های دهه ۶۰ پیوند می‌خورد، فعالان را دم به دم با مذهب رسمی حاكم فاصله‌دارتر و مهم‌تر از آن با خود مذهب نیز مسئله‌دارتر می‌كرد. تئوریزه‌شدن این انگاره كه "مذهب همان است كه در یورش به كوی است" و "مذهب همان است كه در خرم‌آباد است"، به روند استحاله هویتی كمك كرد.
سعی تام و تمام بخشی از حاكمیت مبنی بر از صحنه‌ خارج كردن، بی‌رمق‌كردن و جزء جزء كردن انجمن‌ها و تحكیم كه در شكل رویارویی‌های زبر و خشن با فعالان متبلور می‌شد، عناصری چون "خشونت"، "گریز از استدلال" و "تحكم" را به پای هر آنچه "مذهب" است، مهر و امضا كرد. این، نت آهنگِ موسیقیِ متنِ غمبارِ دهه اخیر در دانشگاه به‌عنوان منزل‌گاه دوم نسل امروزین انجمن‌های اسلامی بود. نت آهنگی كه هنوز صاحب پژواك است و در ملودی تازه خود به بقایای فعالان سال‌های اخیر انجمن‌ها و "ستاره‌دار" كردن آنها رسیده است؛ ملودی انتقامی.
اكنون كمتر ذهنی در دانشگاه مایل است باور كند آنچه رخ داد مرادف "همه مذهب" نیست. این روندِ لمسی در صحن دانشگاه‌ها و بازداشتگاه‌ها، عامل بس مهمی در خط فاصله‌ گذاشتن دانشگاه با مذهب بود. روندی كه نسل نو را تمام قد به "واكنش" انداخت.

🔶 غفلت نیروها از آموزش: اگر برخورد قطب‌‌های فكریِ روشنفكری مذهبی در دهه‌های بیست تا پنجاه با توده مذهبی دانشجویی برخوردی "مسئولانه" و در مواردی "پدرانه" بود، برخورد عام روشنفكران مذهبی در دو دهه اخیر با دانشگاه برخوردی غیرمسئولانه ـ غیرآموزشی بوده است.
نیروهای امروزین كه ما و خود من نیز جزیی از آن هستیم، به‌طور جدی به غذارسانی فكری ـ اندیشه‌ای به دانشگاه و بویژه به فعالان مذهبی آن فكر نكردیم، حال آن‌كه در آن دهه‌ها، همواره "سفره" پهن بود.
تغذیه از سفره پهنِ بی‌خست در آن دوران به پدیدار شدن استعدادها و ظرفیت‌ها انجامید

🔶 تلقی فرمانده-سرباز: با آغاز دوران نو در پسِ دوم خرداد ۱۳۷۶، بخشی از احزاب و نیروهای دوم‌خردادی، در عمل به فعالان انجمن‌ها به دیده ابواب جمعی نگریستند. ادای عباراتی چون "دانشجو فدایی ماست"، "جنبش دانشجویی بمب اتمی است"، "دانشگاه خط مقدم جبهه اصلاحات است" و... حاكی از تلقی "فرمانده ـ سرباز" داشت.
تلقی راه بازكنی این بخش از نیروهای سیاسی نسبت به توده‌ دانشجو، در عمل به فاصله‌گذاری فعالان انجمن‌ها و تحكیم با آنان انجامید. انجمن‌ها در عمل، فرمانده‌پذیر نبودند.


