پاسخ شبهات هوشیاری


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan


بسم الله الرحمن الرحیم
پاسخ به شبهاتی که ممکن است ذهنتان را منحرف کند.

ربات رفع شبهات:
@housh_bot
کانال اصلی:
@houshyaree
سایت ما:
‌www.houshyaree.ir
کاری از جنبش فرهنگی هوشیاری
سربازان هوشیار امام زمان(عج)

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


[1] سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج 1، ص 27، انتشارات دانشگاه تهران.
[2] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 2، ذیل حرف الف، ابجد، کتابخانه اینترنتی تبیان.
[3] «عن أبی الحسن علی بن موسى الرضا (ع) قال: إن أول ما حلق الله عزّ وجلّ لیعرف به خلقه الکتابة حروف المعجم»، مجلسی، بحار الانوار، ج 2، ص 31، موسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.
[4] «قال امیر المؤمنین (ع) سأل رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: ما تفسیر ابجد؟ فقال: تعلموا تفسیر أبجد فإن فیه الاعاجیب کلها، ویل لعالم جهل تفسیره»، همان، ج 2، ص 317.
[5] فرهنگ معارف اسلامی، ج 1، ص 27.
[6] همان.
[7] الطهرانی، میرزا أبی الفضل، شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور، ص 116، سایت : http://shiaonlinelibrary.com
[8] جمعی از نویسندگان، دومین یادنامه علامه طباطبائى‏، ص 45. مؤسسه مطالعاتى و تحقیقات فرهنگى‏.
[9] حسن زاده آملی، حسن، دروس هیئت، ج 2، ص 688، بوستان کتاب‏، قم، 1378ش.
[10] حسن زاده آملی، حسن، عیون مسائل النفس و سرح العیون فی شرح العیون‏، ص 778، امیر کبیر،تهران‏، 1385ش.


.).🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

🔹پاسخ توسط کارشناس14
✅کانال پاسخ به شبهات جنبش هوشیاری را به دوستان معرفی کنید:
@housh_shobahat


. . . . . . . .🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹. . . . . . . . .

⏪متن شبهه:۴۰۵
سلام منظور از حروف ابجد چیست و آیا کارایی هم دارد?
.⏬پاسخ به شبهه:
حروف ابجد
حروف ابجدى همان حروف تهجى (الف، با اند) که مطابق فصول خاص ترکیب یافته‏اند، از این قرار: ابجد، هوز، حطى، کلمن، سعفص، قرشت، ثخذ، و ضظغ.[1]
تاریخچه حروف ابجد
با توجه به اکتشافات اخیر (آثار رأس شَمره در شمال سوریه)، شاید الفبای خط اوگارتی ها، نخستین الفبایی باشد که تاکنون شناخته شده است. نگارش این کتیبه ها که به خط میخی شبیه است به اواسط هزاره دوم پیش از میلاد میرسد. الفبای آن بر صامت ها استوار است و شامل بیست و دو حرف است که در شش گروه نخست الفبای ابجدی گرد آمده است. این الفبا از طریق زبان های آرامی به عربی راه یافته است.[2]
این ترتیب الفبای عبری آرامی با الفبای انگلیسی هم در ترتیب قدری همانندی دارد: ابجد و abcd کلمن و KLMN قرشت و QRST.
حروف ابجد در روایات
در برخی روایات به جایگاه حروف ابجد به عنوان مقدمه کتابت اشاره شده است:
1. از امام رضا (ع) روایت شده است: اولین چیزی که خداوند خلق کرد تا نوشتن را برای مخلوق خود بیاموزد حروف معجم بود.[3]
2. از رسول خدا در مورد حروف ابجد سؤال شد آن حضرت فرمودند: تفسیر حروف ابجد را یاد بگیرید؛ چرا که همه شگفتی ها در آن است.[4]
حساب ابجد
در حساب ابجدی برای هریک از حروف ابجد به تریتیب یکی از اعداد اختصاص یافته است؛ حساب ابجدى از این قرار است:
الف 1 ب 2 ج 3 د 4 ه 5 و 6 ز 7 ح 8 ط 9 ى 10 ک 20 ل 30 م 40 ن 50 س 60 ع 70 ف 80 ص 90 ق 100 ر 200 ش 300 ت 400 ث 500 خ 600 ف 700 ض 800 ظ 900 غ 1000.
حساب ابجدى را حساب جمل هم مى‏گویند.[5]
برای مثال از طریق حساب ابجد می توان عدد منطبق بر هر کلمه ای را محاسبه کرد مثلاً کلمه علی (ع، ل، م) طبق حساب ابجدی این گونه محاسبه می شود:
ع70+ ل30+ ی10 = 110.
کاربرد حروف ابجد در علوم غریبه
در دوران های گذشته علم حروف و عدد، آمیختگی خاصی با هم داشته؛ از همین جهت است که طلسمات و حساب های نجومى و تقویمى و احکام نجوم را که بابلیان و مصریان وضع کرده‏اند به حروف ابجدى است و در علم اسطرلاب هم از ترتیبات ابجدى استفاده می شود.[6]
از دیدگاه بسیاری از حکمای قدیم، هر یک از حروف دارای خواص و آثار و کمالاتى هستند که این خواص به حسب انقسام به عناصر اربعه و تعلق به کواکب سبعه مختلف می شود و چنین گفته اند که حرف به منزله جسد است، و عدد به منزله روح.[7] یعنی برای مثال بین دو کلمه ای که دارای عدد واحدی هستند، ارتباط خاصی می توان تصور نمود. ضمن این که برای ترکیب دو کلمه می توان آنها را تبدیل به عدد نموده و عملیات خاصی با این اعداد انجام داد که مبنای اصلی بخش عمده ای از علوم غریبه بر همین رابطه بین حروف و اعداد استوار است.
علم الحروف در عرفان
علم الحروف در عرفان اسلامی جایگاه ویژه ای داشته و بسیاری از عرفا آثار مستقلی در این باب نوشته اند؛ از جمله محی الدین عربی چندین اثر مستقل در علم الحروف تألیف کرده که برخی از آنها عبارت اند از:
1. رساله الدر المکنون فى علم‏ الحروف، ‏2. رساله مفتاح الاسرار در علم جفر و حروف، 3. انشاء الدوائر،[8]
وی در رساله «رساله الدر المکنون فى علم‏ الحروف‏» در مورد این علم چنین آورده است:
«خداوند اسم اعظم را به آدم تعلیم نمود که همه کائنات در تسخیر این اسم بود، سپس علم الحروف بعد از وی به فرزندش شیث و بعد از آن به ادریس (ع) به ارث رسید؛ ادریس پیامبری مرسل بود و خداوند بر او سی کتاب (صحیفه) نازل کرد و ریاست علم الحروف و اسرار حکمت و اسرار اعداد و افلاک به او رسید و گفته شده است که او نخستین کسی بود که با قلم نوشت. و کتابی به نام «گنج اسرار» نوشت که تنکلو شاه بابلی و ثابت بن قرة حرانی بر آن کتاب شرحی نوشته اند. و چون (از طریق مکاشفه) بر زمان های گذشته وقوف یافتم از او (ادریس ع) در مورد این دو شرح پرسیدم گفت این دو شرح فقط ظاهرش قابل وقوف است و تا کنون سربه مهر باقی مانده، وی آنها را برایم گشود و اسراری شگفت را دیدم که جز مردان بزرگ از عرفا (افراد) بر آن وقوف نمی یابند. و علم الحروف بعد از ادریس به هرامسه مصر به ارث داده شد که چهل نفر بودند».[9]
وی در جای دیگری از این کتاب می نویسد: «امام علی (ع) وارث علم الحروف از رسول خدا (ص) بود، سپس امام حسین (ع)، سپس زین العابدین، سپس امام باقر و بعد امام صادق این علم را به ارث بردند و امام صادق کسی بود که در هفت سالگی در اعماق این دریا غواصی کرد و اسرار آن را گشود و او کسی است که در علم جفر و علم الحروف سخن گفت و به طور مخفی تألیف نمود و فرمود: علم ما کتابی است مسطور در صفحه ای گشوده شده ... و نزد ما است، جفر ابیض و جفر احمر و جفر اکبر و جفر اصغر که در آخر الزمان با امام محمد مهدی آشکار می شود و حق نهایی این علم را جز خود آن امام نمی داند».[10]


. . . . . . . .🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹. . . . . . . . .

