میدونی عزیزم، شاید تو هیچ وقت اینارو نخونی اما نمیدونم چرا دارم برات مینویسم.
برات مینویسم که شاید یکم خودم آروم بگیرم، مینویسم که شاید یه روزی پاشدی دیدی هنوز به یادتم.
اما خب واقعیت اینه که گیانم، تو هیچ وقت بلند نمیشی و خاکای رو بدنتو تکون نمیدی و نمیای دوباره باهم تو همون پارک راه بریم. نمیای که برام از مشکلاتت بگی. نمیای فانتزیامونو باهم زندگی کنیم. نمیای که باهم از رو چاله های کوچیک اب بپریم. نمیای به بهونه های مختلف تا ساعت ۵ صب حرف بزنیم. نمیای سرکوتاه کردن موهام باهام بحث کنی. نمیای وقتایی که من خیلی درگیر خودمم به حرفام گوش بدی. نمیای بم بگی درست میشه. نمیای بم بگی که «کاش از غرورت برات مهم تر بودم» و من الان حسرت اینو بخورم که چرا از هیچ وقت احساسمو نسبت بت بروز ندادم. نمیای ولی من هنوزم باور نمیکنم رفتنتو، هنوزم منتظرم بم زنگ بزنیو بگی تموم این مدت یه شوخیِ بزرگ بوده. حتی یه عکسم از خودت به جا نذاشتی برام ولی خاطراتت همیشه باهامه. کاش بشه کاملا فراموشت کنم و سال بعد این موقع به یادت نیارم ولی حتی اگه فراموشت کنم همیشه یه تیکه از قلبم برات مشکی میمونه.
#Aidaye_Ahmad🖤
برات مینویسم که شاید یکم خودم آروم بگیرم، مینویسم که شاید یه روزی پاشدی دیدی هنوز به یادتم.
اما خب واقعیت اینه که گیانم، تو هیچ وقت بلند نمیشی و خاکای رو بدنتو تکون نمیدی و نمیای دوباره باهم تو همون پارک راه بریم. نمیای که برام از مشکلاتت بگی. نمیای فانتزیامونو باهم زندگی کنیم. نمیای که باهم از رو چاله های کوچیک اب بپریم. نمیای به بهونه های مختلف تا ساعت ۵ صب حرف بزنیم. نمیای سرکوتاه کردن موهام باهام بحث کنی. نمیای وقتایی که من خیلی درگیر خودمم به حرفام گوش بدی. نمیای بم بگی درست میشه. نمیای بم بگی که «کاش از غرورت برات مهم تر بودم» و من الان حسرت اینو بخورم که چرا از هیچ وقت احساسمو نسبت بت بروز ندادم. نمیای ولی من هنوزم باور نمیکنم رفتنتو، هنوزم منتظرم بم زنگ بزنیو بگی تموم این مدت یه شوخیِ بزرگ بوده. حتی یه عکسم از خودت به جا نذاشتی برام ولی خاطراتت همیشه باهامه. کاش بشه کاملا فراموشت کنم و سال بعد این موقع به یادت نیارم ولی حتی اگه فراموشت کنم همیشه یه تیکه از قلبم برات مشکی میمونه.
#Aidaye_Ahmad🖤