🔶 وداع با مطالعه: ولع مطالعاتی دهه‌های ۴۰ و ۵۰ در درون انجمن‌ها، به مطالعه محدود و "آنكادر" دهه ۶۰ تنزل یافت و سپس میل به "شنیدار" به‌جای "نوشتار" در دهه ۷۰ فرصت اختصاص یافته به مطالعه را محدودتر كرد و در دهه ۸۰ نیز تماس "تلگرافی" با اینترنت، یگانه منبع ارتزاق ذهنی فعالان شد. لذا كتاب و جزوه "لمـس‌"شدنـی، روح‌دار و جـان‌دار، میـدان را برای تلگـرام‌های اینتـرنتی و جدیداً پیام‌های كوتاه تلفنی، -اس.ام.اس- خالی كرد. بس قابل عنایت است كه قبلاً مبانی هویت‌بخش، از لابه‌لای سطور كتاب و جزوه، خانه‌های ذهن را فرش می‌كرد، اما اكنون درك و دریافت‌های اینترنتی به واكس و پولیش پاركت‌های عصر جدید می‌مانندكه سریعاً محو و بی‌اثر می‌شوند

🔶 لمس نیروها و شناخت حاصل از آن: فعالان انجمن‌ها در طول دهه اخیر در مراحلی چند، دولت خاتمی، احزاب درون حاكمیتی، نیروهای اپوزیسیون را در دانشگاه و جامعه و همچنین هسته سخت درون نظام را در زندان لمس كردند
فعالان انجمن‌ها با هر مرحله از لمس، از گزاره‌ها و پدیده‌های پیشاوری خود عبور كردند؛
• عبور از خاتمی
• عبور از اصلاح‌طلبان درون حاكمیتی
• عبور از تلقی‌های ملی و مذهبیِ از دید آنان ناهمخوان با دوران
در ضمنِ این عبورهای مرحله به مرحله، "حوصله" تخصیص نیز وجود نداشت؛ تخصیص وقت، اندیشه و مباحثه استعلایی. سرعت در "قضاوت" و تبدیل قضاوت به "حكم"، همزمان با برخوردهای غیرمسئولانه و در مواردی كمتر مسئولانه نیروهای فكری ـ سیاسی با دانشجویان، میدانی برای چنین حوصله‌ای باقی نمی‌گذاشت.
روند موازیِ لمس هسته‌ سخت در كوی، خرم‌آباد، اراك و زندان‌ها، هم "‌كینه" را انباشته كرد و هم گریز از مذهب و مترادف قراردادن مذهب رسمی حاكم با مذهب واقعی را

🔶 موزع شدن: اگر در برش‌هایی از دوران حیات انجمن‌ها، فعالان در كنار توزیع اندیشه‌های منتشره دورانی، به تولیدهای حداقلی و فرآوری همان اندیشه‌ها نیز دست می‌یازیدند و یا حداقل آن اندیشه‌ها را خوب "فهم" می‌كردند، فعالان دوران اخیر، تنها به توزیع اندیشه‌های بیرون از دانشگاه بسنده كردند، آن هم توزیعی نه با فهمِ دقیق و عمیقِ اندیشه‌ها؛ توزیع مكانیكی اندیشه‌هایی كه تنها با سطح آنها تماس برقرار كرده بودند

🔶 غفلت از آموزش: در دوران رشد كیفی انجمن‌های اسلامی، "آموزش" ـ به‌سان "اردو"ی آمادگی نوواردان به انجمن‌ها ـ به قصد ارتقای فكری‌شان در دوران دانشجویی و همچنین زمینه‌ساز برای فعالیت‌های كیفی‌تر پس از دانشجویی آنها بوده است
فعالان انجمن‌ها و دفتر تحكیم در سه چهار سال گذشته، به چنان حالتی از "استغنا" رسیده‌اند كه گویی هیچ نیازی به "آموزش" حس نمی‌كنند

🔶 ایفاگری نقش "میزبانی": انجمن‌ها از آغازین سال‌های دهه ۷۰ به این سو بویژه پس از دوم خرداد ۱۳۷۶، در عمل رسالت میزبانی برای خود قائل شدند؛ میزبانی نیروهای فكری ـ سیاسی بیرون از دانشگاه. آن هم میزبانی "منفعل" و نه فعال كه عناصر فكری ـ سیاسی دعوت شده را به چالش بكشد و از كشاكش این چالش هم خود را رشد دهند و هم آنها را به اندیشه‌ورزی، كارورزی و افزایش توان پاسخگویی وادارند