⏪متن شبهه: ۴۰۴
سلام
واقعیت دارد که اگر در حین نماز ، زنی از جلویمان عبور کند نماز باطل است؟ چرا؟
.⏬ . پاسخ به شبهه:
ببینید اصلا نگفتند صرفا زن کلی گفته شده که اگر کسی از جلو نماز گزار رد بشه حکمش این هست اما چرا ؟
ببینید عبور و مرور از جلوی نماز گزاران و گذشتن از بین صفوف جماعت، اگر چه اندازه و مقدار گناه آن بطور معین بیان نشده است اما از فرمایش گهربار پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم چنین برداشت میشود که از بار گناه بسیار سنگینی برخوردار است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم ضمن بیان گناه آن میفرمایند: «لَوَقَفَ اَربَعِینَ» یعنی عبور کننده از جلوی نماز گزار، اگر میدانست که چه بار گناهی را بر دوش میکشد و چه عذابی در انتظار اوست، چهل میایستاد. معلوم نیست منظور پیامبر، چهل روز است یا چهل سال. یعنی آنقدر عذاب شدیدی در انتظار عبور کننده است، که اگر آن را میدانست حتما چهل روز یا چهل سال به انتظار مینشست تا اینکه نماز گزار نمازش را به اتمام برساند سپس اقدام به عبور از آن محل نماید. اما باید یک نکته را هم در نظر داشته باشیم و آن اینست که، کسی که میخواهد نماز بخواند، خود نیز مراعات حال دیگران را کرده و در وسط جمع و یا در اماکن عمومی که رفت و آمد زیاد است، بدون گذاشتن ستره به هیچ وجه اقدام به خواندن نماز ننموده و حتما پس از گذاشتن ستره و مانعی که عابرین بتوانند از طرف دیگر آن، به راحتی عبور نمایند، شروع به خواندن نماز کنند تا خود مرتکب گناه و دیگران را نیز دچار معصیت ننمایند.
اما فقهای امت اسلامی در این مسأله که عبور کننده از مقابل نماز گزار چه حکمی دارد، اختلاف نظر دارند. برخی عبور را حرام می دانند و برخی مکروه، و عده ای دیگر آن را مباح می شمارند و برای این عنوان حکم خاصی قائل نیستند. قائلین به حرمت دو دسته اند: بعضی مطلقاً قائل به حرمت شده اند و عده ای حرمت مرور را مختص صورتی می دانند که نماز گزار به سوی ستره ثابت مانند دیوار نماز بخواند یا برای خود ستره ای نهاده باشد. اگر خود او مراقب این امر نباشد، بر عبور کننده چیزی نیست. برخی تفاصیلی ذکر کرده اند که می آید.

ص.).🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

🔹پاسخ توسط کارشناس14
✅کانال پاسخ به شبهات جنبش هوشیاری را به دوستان معرفی کنید:
@housh_shobahat


از منابع معتبر استفاده می‌شود که امام حسن و امام حسین (ع) در فتح ایران شرکت نکرده‌اند.
بنابر نقل، ابن خلدون، سید هاشم معروف الحسنی و همچنین باقر شریف قرشی، حسن و حسین(ع) بعد از پیامبر در هیچ فتحی شرکت نداشتند...(8)
بیش تر مطالبی که مورخان در باره جنگ‌های صدر اسلام نوشته‌اند، از تاریخ طبری می‌باشد، که پذیرش هر کدام نیاز به بررسی دقیق دارد.
طبری مطالب تاریخی را از راویان مختلف نقل می‌کند که برخی دروغگو و غیر موثق بوده‌اند، از جمله سیف بن عمر که خیلی از مطالب مربوط به جنگ‌های ایران و عرب‌ها و مطالبی را که از علی و فرزندان وی در این باره نقل شده، از طریق وی است.
جواد علی (از مورخان) معتبر می‌گوید: طبری در استفاده از مآخذ، اصول اهل حدیث را در نظر نگرفته و از چهره‌های ضعیف هم روایت کرده است.
او روایات سیف بن عمر را که متهم به زندقه است و خود طبری هم نظر مساعدی نسبت به وی ندارد، نقل می‌کند.( 9)بر این اساس اگر در برخی از منابع سخن از شرکت امام حسن و امام حسین (ع) در جنگ ایران و مسلمانان آمده است، واقعیت ندارد .
براى توضيح بيشتر مى‏توانيد به تاريخ در آيينه پژوهش، جلد دوّم، مراجعه نماييد.
در باره ماجراي شوشتر وعريان شدن زنان بايد گفت فاقد مستندي معتبر مي باشد.
پى نوشت‏ها:
1. تفسير نمونه، ج 2، ص 206 و 207.
2. ابن اعثم كوفى، الفتوح، ج 1، ص 79 به بعد، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411/1991.
3. نهج البلاغه، صبحى صالح، نامه 45.
4. ابن اعثم كونى، همان، ص 80 و 81؛ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 133. بيروت ، دار صادر، بى تا.
5. مسعودى، مروج الذهب، ج 2، ص 310، قم، دار الهجرة، چ دوم، 1409.
6. درباره مشاوره خلفا با حضرت على(ع) به نهج البلاغه، خ 146 رجوع شود.
7. شيخ مفيد، الاختصاص، ص 173، سال چاپ : 1414 - 1993 م، نشردار المفيد للطباعة و النشر و التوزيع، بيروت، لبنان.
8. احمد زمانی، حقایق پنهان، ص 117. دفتر تبلیغات ،1378 ، چاپ دوم .
9 . رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، سیره رسول خدا(ص)، ص.).🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

🔹پاسخ توسط کارشناس14
✅کانال پاسخ به شبهات جنبش هوشیاری را به دوستان معرفی کنید:
@housh_shobahat


. . . . . . . .🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹. . . . . . . . .

⏪متن شبهه: ۴۰۳
سلام
آیا امام علی در جنگ بین ایران و اعراب بوده
.⏬پاسخ به شبهه:
وضع امام على(ع) در زمان خلافت سه خليفه :
1. در دوره بيست و پنج ساله سكوت حضرت.
1-1. در دوره كوتاه خلافت ابوبكر وجود شورش‏هاى گسترده، ظهور پيامبران دروغين، وجود مانعين زكات و جنگ‏هاى رده موجب شد تا ابوبكر مجال فراوانى براى دستيابى به فتوحات چشمگيرى همانند دوران پس از خود نداشته باشد.
لشكر كشى‏هاى وى را تنها مى‏توان در مصاف با روميان و ايرانيان در برخى از مناطق شام و عراق دانست.(2)
امام على(ع) كه به سبب مهارت‏هاى فراوان جنگى و فداكارى‏هاى بى نظيرش در جنگ‏هاى بدر، احد، خندق و خيبر كارنامه بسيار درخشانى از خود به يادگار گذاشته بود، نمى‏توانست مورد غفلت و بى توجهى خليفه و كارگزارانش در اين برهه حساس قرار گيرد. عدم شركت حضرت در فتوحات و انزواى وى مى‏توانست اين سؤال را در اذهان مسلمانان برانگيزاند كه چرا آن حضرت با آن همه سابقه درخشان، اكنون كه زمان انتشار اسلام در سرزمين‏هاى كفر و شرك رسيده است، بى‏اعتنا يا منزوى باشد؟ همه مى‏دانستند كه علّت اين امر، ترس او از مرگ يا سستى از جهاد نبوده و خودش هم متذكر شد كه اگر تمامى عرب با او به نبرد برخيزند، او نمى‏ترسد و ميدان نبرد را رها نمى‏كند.(3)
از اين رو خليفه و يارانش مى‏كوشيدند با ورود و شركت حضرت در فتوحات از يك سو زمينه طرح چنين پرسش و ابهامى را از بين ببرند، نيز با ورود امام(ع) به عرصه فتوحات، اعتبار و مشروعيت چنين اقدامى را در اذهان بسيارى از هوادارانش مستحكم سازند و از سوى ديگر از مهارت‏هاى جنگى آن حضرت در فتح شهرها بهره گيرد.
سياست حضرت در اين جريان، سياست بينابين بود. از سويى امام نمى‏خواست با حضور خود در جنگ‏ها بر سياست‏هاى خليفه مهر تأييد بزند و مؤيد خلفا باشد؛ و از جهتى هم نمى‏خواست سپاهيان اسلام شكست بخورند، حضرت در اين ماجرا موضعى «بى طرفانه» و يا حداكثر «مشاورانه» را اتخاذ نمود.
طبق بعضى از گزارش‏هاى تاريخى، ابوبكر براى فتح شام از اصحاب نظر خواهى كرد. هر كس نظرى داد كه مورد پذيرش وى واقع نشد، ولى نظر امام را پذيرفت. حضرت فرمود: «چه خليفه خود به اين نبرد رو آورد و چه لشكرى از جانب خويش روانه كند، در هر دو حال پيروز خواهد شد؛ زيرا از پيامبر(ص) شنيده است كه آيين اسلام بر همه اديان غلبه خواهد كرد. آن گاه امام، خليفه را به صبر و استقامت سفارش نمود.
ابوبكر در حالى كه از شنيدن چنين خبرى خوشحال شده بود، مسلمانان را به جهاد تشويق نمود و آنان را به اطاعت از خدا و پيروى از فرماندهانشان امر كرد.(4)
در جنگ‏هاى اين دوره گروهى از ياران امام على(ع) مانند مالك اشتر، خالدبن سعيد بن عاص، هاشم بن عتبة بن ابى وقاص، معروف به هاشم مرقال و فضل بن عباس، حضورى فعال، بلكه در زمره فرماندهان لشكر اسلام قرار داشتند.
از دو جهت مى‏توان گفت كه تا حدودى جنگ‏هاى اين دوره مورد تأييد امام بود: يكى از جهت رهنمودهاى ايشان كه پيروزى را پيش بينى كرد و آن را وعده پيامبر اسلام(ص) معرفى نمود، ديگرى شركت ياران صميمى حضرت در اين نبردها.
1-2. دردوره ده ساله خلافت عمر، موضعى كه امام در برابر فتوحات اين دوره اتخاذ نمود، همانند موضعى بود كه در دوره خلافت ابوبكر اتخاذ نمود؛ يعنى نه تأييد مشروعيت حكومت و نه موضعى كه موجب تضعيف روحيه سپاهيان اسلام گردد.
عمر كوشيد امام را به شركت در فتوحات وادارد، ولى موفق نشد. بنا به نوشته مورخ نامدار، مسعودى: چون عمر درباره جنگ با ايرانيان از عثمان نظر خواهى كرد، عثمان گفت: مردى را بفرست كه در كار جنگ تجربه و بصيرت داشته باشد. عمر گفت: آن كيست؟ عثمان گفت: على بن ابى طالب است. عمر گفت: پس ببين كه او به اين كار تمايل دارد؟ عثمان با على(ع) مذاكره كرد، امّا على(ع) اين را خوش نداشت و رد كرد.(5)
عمر كه نمى‏توانست على(ع) را به طور مستقيم به همكارى و شركت در فتوحات حاضر كند، تلاش كرد از ديدگاه‏ها و راهنمايى‏هاى آن حضرت بهره‏مند گردد. حضرت چون نمى‏توانست نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان بى‏اعتنا باشد، تنها در قالب مشاوره و ارائه ديدگاه‏هاى خويش، همانند يك كارشناس برجسته نظامى آنان را در اين امر همراهى كرد. هرگاه عمر از حضرت نظر مشورتى مى‏خواست، حضرت از ارائه رهنمودها دريغ نمى‏ورزيد.(6)
بنا به روايتى از امام باقر(ع) عمر، امور حكومت را كه از مهم‏ترين آن‏ها فتوحات بود، با نظر خواهى از على(ع) به سامان مى‏رساند.(7)
1-3. در دوره دوازه ساله خلافت عثمان، رابطه بين امام و حكومت عثمان مانند دوره قبل نبود. حضرت در اين دوره كم‏تر در صحنه حضور مى‏يافت و به مشورت و همكاى در امور حكومت مى‏پرداخت؛ از اين رو هيچ گزارشى در منابع تاريخ مبنى بر راهنمايى و ارائه نظر در امر فتوحات از سوى حضرت، وجود ندارد.
در باره حضور امام حسن وامام حسين:


