Nothing


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


در جستجوی یافتن خویش
رو به سوی آسمان💙
برشی از زندگی🌿
سفری به درون🌀

اینجا جهان آرام است
اما ایا همهمه های سکوت رو‌ دربین جملاتم‌ میشنوی؟!
حرفی سخنی چیزی؛ خوشحال میشم:) {https://t.me/BiChatBot?start=sc-618795-y8YK82H}

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


فقط تیکه اولشو‌ دوست دارم😂💚


خوشا آن دم که مرا باده نابی بدیو
خوشا آدم که مرا درد شرابی بدیو

خوشا آنجا که لبالب شوم از بوی توخواب
خنک آنجا بنشینم لب آن رود شراب


در جواب این‌ گفته اینو
خانم تارا خانوم😊😂❤️


@BiChatBot dan repost
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
خدایااااا
چقدرررررررررررر زیبا نوشتی
من همه ی اینها رو باتمام وجودم حس میکنم
من از بیرون رفتن زیاد خوشم نمیاد
چون قیافه ی آدم هارو که میبینم
فقط غم میبینم
ناراحتی
حالم بد میشه
میخوام گریه کنم
سرمو ميندازم پایین
نمیدونم تا کی
ولی نمیتونم اونطوری نگاهشون کنم
وقتی نمیتونم کمک زیادی کنم بهشون
از خودم بدم میاد
فرناز
بالاخره تونستی چیزی که من با پوست و استخوانم حس میکنم رو با واژه ها صیقل بدی
همه اینا رو حس میکنم
نمیتونم درست به کسی بفهمونمشون
خوشحالم یکی حرف دلمو زد 🦋❤️‍🩹


😭😭😭😭😭


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


چ جالب!
#احساس_میکنم این نقدی ک از آدما و جامعه نوشتم خودمم! :/
یعنی انگار این جهان و مردمانِ سرگردانی‌ که توصیف کردم
درحقیقت خودمم‌ و جهان درونم!


@BiChatBot dan repost
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
منم خیلی به این چیزا فکر میکنم
دوست دارم قصه تک تک این ادمایی که میرن میان و بدونم یه جورایی تصور میکنم با خودم
فلانی چرا انقدر غمگینه
...
جالب اینجاست که خودمونم درگیر همین حسا شدیم و فرار کردیم
کلمه ی انسان یعنی فراموشکار
بی نظیر بود


09:20


I wanna die lying in your arms


دوست داشتم حوالی اون‌ کوچه تاریکه
که دوتا چراخ کم سو هم داشت
و صدای ماشینا‌ و‌ خیابون‌و...کمتر میومد
دستای ادمارو‌ بگیرم و بگم
بیایید برقصیم :)🧡🖤


دیشب رفتیم بیرون با #عاطفه...
که لباس بخریم و یه چرخی هم بزنیم
مثل همیشه تو دنیای خودم بودم
مثل همیشه هویت خودم برام عجیب بود‌
مثل همیشه نمی تونستم فک نکنم
تمام مدت به این فکر میکردم که این‌ زوایایی‌ ک از شهر کوچکمون‌ میبینم روی یه کره خیلی بزرگِ درحال چرخشه‌
به خودم
و بقیه نگاه کردم و فکر کردم
با خودم گفتم: چقدر دنیای ما کوچیکه‌
چقدر دنیای من کوچیکه(اینو‌ سه بار تکرار کردم)
ببخشید که همش اینارو‌ تکرار میکنم‌🙏🏼🥲
ولی باز فکر کردم‌
این ادما‌
شلوغی‌
رفت و امدها‌
چهره های غمگین
شاد
خوابالود‌
به کجا دارن‌ میرن‌؟!
از کجااا‌ اومدن‌؟!
به سرمنشا هستی فکر کردم‌
به اولین لحظه خلقت زمین‌
به لحظه "هست شدن" و به دنیا اومدن تک تک اون ادما‌
چقدر چشماشون‌ خالی از همه چیزه
احساس میکنم دارم بین یک‌ جماعت خواب زندگی میکنم
انگار تو دنیای موازی دارم راه میرم
یک‌خط هست بین دنیای من و #بقیه
یک حایل‌ و دیوار بزرگ...
حتی نزدیکترین ادمای بهم هم ازم‌ خیلی دورن
خیلی زود از بودن تو اونهمه شلوغی و دیدن‌ مغازه های پرزرق‌ و برق‌ خسته شدم و به عاطفه اینا گفتم برن‌ چندتا مغازه‌ اون خیابون رو ببینن‌ و منم رفتم‌ تو حال خودم....
(هیچی هم به دلم‌ نمیشست‌،کلی لباس دیدیدم دریغ از اینکه از یه جوراب کوچیک خوشم بیاد😂
تنها چیزی ک دیدم و واسم جالب‌ بود یکمی یه بلوز‌ سفید ساده با طرح سنتی بود که گل های کوچیکی‌ اطراف یقش‌ داشت(صورتی،آبی...) )

