شازده کوچولو گفت:
"اهلی کردن" یعنی چه؟
روباه گفت: "اهلی کردن" چیز بسیار فراموش شدهای است، یعنی "علاقه ایجاد کردن..."
- علاقه ایجاد کردن؟!
روباه گفت:
بله,تو برای من هنوز پسربچهای هستی مثل صدها هزار پسربچه دیگر،
و من نیازی به تو ندارم.
تو هم نیازی به من نداری.
من نیز برای تو روباهی هستم شبیه به صدها هزار روباه دیگر.
ولی تو اگر مرا اهلی کنی، هر دو بهم نیازمند خواهیم شد.
تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت و من برای تو در دنیا یگانه خواهم بود... شازده کوچولو گفت:
کمکم دارم میفهمم.
تهیونگ درحالی که دست های کشیدشو روی رون های پسرک میکشید کتابو بست با حس نگاه خیرش سرشو بالا اورد و به چشماش زل زد لبخند کجی زد و ابروهاشو بالا انداخت نگاشو به انگشتای جانگکوک انداخت که داشت دوروشونو میکند جانگکوک نمی تونست این حسی که توش به وجود اومده بود رو باور کنه انگاری که گل رزی تو دلش جوونه زده رز عشق، یعنی اونم اهلی شده بود؟اونم توسط کسی که دوستشم حساب نمیشد؟ اون نمی دونست که این رز ، قراره خاراش توی قلبش فرو بره!
"اهلی کردن" یعنی چه؟
روباه گفت: "اهلی کردن" چیز بسیار فراموش شدهای است، یعنی "علاقه ایجاد کردن..."
- علاقه ایجاد کردن؟!
روباه گفت:
بله,تو برای من هنوز پسربچهای هستی مثل صدها هزار پسربچه دیگر،
و من نیازی به تو ندارم.
تو هم نیازی به من نداری.
من نیز برای تو روباهی هستم شبیه به صدها هزار روباه دیگر.
ولی تو اگر مرا اهلی کنی، هر دو بهم نیازمند خواهیم شد.
تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت و من برای تو در دنیا یگانه خواهم بود... شازده کوچولو گفت:
کمکم دارم میفهمم.
تهیونگ درحالی که دست های کشیدشو روی رون های پسرک میکشید کتابو بست با حس نگاه خیرش سرشو بالا اورد و به چشماش زل زد لبخند کجی زد و ابروهاشو بالا انداخت نگاشو به انگشتای جانگکوک انداخت که داشت دوروشونو میکند جانگکوک نمی تونست این حسی که توش به وجود اومده بود رو باور کنه انگاری که گل رزی تو دلش جوونه زده رز عشق، یعنی اونم اهلی شده بود؟اونم توسط کسی که دوستشم حساب نمیشد؟ اون نمی دونست که این رز ، قراره خاراش توی قلبش فرو بره!