تنها معجزه پیامبر اکرم(ص) جهانی و ابدی است، زیرا دین او جهانی و ابدی است و همه جهانیان از آوردن مثل آن عاجز مانده اند و تحدی قرآن نیز برای همه جهانیان است و مدت 1400 سال از نزول قرآن گذشته و هنوز - با وجود مخالفان سرسخت و جدی - کسی نتوانسته به مثل و مانند آن را ارائه دهد.
4. عجز مردم دلیل بر صدق نبوت نیست بلکه معجزه دلیل بر صدق نبوت است زیرا صاحب معجزه ادعا دارد که او از جانب خداوند آمده و معجزه را نیز با اجازه خداوند انجام داده است. اگر او دروغگو باشد باید دیگران هم بتوانند آن را انجام دهند. ضمن این که پیامبران از ناآگاهی مردم سوء استفاده نمی کردند بلکه با این کار، آگاهی آنها را بالا می بردند و نشان می دادند که اصل و اساس در جریان همه امور خداوند متعال است.
5. مطلبی که در بند 3 گفته شد که معجزه پیامبران مربوط به زمان و مکان خود آنها بوده است به این معنی نیست که در زمان ها و مکان های دیگر می توان مثل آن را انجام داد. در هر حال هیچ گاه عصا تبدیل به اژدها نخواهد شد و یا رود نیل برای گروهی خاص - بدون وسایل و امکانات - شکافته نمی شود و... و عقل آدمی در برابر چنین کارهایی پی می برد که کسی که چنین کاری را انجام داده است حتما با منبع لایزال الهی در ارتباط بوده است.
منظور ما از زمان و مکان خاص این بود که در هر حال معجزه ای چون تبدیل عصا به اژدها، تنها در همان زمان استفاده شده و مردم آن زمان آن را دیده اند و دیگران حکایت آن را شنیده اند. تنها قرآن است که از ابتداء نزول تا قیامت در دسترس بشر است و از آن استفاده می کند.
.).🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

🔹پاسخ توسط کارشناس14
✅کانال پاسخ به شبهات جنبش هوشیاری را به دوستان معرفی کنید:
@housh_shobahat


. . . . . . . .🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹. . . . . . . . .

⏪متن شبهه: ۴۰۲
سلام
معجزه رامیتوان با علم اثبات کرد?
.⏬پاسخ به شبهه:
علم یعنی هر علتی معلولی داره و جاى بحث و گفتگو نیست كه هر پدیده‏اى داراى علتى است كه آن را بوجود مى‏آورد و قانون علیت و معلولیت از قوانین محكم و استوار عقل است كه ابدا قابل استثناء نیست بنابراین معجزه پیامبران كه خود پدیده‏اى محسوب مى‏شود. باید داراى علتى باشد كه سرچشمه وجودآن بشمار مى‏رود اكنون باید دید معجزه پیامبران در سایه چه علتى پدید مى‏آید.
براى معجزه پیامبران یكى از سه علت زیر را مى‏توان نام برد:
1ـ علل طبیعى؛ 2ـ تأثیر نفوس و ارواح پیامبران؛ 3ـ علل مجرد از ماده مانند فرشتگان
الف ـ علت طبیعى ناشناخته: مقصود از آن این است كه ممكن است براى پیدایش یك پدیده دو راه وجود داشته باشد یكى از آن دو راه معروف و شناخته شده باشد و دیگرى مجهول و ناشناخته باشد ولى از آنجا كه پیامبران با سرچشمه علم نامتناهى خدا ارتباط دارند ممكن است از راه وحى به این قسم ازعلل آشنا شوند و پدیده‏اى را به وجود آورند. اتفاقا در اجتماع ما شبیه و مانند آن وجود دارد مثلاً یك مهندس كشاورزى بر اثر آگاهى از عوامل رشد و نمو و موانع آن نهال درختى را ظرف سه سال به ثمر مى‏رساند در صورتى كه یك باغبان عادى و غیرمطّلع از اصول گیاه‏شناسى این راه را در مدت ده سال طى مى‏كند. از این نظر هیچ منعى نیست كه پیامبران بر اثر ارتباط با جهان غیب و در پرتو داشتن حس و شعور مرموزى بنام وحى از یك سلسله علل طبیعى مجهول و ناشناخته آگاهى داشته باشند كه نوع انسانها از آن غافل و بى‏اطلاع باشند و از این طریق در ایجادپدیده‏هاى مورد نظر كمك بگیرند.
ب ـ تأثیر نفوس و ارواح پیامبران: ممكن است برخى از پدیده‏ها معلول تأثیر نفوس پیامبران و اثر مستقیم ارواح نیرومند آنها باشند زیرا ما مرتاضان را مشاهده مى‏كنیم كه در پرتو ریاضت و مجاهدت به مقامى مى‏رسند كه قادر به انجام كارهاى عجیب و حیرت‏انگیزى مى‏گردند كه از حیطه توانایى افراد عادىبیرون است به كارهایى دست مى‏زنند كه جز اینكه آنها را معلول اراده نیرومند و نیروى مرموز نفوس آنها بدانیم تفسیر دیگرى ندارد.
بنابراین چه مانعى دارد كه بگوئیم نفوس پیامبران بر اثر توجه و عنایت بى‏پایان خداوند قادر به انجام كارهایى مى‏گردند كه از حیطه قدرت بشر بیرون است. البته با این تفاوت که معجزه با اجازه و اذن الهی صورت می گیرد اما کارهای خارق العاده دیگر با تمرین و ممارست های سخت حاصل می شود.
به عبارت دیگر در معجزه نفس پیامبر(ص) چنان قوی شده است که با عالم اله ارتباط برقرار می کند و به عنوان مجرای فیض الهی عمل می کند، اما در امور خارق العاده نفس در جهت انجام برخی امور خارق العاده تقویت می شود و این تقویت می شود و این تفاوت بسیار مهمی است.
ج ـ علل مجرد از ماده: ممكن است در پیدایش پدیده‏اى عوامل مجرد از ماده مانند فرشته مؤثر باشد. یعنى فرشته از طرف خداوند مأمور گردد كه دهكده‏اى را ویران كند و یا پس از خواست پیامبر به دست او معجزه ظاهر سازد چرا كه فرشتگان مظاهر قدرت الهى و مأموران تدبیر و جنود و سپاه حق در جهان خلقت مى‏باشند و از این نظر قرآن از آنان به لفظ فالمُدَبّراتِ اَمرا؛ تدبیركنندگان امور خلقت و آفرینش (سوره نازعات، آیه 5) تعبیر كرده است.
خلاصه اینكه یك پدیده طبیعى علاوه بر علت مادى مى‏تواند در پرتو یكى از این عوامل سه‏گانه نیز محقق شود و هرگز علت یك پدیده منحصر به همان عامل طبیعى عادى شناخته شده نیست كه منكران اعجاز تصور كرده‏اند بلكه هر یك از این عوامل مى‏تواند پدیده‏اى رابوجود بیاورند و اگر در پیدایش پدیده‏اى علت عادى را ندیدیم نباید فورا تصور كنیم كه این پدیده بدون علت بوجود آمده است. و لذا در هر حال هیچ معجزه‏اى معلول بدون علت نیست بلكه فاقد علت عادى مى‏باشد. نه علت واقعى و حقیقى (ر.ك: الهیات ومعارف اسلامى، آیت‏الله جعفر سبحانى، ص 203(
دو - ارتباط وجودی بیش ادعای مدعی نبوت و معجزه، همان اثبات صدق اوست. یعنی وقتی ما مشاهده کردیم شخصی که ادعای نبوت دارد چنین کار خارق العاده ای را از خود بروز داد که مختص اوست و دیگران از انجام آن ناتوانند پی به صداقت او در مدعایش می بریم.
سه - اما تحدی پیامبران تنها برای مردم زمان و مکان خودشان است. زیرا برای همان است مبعوث شده اند. بنابراین وقتی معجزه ای آورد و همه اهل زمان را به تحدی و مبارزه فرا خواند و آنها از مقابله عاجز شدند، دلیل بر عجز آنهاست و این با استقراء ناقص اثبات نمی شود بلکه با دلیل عقلی ثابت می شود که شخصی ادعای نبوت کرده و معجزه ای آورد و همه اهل زمان را به مبارزه طلبید و اهل زمان او از مقابله عاجز شدند. عقل در این حالت حکم به صداقت او می دهد.