🔶 میل حزبی: فاصله "حزب" با "انجمن دانشجویی" فاصله‌ای است هم مكانی، هم محتوایی، هم تجربی، هم آرمانی و هم اجتماعی. اگر چنین نبود فعالان دانشجویی در پی اتمام تحصیل، نه در بیرون دانشگاه كه در همان دانشگاه ادامه فعالیت می‌دادند، اما همچنان‌كه الزامات فعالیت "ما بعد دانشجویی"، الزاماتی دیگر است، الزامات فعالیت دانشجویی نیز از جنس خود آن است.
دانشجوی صاحب آرمان، حتی در حد اعلای كار تشكیلاتی، "موتلف" این حزب و آن جمعیت نیست و در سطح "ائتلاف‌"های حزبی بیرون دانشگاه قرار ندارد و جایگاه آن "مشاركت حزبی" در انتخابات و انتشار فهرست‌های مستقل و مشترك انتخاباتی نیز نیست

🔶 ادعای نوک پیکانی: كوتاه‌مدتی پس از خرداد ۱۳۷۶، آنگاه كه اعضای انجمن‌ها و تحكیم، فعال‌ترین عناصر جریان اصلاح‌طلب درون حاكمیتی به‌شمار می‌رفتند و نقشی مهم نیز در انتخاب دوم‌خرداد ایفا كردند، رفته‌رفته در بحث‌های درونی خود به تعیین‌كننده بودن نقش و فعالیت‌شان در میان دوم‌خردادی‌ها و "پیشرو" بودن‌شان نسبت به دیگر نیروهای این طیف، تأكید ورزیدند


✳️ اما در ادامه پنج موج و تك‌فواره، چه رخ داد؟ مترتب بر گردهم‌آیی اعضای انجمن‌های اسلامی در تابستان ۱۳۵۸، جدا از شكل بستن "زمینه‌"‌ها برای تصرف سفارت امریكا به‌عنوان پیش‌نیاز ضروری حذف پایه لیبرال حاكمیت جمهوری اسلامی و نیز حركت انقلاب فرهنگی به قصد "پاكسازی" دانشگاه از گروه‌ها و حذف پایگاه روشنفكری دانشگاه، یك اتفاق ویژه ایدئولوژیك رخ داد؛ تهیه و تنظیم مرامنامه‌ای كه حیات و حركت انجمن‌ها را در عمل به پذیرش هژمونی روحانیت و مجوزهای عقیدتی ـ فقهی موكول می‌كرد و باز در عمل، حوزه فعالیت درون نظامی برای فعالان انجمن‌ها ترسیم می‌نمود.

✳️ مدتی بعد همین فعالان و نیز فعالان سال‌های ۱۳۶۸ به بعدِ انجمن‌ها، در رویارویی با مواضع، راهكارها و اقدامات اقتصادی ـ اجتماعی و سیاست خارجی دولت هاشمی و بخصوص شخص ریاست كابینه، به معترض ایدئولوژیك تبدیل شدند، اما اتفاقی مهم‌تر از آن نیز روی داد؛
از شرایط "فریز" به درآمدن و در "معرض" قرار گرفتن.
در پی ابراز و انتشار دیدگاه‌های جدید دكتر سروش در انتهای دهه ۶۰ و ابتدای دهه ۷۰، انتشار "كیان" به‌عنوان نشریه فكری موزع دیدگاه‌های سروش، ورود "ایران فردا" به عرصه اندیشه اقتصاد سیاسی، انتشار "عصر ما" و همچنین نهضت ترجمه اندیشه‌های لائیك از آغاز دهه ۷۰، و در بستری از تحولات عینیِ اقتصادی ـ اجتماعیِ ناشی از عملكرد دولت هاشمی، اعضای انجمن‌ها را كه دیگر از "قرنطینه" فكری دهه ۶۰ خارج شده بودند، با طیفی از اندیشه‌های نو روبه‌رو ساخت. در چنین شرایطی از همان آغاز دهه ۷۰ زمینه برای ایجاد تحولات فكری با سمت و سویی خاص و كاملاً متفاوت از انگاره‌های دهه ۶۰ شكل گرفت

