چاقو رو بين انگشتام چرخوندم؛ عرق پيشونيمو پاك كردم و منتظر نشستم
به "منى" كه از ميون خلاء بيرون ميومد نگاه كردم،
نفس عميقى كشيدم و چاقو رو با تمام قدرت به قلب سياهش فرو كردم
ايستادم و به منى نگاه كردم كه ازش متنفر بودم. منِ احمق احساساتى كه بودنش درد داشت.
`✞Blue Romi
به "منى" كه از ميون خلاء بيرون ميومد نگاه كردم،
نفس عميقى كشيدم و چاقو رو با تمام قدرت به قلب سياهش فرو كردم
ايستادم و به منى نگاه كردم كه ازش متنفر بودم. منِ احمق احساساتى كه بودنش درد داشت.
`✞Blue Romi