. . . . . . . .🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹. . . . . . . . .

⏪متن شبهه: ۴۰۱
بسمه تعالی
سلام
میخواستم درباره نماز جواب ی سوال رو بدونم...شنیدید که میگن نماز اول وقت انسان رو به مقام قرب خدا میرسونه...
و همراه با بندگی خدا...میخواستم بدونم که در نماز خوندن اول وقت باید نمازهای ظهر و عصر و نمازهای مغرب و عشا باید پشت سرهم خونده بشه یا نه هر نماز سروقت خودش که ی موقع خاص داره؟
ممنون از پاسخ گویی‌‌‌‌‌تون...🌷
.⏬پاسخ به شبهه:
اوقات نمازهای پنج گانه:
معیار در اوقات نماز، طلوع و غروب خورشید است بر این اساس:
اول وقت نماز صبح، زمانی است که شب به پایان رسیده و سفیدیی که در طرف مشرق در آسمان رو به بالا حرکت می کند کم کم پهن و گسترده شود و آخر وقت نماز صبح موقعی است که آفتاب بیرون می آید. [1] در این زمان وقت نماز صبح به پایان رسیده و نماز صبح قضاء می شود. [1]
در مورد نمازهاى ظهر و عصر و نمازهاى مغرب و عشا این است که هر یک از نمازهاى ظهر و عصر و نمازهاى مغرب و عشا، یک وقت خاص دارند و یک وقت مشترک:
وقت خاص نماز ظهر، از آغاز ظهر شرعى ( وقت زوال ) است تا مقدار زمانى که چهار رکعت نماز خوانده مى شود، در این مدت محدود تنها نماز ظهر را مى توان بجاآورد.
وقت خاص نماز عصر، زمانى است که از آن لحظه تا وقت غروب، تنها به اندازه مدت خواندن نماز عصر فرصت باشد.
وقـت مشترک بین دو نماز ظهر و عصر، از انتهاى وقت خاص نماز ظهر،تا ابتداى وقت خاص نماز عصر است. در تمام این وقت مشترک مى توانیم نماز ظهر و عصر را با هم و بدون فاصله بخوانیم.
وقـت خـاص نـماز مغرب، از آغاز مغرب شرعى است تا مقدار زمانى که سه رکعت نمازخوانده شود و در این مدت محدود، تنها نماز مغرب را مى توان ادا نمود .
وقـت خاص نماز عشا، زمانى است که از آن لحظه تا نیمه شب شرعى، تنها به اندازه خواندن نماز عشا فرصت باشد. در این مدت کوتاه، تنها نماز عشا را مى توانیم بجا آوریم .
وقـت مشترک بین دو نماز مغرب و عشا، از انتهاى وقت خاص نماز مغرب تا ابتداى وقت خاص نماز عشا ادامه دارد. در طول این مدت مشترک، مى توانیم نماز مغرب و عشا را با هم و بدون فاصله بـخـوانـیم.
.).🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

🔹پاسخ توسط کارشناس14
✅کانال پاسخ به شبهات جنبش هوشیاری را به دوستان معرفی کنید:
@housh_shobahat


"پیش بینی" حدس زدن وقایع آینده است، از علل و اسباب و قراین موجود، مثلا یک پزشک گاهی از دیدن احوال بیماری می تواند بگوید که او بهبود خواهد یافت و یا خواهد مرد . در جنگی که میانه ی دو دولت در می گیرد، از اندازه ی نیروی آن دو و پافشاری سپاهیان و غیره می توان گفت: فاتح و یا مغلوب کیست؟ و آن (اگر چه به معنی دریافت و گفتن حوادث قبل از وقوع آن ها، و غیب گویی، آمده، ولی) در اصل با پیش گویی که از پیش گفتن وقایع آینده از طریق علوم مکنونه (آگاهی های سری) است، فرق دارد ... " پیش بینی" اعم است و شامل "پیش گویی" و اخبار پیش از وقوع هم می شود . مثلا، من باران این ماه را به واسطه ی شدت گرمای گذشته پیش بینی کرده بودم ... "
.).🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

🔹پاسخ توسط کارشناس14
✅کانال پاسخ به شبهات جنبش هوشیاری را به دوستان معرفی کنید:
@housh_shobahat


. . . . . . . .🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹. . . . . . . . .

⏪متن شبهه:۴۰۰
سوال وهابیت معتقداند که علم به غیب تنها برای خداست غیر خدا توانایی ودست رسی بر غیب را ندارن در سوره 59سوره انعام وسوره ال عمران 179وسوره نمل65 وسوره جن 26 درسوره یونس20 وهابیت هرگونه پیشگوی بفرض وضعیت اب وهوای که مصداق علم بر غیب واینده هست حرام است چون تنها خداست بر غیب اگاست ایا این غیب گفتن شخص شرک نیست اگر نست بنا به چه دلیل متشکرم
.⏬پاسخ به شبهه:
✅يکي از مباحثي که در نبوت و امامت مطرح است اين است که علم غيب مخصوص چه کسي است. در قرآن آياتي داريم که «...الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُو» (انعام/59) ، «لايعلم الغيب الا هو» آيا غير از خداوند ديگري علم غيب مي‌داند؟ «عَالِمُ الْغَيْبِ» (جن/26) يعني خدا علم غيب دارد «فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا» (جن/26) يعني احدي را بر غيب آگاه نمي‌کند، «الا»، اين آيه قرآن است سوره جن آيه‌ي بيست و شش ترجمه آن هم واضح است «عَالِمُ الْغَيْبِ» (جن/26) يعني خدا علم غيب دارد، عالم غيب خدا است «فَلَا يُظْهِرُ» يعني براي هيچ کس اين علم را اظهار نمي‌کند، علم غيب از آن خودش است به کسي نمي‌دهد مگر «إِلَّا»، مگر «لِمَنْ ارْتَضَى» (انبياء/28) کسي که از او راضي است، از چه کسي راضي است؟ «من رسول» از قبيل رسول.
مي‌گوييم اگر فقط پيغمبر بود مي‌فرمود: «عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احدا الا الانبيا» اگر فقط انبياء بود مي‌گفتند «الا الانبيا» مخصوص انبياء نيست فرموده است کسي را که از آن راضي هستم بنابراين ملاک اينکه خدا بايد علم غيب به کسي بدهداين است که از آن شخص راضي باشد. ملاک شخص نبي نيست ملاک اين است که از او راضي باشد سپس هم آمده است «من رسول» يعني از قبيل رسول، يعني رسول به عنوان نمونه است. اگر شخص پيغمبر بود مي‌گفت «عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا» (جن/26) مگر انبياء، نيامده است الا الانبياء گفته ملاک شخص پيغمبر نيست کساني که خدا از آنها راضي است شخص اولش هم رسول است در اين آيه مشخص مي‌شود خداوند علم غيبش را به افراد مي‌دهد اما آن افراد هر کسي نيستند ممکن است افرادي در جامعه پيدا شوند بگويند ايشان علم غيب ميداند پس دکان است زماني شخصي بود که همه مي‌گفتند علم غيب دارد گاهي اوقات مسائلي هم بيان مي‌کرد بعضي اشخاص هم باور مي‌کرند نقل شد که او را خدمت امام بردند، امام گفت: شما علم غيب داريد؟ اگر علم غيب داريد من دفتر شعري دارم چهل سال پيش گم شده است بگو کجاست؟ او نتوانست بگويد امام فرمود پس تشريف ببريد. هر کسي هم که علم غيب دارد فال بين و کف بين و رمل و استرلاب و اين قبيل اشخاصي که مي‌گويند از غيب خبر دارند، چنين نيست «مَنْ ارْتَضَى» (جن/27) خدا از چه کساني راضي است؟ علم غيب تحفه‌اي است که خدا به افراد نادري مي‌دهد و به هر کسي نمي‌دهد. در مورد علم غيب شش بحث کوچک دارم که در ده الي پانزده دقيقه برايتان مي‌گويم. در قرآن آياتي داريم بعضي آيات را انسان مي‌بيند که با يکديگر همخواني ندارند اين است که بايد به کارشناس بدهيم.
اما قرآن يک خبر خوبي هم دارد مي‌فرمايد آنهايي که امام و پيغمبر نيستند اگر تقوا داشته باشند گاهي نوري براي آنها باز مي‌کنيم نديدني‌ها را ببينند «يَجْعَلْ اللَّهُ لَهُ نُورًا» (نور/40) براي متقين است اگر به گناه رسيدي خودت را نگه داشتي نوري به تو مي‌دهيم که خط را گم نکني شعار‌ها و موجها تو را با خود نبرند «يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا» (انفال/29) يعني يک ديدي به تو بدهيم، که بفهمي حق با چه کسي است «يَجْعَلْ اللَّهُ لَهُ نُورًا، يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا» اين مورد مخصوص انبياء نيست براي کسي که تقوا داشته باشد خدا چشم او را باز مي‌کند اما تقوي هم عمل به رساله مراجع است نه سير سلوک‌ها و چله نشيني‌ها و خانقاه و عرفان‌هاي کاذب. تقوي هم همان عمل به دستور حضرت مهدي(ع) است که امام زمان فرمود: در زمان غيبت من فقيه عادلي که هوا و هواس ندارد مجتهد باشد عادل هم باشد طبق آن رساله عمل کنيد عمل به فتواي مراجع به شما نوري مي‌دهد که خط را گم نمي‌کنيد.
پس میبینید که طبق آیات علم غیب مخصوص خدا و امامان و پیامبران هست و گاهی بعضی افراد که به درجه عالی رسیده باشند از نظر تقوا (البته در برخی موارد)
✅حالا اونچه شما درباره آب و هوا گفتید اون پیش بینی هست نه پیش گویی
✅اما تفاوت پیش بینی و پیش گویی:


گوار سازش ندارد. پس با توجه به مطالب فوق به اين نتيجه ميرسيم كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حتى كوچكترين تمايلى به قبول تقاضاى مشركان پيدا نكرد. (تفسير آسان، ج 10، ص 128 ) در تفسير الميزان نيز در مورد اين آيه چنين آمده است كه ؛ تثبيت در اينجا به طورى كه از سياق برمى آيد به معناى عصمت وحفظ الهى است واگر جواب لولارا خود ركون قرار نداده ونفرمود« تركن » بلكه نزديك شدن به ركون را قرار داده فرمود: « لقد كدت تركن » براى اين بود كه با در نظر داشتن اينكه ركون به معناى كمترين ميل است دلالت كند بر اينكه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم ) ميل به كفار كه نكرد سهل است بلكه نزديك به ميل هم نشد، واين كه فرمود « اليهم » وركون را به مشركين نسبت دادند به اجابت خواسته هاى آنان اين معنا را تاكيد مى كند.
ومعناى آيه اين استكه اگر ما با عصمت خود تورا پايدارى نمى داديم نزديك مى شدى به اينكه به سوى آنان اندكى ميل كنى ، ليكن ما تورا استوار ساختيم ، ودر نتيجه به آنان كمترين ميلى نكردى تا چه رسد به اينكه اجابتشان كنى ، پس رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) ايشان را اجابت نكرد وذره اى ميل به ايشان هم ننمود ونه نزديك بود ميل كند. (ترجمه تفسير الميزان جلد 13 صفحه 238 (

.).🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

🔹پاسخ توسط کارشناس14
✅کانال پاسخ به شبهات جنبش هوشیاری را به دوستان معرفی کنید:
@housh_shobahat


. . . . . . . .🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹. . . . . . . . .

⏪متن شبهه: ۳۹۹
چرا تو سوره بني اسرائيل خدا به پيامبرش ميگه : اگه من نبودم تو گمراه ميشدي !
مگه پيامبر معصوم نيست 😳