✳️ آن‌ هنگام كه شرایط سیاسی پراتیكِ پیش و پس از دوم خرداد ۱۳۷۶، به آزادشدن ظرفیت‌های سیاسی انجمن‌ها انجامید، انجمن‌ها با انگاره‌های قشر بسته از همان آموزش‌ها، در عرصه سیاسی به‌عنوان ستاد اجرایی انتخابات دوم خرداد ظاهر شدند. تبدیل بسیار سریع انجمن‌ها به یك نیروی پراتیك سیاسی و سریع‌تر از آن، تبدیل‌شدن‌شان به یك "شبه‌‌حزب" در انتخابات اول شوراها ـ ۱۳۷۷ ـ و مجلس ششم ـ۱۳۷۸ـ دگرگونی‌های آنها را سرعت و شدت بخشید، چرا كه در یك برش بسیار كوتاه، گرایش‌های عملی آنها بر میل تئوریك و مطالعاتی‌شان كاملاً غلبه كرد و رابطه‌شان با عرصه اندیشه به حداقل رسید و در حوزه مطالعه نیز تنها با "خبر"، "نكته" و "نكته ـ تحلیل" ارتباط برقرار می‌كردند. بدین‌ترتیب زمینه‌های ایجادشده در سال‌های پیش از خرداد ۱۳۷۶ در كنار شرایط پس از دوم‌خرداد، كمك كرد تا فعالان انجمن‌ها به‌طور عام ـ جز استثنائاتی چند ـ مشمول چند روند تحولی و تطوری شوند؛
• تبدیل از ایدئولوژیك بودن در دهه ۶۰ به غیر ایدئولوژیك شدن در انتهای دهه ۷۰
• تبدیل از شكل‌بندی تشكیلاتی به ستاد اجرایی
• تبدیل از نیروی جنبشی به شبه‌حزب بوروكراتیك
این سه روند تبدیل در كنار وداع با عرصه مطالعه، فعالان انجمن‌ها را به نوعی "درون پوكی" مبتلا ساخت. به‌گونه‌ای كه آنها در آغاز دهه ۸۰، در یك كوچ جمعی، به سر منزلی جدید با مشخصه‌هایی چند رسیدند:
• منزل‌گاه جهانی به جای منزلگاه ملی
• منزل‌گاه مذهب خصوصی و غیر مقید یا كمتر مقید به شعائر به‌جای منزل‌گاه مذهب اجتماعی و مقید به شعائر
• منزل‌گاه محاسبات فردی به جای منزل‌گاه مسئولیت اجتماعی
ضربه سهمگین كوی دانشگاه در تیرماه ۱۳۷۸ و سپس سلسله رخدادهای زنجیره‌ای خرم‌آباد ۱۳۷۹، دستگیری‌های گسترده ۱۳۸۰، اراك ۱۳۸۱ و سرانجام دستگیری‌های خرداد و تیر ۱۳۸۲، به‌عنوان عامل فشار خارجی، به شرایط درون پوكی، استحاله و بی‌انگیزگی انجمن‌ها و تحكیم، سرعت بخشید

✳️ این‌گونه و در پی روند یادشده است كه هم‌اینك از عنوان هویتی "انجمن اسلامی دانشجویان" كه "انجمن"‌اش نشانه همگرایی، تجمع و تعاون در مقابل "تفرد"، "اسلامی‌"اش نمایه هویت مذهب اجتماعیِ مسئول در مقابل "مذهب خصوصیِ برای دل" و "دانشجو"یش نیز شاخصه هویت صنفیِ مبارز در مقابل محُصلِ كلاسیكِ غیرصنفی است، "ماكتی" بیش باقی نمانده است

✳️ عوامل دست اندرکار تطور
چه شد كه چنین شد؟" نه پرسشی ساده، خبری و سطحی است كه پرسشی پیچیده، تحلیلی و عمقی قلمداد می‌شود