.⏬پاسخ به شبهه:
«وَإِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوكَ خَلِيلاً »﴿اسراء/ 73﴾ : و چيزى نمانده بود كه تو را از آنچه به سوى تو وحى كرده ايم گمراه كنند تا غير از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگيرند. «وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلاً » ﴿اسراء/74﴾ : و اگر تو را استوار نمى داشتيم قطعا نزديك بود كمى به سوى آنان متمايل شوى. إِذاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا ﴿75﴾ : در آن صورت حتما تو را دو برابر [در] زندگى و دو برابر [پس از] مرگ [عذاب] مى چشانيديم آنگاه در برابر ما براى خود ياورى نمى يافتى.
جلوه اى ديگر از آثار عصمت وحفظ الهى
بايد گفت آيات مورد بحث سوره اسراء جلوه اي از عصمت الهي پيامبر(ص) است نه كلامي بر نفي آن. گر چه بهانه جويان خواسته اند، آيات فوق را دستاويزى براى نفى معصوم بودن پيامبران بگيرند، و بگويند طبق آيات فوق و شان نزولهايى كه در رابطه با آن ديده مى شود، پيامبر (ص) در برابر وسوسه هاى بت پرستان از خود انعطاف نشان داد، و بلا فاصله از سوى خداوند مورد مؤاخذه قرار گرفت.
ولى خود آيات فوق آن قدر گويا است كه ما را از اقامه شواهد ديگر بر بطلان اين طرز تفكر بى نياز مى سازد، زيرا آيه 74 سوره اسراء با صراحت مى گويد اگر ما تو را ثابت قدم نگاه نداشته بوديم، نزديك بود به آنها تمايل پيدا كنى كه مفهومش اين است ، تثبيت الهى كه ما از آن تعبير به مقام عصمت مى كنيم، مانع اين تمايل شد، نه اينكه پيامبر (ص) انعطاف نشان داده بود و خداوند او را نهى و مؤاخذه كرد.
توضيح اينكه: آيه 73 و 74 سوره اسراء در حقيقت اشاره به دو حالت مختلف پيامبر (ص) است: حالت اول كه حالت بشرى و انسان عادى است و در آيه نخست بيان شده ايجاب مى كند كه وسوسه هاى دشمنان در او اثر بگذارد، بخصوص اگر مصالحى ظاهرا در اين انعطاف به چشم بخورد، مانند اميد به اسلام سران شرك بعد از اين انعطاف، و يا پيشگيرى از خونريزى و درگيريهاى بيشتر، و هر بشر عادى هر قدر قوى باشد احتمال تحت تاثير واقع شدن در برابر اين وسوسه ها را دارد.
ولى آيه 74 سوره اسراء جنبه روحانى و عصمت الهى و لطف خاص پروردگار را بيان مى كند كه شامل حال پيامبران مخصوصا پيامبر اسلام (ص) در بحرانى ترين لحظات زندگى بود.
نتيجه اينكه: پيامبر با طبع بشرى تا لب پرتگاه قبول وسوسه هاى مشركان آمد، اما تاييد الهى او را حفظ كرد و نجات داد.
اين تعبير درست همان تعبيرى است كه در سوره يوسف مى خوانيم كه در بحرانى ترين لحظات برهان الهى به سراغ او آمد و اگر مشاهده اين برهان نبود تسليم وسوسه هاى فوق العاده نيرومند همسر عزيز مصر مى شد : « وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ» ؛ (يوسف /24) : و در حقيقت [آن زن] آهنگ وى كرد و [يوسف نيز] اگر برهان پروردگارش را نديده بود آهنگ او مى كرد چنين [كرديم] تا بدى و زشتكارى را از او بازگردانيم چرا كه او از بندگان مخلص ما بود.
به عقيده ما آيات فوق، نه تنها دليل بر نفى عصمت نيست، بلكه يكى از آيات دال بر عصمت است چرا كه مسلما اين تثبيت الهى (تثبيت از نظر فكر و عواطف و تثبيت از نظر گامهاى عملى) منحصر به اين مورد نبوده است زيرا دليل آن در موارد مشابه نيز وجود دارد، و به اين ترتيب گواه زنده اى بر معصوم بودن پيامبران و رهبران الهى محسوب مى شود.
اما آيه مورد 75 سوره اسراء كه مى گويد اگر تو تمايل به آنها پيدا كرده بودى، شديدا مجازات مى شدى دليل بر اين است كه معصوم بودن آنها جنبه اضطرارى ندارد، بلكه توأم با يك نوع خود آگاهى است كه با اختيار و آزادى اراده انجام مى شود، لذا ارتكاب گناه در چنين حالتى عقلا محال نيست، بلكه عملا به خاطر آن آگاهى و ايمان خاص، وجود خارجى هرگز نخواهد يافت و اگر فرضا وجود مى يافت مشمول همان كيفرها و مجازاتهاى الهى بود. (تفسير نمونه، ج 12، ص 213-211)
به بيان ديگر كلمه (لَوْ لا) در موردى بكار مى رود كه تا مضمون جمله اول، واقع نشود مضمون جمله دوم واقع نخواهد شد. مثلا نظير: « لو لا على لهلك عمر» يعنى اگر على نمى بود عمر هلاك ميشد. پس چون على بود عمر هم بود. اضافه بر اينكه در اينجا گفتيم در مبحث سبب نزول هم پاسخ مقنع و غير قابل خدشه اى از حضرت على بن موسى الرضا عليه السّلام از نظرمان گذشت. سومين پاسخ اين است كه چون پيامبر اسلام معصوم بود، و تقاضاى مشركان، كفر و با معصوم بودن آن بزر


بسم الله الرحمن الرحیم

❌سوال شبهه:۳۹۸

واقعیت دارد که اگر در حین نماز، زنی از جلویمان عبور کند نماز باطل است؟ چرا؟

❌جواب شبهه:

مبطلات نماز طبق توضیح المسایل علما، 12مورد است، که این مورد شما جزء مبطلات نماز محسوب نمی شود، برای مطالعه بیشتر به توضیح المسایل مراجعه کنید.

⭕️پاسخ توسط کارشناس :آقای زنده دل

✅کانال پاسخ به شبهات جنبش هوشیاری را به دوستان معرفی کنید:
@Housh_shobahat


. . . . . . . .🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹. . . . . . . . .

⏪متن شبهه: ۳۹۷
چرا خداوند بعد از فوت پیامبر زنان پیامبر را ازدواج حرام کرده است
.⏬پاسخ به شبهه:
خداوند در آیه 6 از سوره احزاب می فرماید:" پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران آنها ) مؤمنان‏ ( محسوب مى‏شوند." بر طبق این آیه، همسران وی در حکم مادران مؤمنان هستند و طبیعی است که ازدواج مؤمنان با مادرشان جایز نمی باشد. [1] اما از جایی که اصطلاح " ام المؤمنین " توسط خود قرآن برای همسران پیامبر، ایجاد شده است، باید محدوده احکام تابع آن نیز توسط شارع مقدس تبیین شود. به همین خاطر؛ خداوند در آیه 53 از سوره احزاب در ضمن بیان ادب برخورد با پیامبر(ص) می فرماید:" ....امّا خداوند از (بیان) حق شرم ندارد! و هنگامى که چیزى از وسایل زندگى را (بعنوان عاریت) از آنان ) همسران پیامبر ( مى‏خواهید از پشت پرده بخواهید این کار براى پاکى دلهاى شما و آنها بهتر است! و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود درآورید که این کار نزد خدا بزرگ است.!"
برطبق صریح این آیه، ازدواج با همسران پیامبر، بعد از وفات ایشان جایز نمی باشد. علت این حکم را در چند مطلب می توان یافت:
1. اگر این مساله مجاز بود جمعى به عنوان اینکه همسر پیامبر (ص) را بعد از او در اختیار خود گرفته‏اند ممکن بود این کار را وسیله سوء استفاده قرار دهند، و به این بهانه موقعیت اجتماعى براى خویش دست و پا کنند، و یا به عنوان اینکه آگاهى خاص از درون خانه پیامبر (ص) و تعلیمات و مکتب او دارند به تحریف اسلام پردازند، و یا منافقین مطالبى را از این طریق در میان مردم نشر دهند که مخالف مقام پیامبر باشد. خداوندى که بر اسرار نهان و آشکار آگاه است براى بر هم زدن این توطئه زشت یک حکم قاطع صادر فرمود و جلو این امور را به کلى گرفت، و براى تحکیم پایه‏هاى آن به همسران پیامبر (ص) لقب ام المؤمنین داد تا بدانند ازدواج با آنها همچون ازدواج با مادر خویش است! با توجه به آنچه گفته شد روشن مى‏شود که چرا همسران پیامبر ) ص ( لازم بود از این محرومیت استقبال کنند؟
در طول زندگى انسان گاه مسائل مهمى مطرح مى‏شود که به خاطر آنها باید فداکارى و از خودگذشتگى نشان داد، و از بعضى از حقوق حقه خود چشم پوشید، به خصوص اینکه همیشه افتخارات بزرگ مسئولیتهاى سنگینى نیز همراه دارد، بدون شک همسران پیامبر ص افتخار عظیمى از طریق ازدواجشان با پیامبر ص کسب کردند، داشتن چنین افتخارى نیاز به چنین فداکارى هم دارد.به همین دلیل زنان پیامبر ص بعد از او در میان امت اسلامى بسیار محترم مى‏زیستند، و ازوضع خود بسیار راضى و خشنود بودند، و آن محرومیت را در برابر این افتخارات ناچیز مى‏شمردند.
این خطر هنگامى ملموس‏تر مى‏شود که بدانیم گروهى خود را براى این کار آماده ساخته بودند بعضى آن را به زبان آورده و بعضى شاید تنها در دل داشتند.از جمله کسانى را که بعضى از مفسران اهل سنت در اینجا نام برده‏اند طلحه است. [2] ‏ به عقیده استاد مطهری؛ سرّ ممنوعیت ازدواج زنان پیامبر (ص) با اشخاص دیگر، این است که همسر بعدی از شهرت و احترام آن زن – که در میان مسلمان دارای احترام خاصی بود – سوء استفاده نکند و احیانا آن زنان ابزار عناصر خودخواه و ماجراجو در مسائل سیاسی و اجتماعی واقع نشوند. [3]
2. احترام نهادن به شخصیت خود پیامبر اکرم (ص) است. چنان که از شأن نزول آیه استفاده می شود تعدادی از مخالفان، به عنوان انتقام جویی و توهین به ساحت مقدس پیامبر (ص)، قصد داشتند بعد از رحلت آن حضرت با همسرانش ازدواج کنند.
3. به جهت احترام نهادن به زنان پیامبر (ص) است. از آن جا که آنان همسران رسول خدا (ص) و به او منسوب بوده و در بین مسلمانان از احترام خاصی برخوردار بودند. بدیهی است که با دیگر زنان هم نوع خود فرق داشتند، چنان که قرآن کریم فرموده است. [4]


________________________________
[1] برای آگاهی از فلسفه این نسبت برای همسران پیامبر به سؤال 433 (سایت: 462) مراجعه کنید.
[2] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 17، ص 404، دار الکتب الاسلامیه، تهران،1374.
[3] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 19، ص 431. همچنین جهت اطلاع بیشتر، رک: تفسیر المیزان، ج 16، آیات 1- 54 سوره احزاب؛ تفسیر نمونه، ج 17، همان آیات، ص406 و 405. با استفاده از سؤال 433 (سایت: 462).
[4] احزاب، 32.