☑️ عوامل درونی تطور


✍️ بخش هایی از مقاله هویت فرار - هدی صابر

✳️ انجمن اسلامی: انگیزه، هویت، خلوص، حسین‌ عالیِ آغازگر، محمد حنیف‌نژادِ ارتقابخش، حمید باكری و وزوایی مایه‌گذار و جان سپار
"هویت"، مجموعه‌ای است قابل تفكیك و تجزیه به:
• تاریخ و پیشینه
• روند
• اكنون
و نیز قابل شناسایی به عناصر:
• حیاتی
• مهم
• فرعی
بنابر همین قاعده تفكیك، تجزیه و شناسایی عناصر، هویت انجمن‌های اسلامی دانشجویی را می‌توان به عناصری چند تفكیك، تجزیه و شناسایی كرد:
• صبغه مذهبی
• تعلق ملی
• روح عدالت‌طلبی
• مردم‌گرایی
• منش
• عمل مابه‌ازا

✳️ انجمن اسلامی اولیه به سال ۱۳۲۱ به‌عنوان یك "هسته" متشكل از پنج دانشجوی مذهبی رشته ‌های پزشكی و الهیات، در صحن دانشگاه پدیدار شد. این هسته در روند خود و در پرتو آموزش‌های قرآنی آیت‌الله طالقانی و آموزه‌های علمی ـ دینی مهندس بازرگان در پایان دهه بیست، برتر از "هسته" و در هیئت یك "طیف" ظاهر شد. طیفی كه با وجود هژمونی فكری ـ تشكیلاتی حزب‌‌توده در دانشگاه جا و مكانی برای خود دست و پا كرد. این طیف با رشدی آرام در جریان نهضت‌ملی شدن نفت و سیاه سال‌های پس از كودتای گرانِ مرداد، در سال‌های پایانی دهه سی و آغازین دهه چهل، به "نیرو"یی رشد و گسترش‌یابنده تبدیل شد تا آنجا كه با اندیشه، طراحی و مساعی فعالان آن سال‌ها و به‌طور ویژه محمد حنیف‌نژاد ـ دانشجوی دانشكده كشاورزی كرج ـ از محدوده دانشگاه تهران به در آمد و با تأسیس انجمن‌ها در دیگر دانشگاه‌های تهران و شهرستان‌ها، تكثیر و به صورت "نیرویی سراسری" ادامه حیات داد. این نیرو از میانه دهه چهل تا میانه دهه خجسته پنجاه در بستر مشتركِ شاداب، بالان و دینامیكِ مجاهدین ـ شریعتی با جهش كیفی تشكیلاتی روبه‌رو شد و با توان جذب محسوس، در آستانه انقلاب به‌عنوان "نیروی اصلی" دانشجویی با توان و موقعیتی برتر از نیروهای دانشجویی ماركسیستی، ایفای نقش كرد

✳️ فواره ارتقای هویت در چهارمین موج خود در پایان دهه ۳۰ و آغاز دهه ۴۰، از میل به پروازی مرتفع‌تر و پرشعاع‌تر برخوردار شد؛ آموزش‌های كیفی مسجد "هدایت"، جلسات بارداری چون جلسات "مرجعیت ـ روحانیت" در شركت انتشار، نشر آثار ایدئولوژیك جدید بازرگان و اثربخشی گسترده‌تر آثار پیشین وی و در كنار همه برشمرده‌ها، "قرآن به دست" شدنِ فعالان انجمن‌ها در این برش زمانی به سعی و پیگیری حنیف‌نژاد

✳️ گشوده‌شدن فاز مبارزاتی ۴۲ ـ ۳۹ نیز خود حاوی عنصر هویتی جدیدی بود؛ عنصر ضدامپریالیستی. بدین‌گونه فعالان انجمن‌ها حامل‌تر از پیشینیان خود شدند؛ عنصر اعتقاد قرآنی ـ مذهبیِ غنی‌شده، عنصر ملی ـ مصدقی و عنصر ضد امپریالیستی. اما بستر مبارزاتیِ محصول "خانه"، "خیابان"، "اوین"، "میدان تیر چیتگر" و "حسینیه" در پی‌آیند رخدادهای پرتجربه سا‌ل‌های۴۲ـ۴۱، كوله‌بار فعالان انجمن‌ها را در دهه ۵۰ سنگین‌تر كرد. سنگین از؛ عنصر ایدئولوژیك، عنصر مصدقی، عنصر ضد امپریالیستی، عنصر عدالت‌طلبی، عنصر پیش‌برندگی و عنصر تولید حداقلی. همه این عناصر مهم بودند و عنصر آخرین، هم مهم و هم قابل عنایت. اگر در پایان دهه بیست، نشریه "گنج شایگان" به‌عنوان یگانه دستاورد انتشاراتی انجمن‌اسلامی، حاوی مقالاتی از اندیشمندان بیرون از دانشگاه بود. از آغاز دهه ۵۰ تا آستانه انقلاب، چندین نشریه از انجمن‌ها همچون "آذرخش"، "رعد"، "گاهنامه مشهد" و... هم حاوی گزیده ادبیات ایدئولوژیكِ دوران بود و هم حاوی تولیداتِ حداقلی اعضای انجمن‌ها، این از دستاوردهای روند تحولات سا‌ل‌های ۱۳۳۸ به بعد در درون انجمن‌ها بود. بدین‌سان بود كه عناصر برشمرده موج پنجم ارتقا هویت، "بچه مذهبی‌ها" را در آستانه انقلاب در دانشگاه، برتر از فعالان ماركسیستی با همه بضاعت‌های ترجمه‌ای و تشكیلاتی قرار داد و مذهبی‌ها را در بیرون از دانشگاه نیز محور "محل" و "مسجد" در آستانه و دوران انقلاب، واقع كرد. تا بدانجا كه این بچه‌ها، در بسیاری موارد و مناطق، روحانیون محلی و امام‌جماعات مساجد را اداره می‌‌كردند و پیش می‌بردند. رخدادهای اجتماعی ـ تشكیلاتی بر محور بچه‌مذهبی‌های دانشگاه در نقطه‌عطف۵۶و۵۷، محصولی نبود جز سرجمع دستاوردهای "هویتی" از ۱۳۲۱ تا نیمه دهه ۵۰؛ آموزشگاه تعطیل‌ناپذیر با حوضی جوشان در میان و فواره‌ای مایل به پرواز در میانه آن. آموزشگاهی مشحون از میل به یادگیری، عطش مطالعه، كنجكاوی، كنكاش، برگرفتن از تولیدات جهانی و ملیِ دوران، وقت‌گذاری و مایه‌گذاری




فایل PDF مقاله لهیب جاودان آذر👇


✔️ سير هويتى: در آغاز حيات جنبش، نيروهاى چپ محور دانشگاه محسوب مى ‌شدند. همزمان با اعلام موجوديت نيروهاى ملى، رگه ملى نيز در جنبش دانشجويى هويدا شد و همچنين با تشكيل انجمن هاى اسلامى، مذهبى ‌ها نيز به سهم خود صاحب موقع و مكان شدند. در سالهاى نهضت ملى صف‌بندي ها روشنتر از قبل شد و در برش ۳۹ - ۴۲ نيروهاى ملى - مذهبى در تحولات جنبش دانشجويى به طور جدى ايفاى نقش نمودند.
در مرحله ايدئولوژيك دهه ۵۰ ضمن آنكه نيروهاى ماركسيست به طور فعال در جنبش حضور داشتند اما تأثير نقش تاريخى مجاهدين - شريعتى، نيروهاى مذهبى جنبش را چند گام استراتژيك جلو انداخت و در موضعى برتر قرار داد.
جريان انقلاب با توجه به مذهبى بودن رهبرى و مضامين بخشى از شعارها خصوصاً شعار محورى "استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى" موقع و موضع دانشجويان مذهبى را مستحكم تر ساخت.
در فضاى خاص پس از "انقلاب فرهنگى" به دليل فعاليت انحصارى تك سازمان دانشجويى هم ‌پيوند با قدرتِ مستقر، هويت "مذهبى رسمى" در دانشگاه تثبيت شد. اين پديده در جريان تحولات بهار ۷۶ دگرگونه شد و جنبش كنونى تا حدودى تنوع و تكثر فكرى اعم از مذهبى، ملى - مذهبى، ملى و لاييك را در درون دارد.