.).🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

🔹پاسخ توسط کارشناس14
✅کانال پاسخ به شبهات جنبش هوشیاری را به دوستان معرفی کنید:
@housh_shobahat


نقدی بر نظریه داروین(تکامل) با تئوریهای علمی
۳۹۶


. . . . . . . .🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹. . . . . . . . .

⏪متن شبهه:۳۹۵
ا وجود اینکه از نظر زیست شناسی میمون ها شبیه انسان هستند و با توجه به نظریه تکامل چه ارتباط یا تضادی میتونه با سوره ی قران که می فرماید ما شمار از گل افریدیم ؟!؟
.⏬پاسخ به شبهه:
1ـ حضرت آدم و حوّا (ع) از منظر قرآن کریم و روایات ، موجودات انسان نما نبوده اند ؛ بلکه صد در صد انسان بوده اند ؛ و به هیچ وجه نیز در اثر تکامل تدریجی حاصل نشده اند. لذا نظر دین اسلام در این باره صد در صد مخالف با فرضیّه تکامل انواع داروین می باشد. امّا متأسفانه برخی مفسّرین، به خیال اینکه فرضیّه ی داروین اثبات شده، در بیان این تعارض آشکار ، احتیاط می کنند.
2ـ طبق احادیث اهل بیت (ع) در همین کره ی زمین ، هفت موجود شبه انسان قبل از آدم (ع) زیست می کرده اند ؛ که هیچ ربطی به انسان امروزی نداشته اند. طبق احادیث ، جدّ نخست تک تک این هفت نسل نیز مستقیماً از خاک آفریده شده بوده اند ؛ و نتیجه ی روند تکاملی نبوده اند.
امام صادق (ع) فرمودند: « لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَرْضِ مُنْذُ خَلَقَهَا سَبْعَةَ عَالَمِینَ لَیْسَ هُمْ مِنْ وُلْدِ آدَمَ خَلَقَهُمْ مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ فَأَسْکَنَهُمْ فِیهَا وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ مَعَ عَالَمِهِ ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ أَبَا الْبَشَرِ وَ خَلَقَ ذُرِّیَّتَهُ مِنْهُ وَ لَا وَ اللَّهِ مَا خَلَتِ الْجَنَّةُ مِنْ أَرْوَاحِ الْمُؤْمِنِینَ مُنْذُ خَلَقَهَا وَ لَا خَلَتِ النَّارُ مِنْ أَرْوَاحِ الْکُفَّارِ وَ الْعُصَاةِ مُنْذُ خَلَقَهَا عَزَّ وَ جَلَّ لَعَلَّکُمْ تَرَوْنَ أَنَّهُ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ وَ صَیَّرَ اللَّهُ أَبْدَانَ أَهْلِ الْجَنَّةِ مَعَ أَرْوَاحِهِمْ فِی الْجَنَّةِ وَ صَیَّرَ أَبْدَانَ أَهْلِ النَّارِ مَعَ أَرْوَاحِهِمْ فِی النَّارِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَا یُعْبَدُ فِی بِلَادِهِ وَ لَا یَخْلُقُ خَلْقاً یَعْبُدُونَهُ وَ یُوَحِّدُونَهُ بَلَى وَ اللَّهِ لَیَخْلُقَنَّ اللَّهُ خَلْقاً مِنْ غَیْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ یَعْبُدُونَهُ وَ یُوَحِّدُونَهُ وَ یُعَظِّمُونَهُ وَ یَخْلُقُ لَهُمْ أَرْضاً تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً تُظِلُّهُمْ أَ لَیْسَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ ـــــــــ البته که خدای عزّ و جلّ از آنگاه که زمین را آفریده هفت عالمیان آفریده که از فرزندان آدم نیستند، آنان را از خاک روى زمین آفریده و در آن یکى را پس از دیگرى در جهان خود جای داده ؛ سپس خدای عز و جل آدم ابو البشر را آفرید و فرزندانش را از او آفرید. سوگند به خدا از روزى که خدا بهشت را آفریده از ارواح مؤمنان تهى نبوده ، و دوزخ از آن زمان که آفریده شده از ارواح کفّار و گنهکاران خالی نبوده است . شاید شما در نظر آرید که چون روز رستاخیز شود، و خدا بدنهاى بهشتیان را با ارواح آنها در بهشت درآورد، و بدنهاى کافران را با ارواحشان در دوزخ ، خدا تبارک و تعالى در بلادش پرستیده نشود ، و خلقى نیافریند که او را بپرستند و یگانه اش دانند، و بزرگش شمارند؟ آرى سوگند به خدا که البته خلقى آفریند بى ‏نر و ماده که او را بپرستند و یگانه شناسند و بزرگ دارند، و بیافریند برایشان زمینى در زیر پا و آسمانى بالاى سر.آیا نیست که خدا عز و جل می فرماید: «روزى که به جاى زمین زمین دیگر آید و به جاى آسمانها آسمانهاى دیگر» (آیه 48 ابراهیم) و خدای عزّ و جلّ فرموده: «آیا درماندیم در آفرینش نخست بلکه آنها هر روزه در پوششى از آفرینشى تازه‏اند»( آیه15ق). »( بحار الانوار ، ج 54، ص 319 و 320 )
این حدیث شریف زمانی بیان شده که هنوز خبری از فسیلها نبوده و کسی فسیل این انسانها را کشف نکرده بوده. لذا این حدیث را می توان از معجزات علمی امام صادق (ع) محسوب نمود.
پس با توجّه این حدیث شریف، فسیلهای انسان نماها که امروزه زیست دیرینشناسان در لایه های زمین پیدا می کنند ، و خیال کرده اند آنها اجداد تکاملی ما هستند ، در حقیقت اجداد تکاملی ما نیستند ؛ بلکه خود آنها نیز جدّ نخستی داشته اند که مستقیماً از خاک خلق شده بوده است. لذا به صرف اینکه آن موجودات شباهتی به انسان امروزی داشته اند ، دلیل نمی شود که ما تکامل یافته ی آنها باشیم. بخصوص اینکه تحقیقات دانشمندان ژنتیک در آلمان نشان داده که بین انسان نمای نئاندرتال و انسان امروزی هیچ ارتباط ژنتیکی وجود ندارد.
برای اینکه پاسخ دقیق خود را دریافت کنید سخنرانی زیر توصیه میشود

.).🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

🔹پاسخ توسط کارشناس14
✅کانال پاسخ به شبهات جنبش هوشیاری را به دوستان معرفی کنید:
@housh_shobahat


❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️

394
متن شبه❓گوش دادن به موسیقی در صورت اجبار چه حکمی دارد؟❓
پاسخ✅ نظر مقام معظم رهبری:⚠️گوش دادن به موسیقی هایی که مخصوص مجالس لهو و لعب است حرام است⚠️{1}
اگر میتوانید به مجلسی که موسیقی حرام در آن پخش میشود نروید .
اگر هم نمیتوانید در آن مراسم با کارهای دیگر خود را سرگرم کنید و سعی کنید حواستان به کار حرام نباشد.
نکته مهم❇️اگر میتوانید امر به معروف و نهی از منکر کنید این کار را انجام دهید❇️
البته میتوانید 🔆تقیه🔆کنید یعنی اگر در صورت گوش ندادن به موسیقی مشکل مهمی برایتان پیش بیاید شما می توانید با حفظ پاکدامنی به موسیقی گوش کنید.
🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐
پاسخ توسط کارشناس:آنتی دجال
منبع:{1} بخش پاسخ به سوالات سایت دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری
https://t.me/houshyaree


. . . . . . .🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹. . . . . . . . .

⏪متن شبهه: ۳۹۳
وظیفه ی ما در قبال حمله ی دشمن به خاک ناموس و وطنمان چیست؟
.⏬ پاسخ به شبهه
ببینید قطرات باران تا وقتى از هم جدا هستند، قدرتى ندارند، امّا وقتى در كنار هم قرار مى‌گیرند و به شكل جوى و سپس رودخانه جارى مى‌شوند، چنان قدرتى مى‌یابند كه اگر مهار نشوند، سیل بنیان‏ كن مى‌شوند و اگر در پشت سد مهار شوند، توربین‏‌هاى عظیمى را به حركت در مى‌‏آورند كه ده‌ها مگاوات برق تولید كرده و چرخ صنعت را به حركت درمى‌آورند.
پس وظیفه ما چنگ زدن به ریسمان خداست یعنی متحدد شدن دست به دست هم دادن و دفاع کردن از خاکمون ناموسمون و مهمتر از همه دینمون هست
"توصیه من به شما خوندن وصیت نامه بعضی از شهدا هست تا جواب کامل بگیرید
✅اما بخام از روایات و آیات بهتون جواب بدم باید بگم که دفاع از خود در برابر حمله و تجاوز و ضرب دیگران از نظر شرعی حقی مسلم است و هر مسلمانی مجاز است از خود در برابر تجاوزو حمله دفاع کند .
رسول خدا - ص - در روایتی می فرماید : إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُبْغِضُ الرَّجُلَ الَّذِی یُدْخَلُ عَلَیْهِ فِی بَیْتِهِ فَلَا یُقَاتِلُ ؛ بی شک خداوند متعال مردی راکه به زور به خانه اش وارد شوند ولی از خود دفاع نکند مبغوض می دارد . ( بحارالأنوار ج : 76)
أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ –ع- در حدیثی می فرماید : اللِّصَّ الْمُحَارِبَ فَاقْتُلْهُ فَمَا أَصَابَکَ فَدَمُهُ فِی عُنُقِی ؛ دزد محارب و متجاوز را بکش و خونش به گردن من ( کنایه از این که ضامن و مسئول قتل او نیستی و کشته شدن حق او است ) ( همان )
حضرت رضا –ع- می فرماید : مَنْ تَخَطَّى حَرِیمَ قَوْمٍ حَلَّ قَتْلُهُ وَ مَنِ اطَّلَعَ فِی دَارِ قَوْمٍ رُجِمَ فَإِنْ تَنَحَّى فَلَا شَیْ‏ءَ عَلَیْهِ فَإِنْ وَقَفَ فَعَلَیْهِ أَنْ یُرْجَمَ فَإِنْ أَعْمَاهُ أَوْ شَجَّهُ فَلَا دِیَهَ لَهُ ؛ هر کس به حریم گروهی تجاوز کرد قتلش مباح است و هر کس به خانه گروهی سر بکشد به او سنگ پرتاب می شود ، اگر دور شد مجازاتی ندارد و اگر برنگشت باید سنگسار شود واگر بر اثر برخورد سنگ کور شود و یا سرش بشکند دیه ای ندار(همان)
✅یا در قرآن داریم
. 1-أُذِنَ لِلَّذِینَ یقتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُواْ وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ. (حج: 39)
به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده، رخصت [جهاد] داده شده است؛ چرا که مورد ظلم قرار گرفته اند، و البته خدا بر پیروزی آنان سخت تواناست.
. 2-إِنَّ اللَّهَ یدافِعُ عَنِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِنَّ اللَّهَ لَایحِبُّ کلَّ خَوَّانٍ کفُورٍ. (حج: 38)
قطعاً خداوند از کسانی که ایمان آورده اند دفاع می کند؛ زیرا خدا هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست ندارد.
3-لَّذِینَ أُخْرِجُواْ مِن دِیرِهِم بِغَیرِ حَقٍ إِلَّا أَن یقُولُواْ رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لهُدِمَتْ صَوامِعُ وَ بِیعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یذْکرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کثِیرًا وَ لَینصُرَنَّ اللَّهُ مَن ینصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِی عَزِیزٌ. (حج: 40)
همان کسانی که به ناحق از خانه هایشان بیرون رانده شدند. [آنها گناهی نداشتند] جز اینکه می گفتند: پروردگار ما خداست و اگر خدا بعضی از مردم را با بعض دیگر دفع نمی کرد، صومعه ها و کلیساها و کنیسه ها و مساجدی که نام خدا در آنها بسیار برده می شود، سخت ویران می شد، و قطعاً خدا به کسی که [دین] او را یاری می کند، یاری می دهد؛ چرا که خدا سخت نیرومندِ شکست ناپذیر است.

.).🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

🔹پاسخ توسط کارشناس14
✅کانال پاسخ به شبهات جنبش هوشیاری را به دوستان معرفی کنید:
@housh_shobahat


. . . . . . . .🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹. . . . . . . . .

⏪متن شبهه: ۳۹۲
سلام چرا آیات قرآن کریم را قبول نداریم، مگر نه اینکه به فرموده قرآن در ماه رمضان قرآن نازل شده و آز همانجا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به پیامبری مبعوث شدند همانجا فرمود اقرا بسم رب الذی خلق
پس چرا ۲۷ رجب را جشن میگیریم
هیچ میدونی تو قران نوشته ما قران را در ماه رمضان نازل کردیم ونزول قرآن با مبعوث شدن پیامبر هم زمان بوده که خداوند به هنگام نزول قرآن به پیامبر وحی میشود اقرا بسم ربک الذی خلق
و این شروع بعثت پیامبر در ماه رمضان بوده
ولی در شیعه بعثت را ماه رجب میگیرند
.⏬ پاسخ به شبهه:
ظاهراً شبهه تعارض بين نزول قرآن در شب قدر و وقوع بعثت پيامبر اكرم (ص) در بيست و هفتم رجب كه همراه با نزول آياتي از سوره علق بوده از ديرباز مطرح بوده، به گونه‌اي كه باعث اختلاف در تعيين تاريخ بعثت گشته، در اين ميان شيعه با استناد به روايات متعدد معتقد است كه بعثت در روز 27 رجب واقع شده، در حالي كه اهل سنت با استناد به ظهور آيات در نزول قرآن در ماه مبارك رمضان و هم زماني بعثت با نزول قرآن وقوع بعثت را در رمضان مي‌داند.
براي روشن شدن مسأله ابتدا بايد ديد آيا بين بعثت و نزول قرآن تلازم و همزماني وجود دارد يا نه؟ و اگر بعثت با نزول قرآن همزمان بوده چگونه نزولي مراد است؟ با اندكي تأمل دانسته می شود، اگر مراد از ضرورت همزماني بعثت با نزول همراهي آن با نزول دفعي باشد، اينجاست كه مشكل زا مي‌شويد، اما اگر نزولي كه همزمان با بعثت بوده غير از نزولي باشد كه در آيات (انا انزلناه في ليله القدر) و (انا انزلناه في ليله مباركه) از آن بحث مي‌شود ديگر تعارضي در بين نخواهد بود.
نظر مشهور در بين مفسران اين است كه نزول قرآن در شب قدر به معناي نزول دفعي آن مي‌باشد،
يعني نزول دفعي قرآن (کل قرآن به شکل يکجا) مي‌باشد و تعارضي با نزول آياتي از سوره علق در 27 رجب و پيش از شب قدر که ناظر به شروع نزول تدريجي است، ندارد. زيرا اين دو مقوله جدا از هم هستند، در آنجا نزول تدريجي است كه آغاز آن با آغاز بعثت و در 27 رجب در غار حرا بوده، ولي اينجا بحث از نزول كل قرآن به معناي خاص آن مي‌باشد، نه نزول تك تك آيات و البته بحثي هم از مكان نزول نمي‌باشد.
و به همین سبب در آیاتی از قرآن که نزول دفعي مراد بوده از کلمه انزال و در مواردي که از نزول تدريجي مراد بوده از کلمه تنزيل استفاده شده است. فرق ميان انزال و تنزيل اين است كه انزال به معناى نازل كردن دفعى و يك پارچه است، و تنزيل به معناى نازل كردن تدريجى است، و كلمه (قرآن) اسم كتابى است كه خداى تعالى آن را بر پيامبر گراميش محمد ص نازل كرده، و به اين جهت آن را قرآن ناميده كه (در قبل از جنس خواندني‌ها نبود، و به منظور اين كه درخور فهم بشر شود نازلش كرد و در نتيجه كتابى) خواندنى شد، چنان كه فرمود: إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ و اين كلمه هم بر مجموع قرآن اطلاق مى‌شود و هم بر اجزاى آن.
اين آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه قرآن يك پارچه در ماه رمضان نازل شده، از سوى ديگر ظاهر آيه شريفه: وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‌ مُكْثٍ، وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلًا دلالت دارد بر اينكه قرآن كريم به تدريج و در مجموع مدت دعوت رسول خدا ص يعنى در مدت تقريبا بيست و سه سال نازل شده، تاريخ هم مؤيد اين معنا است، و از همين جهت بعضى گمان كرده‌اند كه آيه مورد بحث با اين آيه منافات دارد.
________________________________
[1]معرفت ، محمد هادي ، 1309 -1385.;التمهيد فى علوم القرآن;جلد1;صفحه 135
[2]طباطبايي ، محمد حسين ، 1281 - 1360;الميزان في تفسير القرآن;جلد2;صفحه 15

.).🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

🔹پاسخ توسط کارشناس14
✅کانال پاسخ به شبهات جنبش هوشیاری را به دوستان معرفی کنید:
@housh_shobahat



20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

84

obunachilar
Kanal statistikasi