✔️ سير كيفى: جنبش در دهه ۲۰ در عرصه تشكيلاتى و فكرى - سياسى "نوآموزى" كرد، در دوران نهضت ملى شناخت و توان اجرايى خود را ارتقا داد، پس از كودتا "كارگر" شد، در برش ۳۹ - ۴۲ در موضع طراحى و سازماندهى قرار گرفت و "بالغ" گرديد، در هفت ساله ۴۲ - ۴۹ در غياب نيروها به نوعى خودكفايى دست يافت، در دهه ۵۰ از دستاوردهاى نوين مرحله جديد مبارزاتى سيراب شد و نيازى به دستيابى به محصولاتى مستقل از آنچه عرضه مى ‌شد نمى‌ ديد، در جريان انقلاب در امر سازماندهى، كار توضيحى و كار توزيعى همچون بزرگان عمل كرد، در دهه ۶۰ به نظريه رسمى مسلط و قدرت مستقر تكيه زد و دغدغه‌ اى براى انديشه ‌ورزى و ساخت و ابراز هويت مستقل نداشت، حال به كسب هويتى مستقل از قدرت مى‌انديشد و از آبشخورهاى فكرى رسمى ارضاء نمى‌شود.

✔️ سير طبقاتى: اگر در بدو تأسيس دانشگاه، طبقات متوسط به بالاى شهرنشين بر صندلى تكيه مى ‌زدند، هم امروز با گسترش جغرافيايى نظام دانشگاهى و با تحولات اجتماعى ناشى از انقلاب، جوانان شهرستان هاى كوچك و حتى روستانشينان از طبقات متوسط و مادون متوسط به دانشگاه راه يافته و مى‌يابند.

✔️ سير جنسى: در دهه ۲۰ تعداد پسران بسيار بيشتر از دختران و به تعبيرى دانشگاه، "دانشگاه مذكر" بود. هم اينك جدا از آنكه در حوزه علوم انسانى در برخى دانشكده ‌ها دختران بيش از پسران ‌اند، در كل نيز دختران جمعيت بسيار قابل توجهى را تشكيل مى ‌دهند و در تعداد كل دانشجويان نوعى طراز جنسى برقرار است.

✔️ سير هويت اجتماعى: در شرايطى كه جامعه در آغاز امر تنها هويت و احترام علمى براى دانشجو قائل بود، پس از شهريور ۲۰ ظرفيت هاى سياسى دانشجو را باور و در دوران نهضت ملى آن را لمس نمود. شهادت قندچى، بزرگ ‌نيا و شريعت ‌رضوى سه دانشجوى دانشكده فنى در ۱۶ آذر ۳۲ احترام تاريخى مردم ايران را برانگيخت و جامعه از دانشجو به تلقى دوگانه رسيد. اين سير در دهه ۵۰ و دوران انقلاب تكامل يافت و به دانشجو به عنوان "عنصر تحول" نگريسته شد. به دنبال حذف نقش و هويت پيشين دانشگاه در دهه ۶۰، در جريان تحولات اجتماعى - سياسى پس از دوم خرداد، جامعه مجدداً به نقش تحول ‌بخش دانشجو دل ‌بسته است.

✳️ وضع موجود و آينده پيش رو

👈 جنبش دانشجويى ايران با پشت سرنهادن سيرهاى كمى، هويتى، كيفى، طبقاتى، جنسى و هويت اجتماعى اينك به نقطه‌اى رسيده است كه؛

✔️ از ديدگاه كمى تعداد دانشجويان مشغول تحصيل در مؤسسات آموزش عالى به طور محسوسى از گذشته افزونتر است تا آن حد كه از هر ۵۰ ايرانى يك نفر دانشجو است. جمعيت يك ميليون و دويست ‌هزار نفرى دانشجويى كشور كميتى قابل توجه در عرصه معادلات سياسى - اجتماعى است كه انتخابات دوم خرداد ۷۶ و تحولات پس از آن مؤيد آن است. خاصه آنكه دانشجو بنا به موقعيت اجتماعى خويش قادر به كار توضيحى و تأثيرگذارى جدى بر محيط پيرامون اعم از خانواده، محل و محل كار است

✔️ در يك ارزيابى نه چندان دقيق مى‌توان عنوان نمود كه در مؤسسات آموزش عالى ۵ درصد از دانشجويان در زمينه ‌هاى سياسى، فرهنگى و صنفى فعالند. به عبارتى جمعيتى بالغ بر ۶۰۰۰۰ نفر به طور خاص بار جنبش دانشجويى را به دوش مى‌كشند كه در خلاء احزاب و سازمان ها، بيشترين كميت سياسى - صنفى و نيروى بالقوه قابل توجه محسوب مى ‌شوند

✔️ از منظر هويتى ميل به استقلال از قدرت و وجود نوعى تنوع و تكثر در درون جنبش بويژه پس از پانزده سال شرايط تك‌بنى، كاملاً مثبت تلقى مى‌شود


✳️ روند طى شده، در يك نگاه:
👈 جنبش دانشجويى ايران در پى خاتمه يافتن دوران سياه بيست ساله و تلاشى نظم اجتماعى رضاخانى، هم پاى ورود به شرايط جديد، حيات آغاز كرد و تا سال ۱۳۲۹ به تجارب تشكيلاتى - سياسى دست يافت

👈 در دوران نهضت ملى در نقش پشتيبان و "لجستيك" نهضت ظاهر شد، پس از سركوب نهضت ملى و سرنگونى دولت مصدق "پيام دار"ى و زنده نگاه داشتن آرمان هاى نهضت را بر عهده گرفت

👈 در برش ۳۹ - ۴۲ در دوران طلايى حيات خود "جهشى كيفى" بروز داد و فرزندانى استخوان درشت معرفى كرد، پس از سركوب خرداد ۴۲ تا آستانه جنبش مسلحانه "زحمتكش" شرايط بود، با آغاز جنبش مسلحانه و حركت آگاهى ‌بخش شريعتى از ظرفيت ها و آمادگي هاى آرمانى برخوردار گشت و تماميت خود را در اختيار مرحله نوين مبارزه قرار داد

👈 در برش زمانى ۵۶ - ۵۹ سنگر انقلاب بود و در روند سرنگونى شاه فعاليتى پيشتازانه داشت

👈 در فاصله تاريخى ۶۲ - ۶۸ دچار سكون گرديد و خصلت نخست خود را از كف داد، پس از سال ۶۸ با تحرك نسبى خويش آرام آرام در موضع نقد و اعتراض قرار گرفت و در جريان انتخابات اخير رياست جمهورى مجدداً برخى ويژگيهاى از دست داده را بازيافت.

✳️ در يك نگاه عمومى جنبش دانشجويى از شهريور ۲۰ تا به امروز سيرهايى چند را پشت سر نهاده است:

✔️ سير كمى: از آنجا كه تك دانشكده ‌هاى دانشگاه تهران در بدو تأسيس در روند خود به يك نظام گسترش يافته متشكل از ۲۰۵ مؤسسه آموزش عالى در پهنه كشور مبدل و تعداد دانشجويان نيز از چند ده نفر اوليه به بيش از يك ميليون و دويست هزار نفر در شرايط كنونى افزايش يافته، جامعه ما هم اينك داراى توده نسبتاً وسيع دانشجويى است. به همين نسبت، مجموع تعداد فعالان سياسى نيز نسبت به گذشته، فزونى نشان مى‌دهد و كميت توده فعال بسى بيش از ادوار پيشين است

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

361

obunachilar
Kanal statistikasi