رفت و آمد
رفت و آمد
گوشه ای از خیابون وایسادم‌
و به روبروم‌ خیره شدم
انگار داشتم بخشی از یه فیلم ‌رو میدیدم
و هی با خودم زمزمه‌ میکردم
اینهمه عجله برای چیه؟
چرا هیچکس
هیچکس حداقل واینمیسته به اون‌ ماه بالاسرش‌ نگاه کنه؟!
از خودشون نمیپرسند‌ کی هستن؟؟؟:/
چیشد یهو‌ سر از اینجا دراوردن‌؟؟؟
خب به هرحال همیشه ک اهل اینجا و با این قیافه نبودند‌
و اصلا دارن‌ به کجا میرن‌؟
به کجا داریم میریم؟؟
چطور خودشون‌ رو(جسمشون‌ رو) یکبارم‌ ک شده درحالی ک مشتی خاک روش‌ ریخته شده تصور نمیکنند؟
چراا‌ جوری دارن‌ میدوند‌ و زندگی میکنند
انگار زندگی جاوید دارن؟
و اگر باخبرن‌ ک‌‌ قرار نیست همیشه در این فرم و دراینجا باشن‌ چرا اینقدر غصه میخورند؟چرا اینقدر نگرانند؟
چرا اینقدر دارن‌ جمع میکنند؟
و چرا فکر نمیکنند‌ روزی ک میتونه همین‌ فردا باشه‌ با لحظه بعد
تنها چیزی ک ازشون میمونه مشتی خاک هست

یک‌ریتم تکراری از زندگی....
هرکس و هرگروهی‌
ریتم تکراری زندگی خودش رو داشت
هرماشین‌ پر از آدمی رو که میدیدم
حس میکردم یه گروهی همستر دارن‌ روی یک چرخه خسته کننده میدوند😐😂
سینه ها خالی از قلب
تن ها خالی از روح
سرها‌ خالی از تفکر
سرگرم سرگرم سرگرممم‌
تو این بین البته یه گروه کوچکی‌ هستند‌ ک گاهی از این‌ روزمرگی‌ به ستوه‌ میان
ولی اوناهم‌ دنبالش‌ رو نمیگیرند‌
بجاش‌ فقط دنبال مرهم و مسکن‌ میرن‌
میچسبند به چیزهای دیگه ای
ک‌ اونا هم بعد یه مدت یه روزمرگی دوباره دیگه ای رو براشون میسازه‌
همش بیفایدس...!!
فکر کنم تو مرکز شهر بودیم‌
و درکنار نزدیکترین ادمها‌ بهم‌
ولی باز این حس رو داشتم که تنها موجود زنده روی سطح کره زمینم‌
حس آویزون و معلق بودن از جایی؛ک هیچ‌ جایی هم نیست اتفاقا.
"منمو‌ ردای‌ تنگی که به جز منش‌ نگنجد"

🤍🤍🤍




هروقت میام بیرون و تو اجتماع بیشتر متوجه میشم من خیلی جدام‌ از بقیه آدمها




بی تو به سامان نرسم
ای سروسامان همه تو


بی تو به سامان نرسم
ای سروسامان همه تو


بی تو به سامان نرسم
ای سروسامان همه تو


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
...


هی بیشتر از علیرضا قربانی خوشم میاد

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

59

obunachilar
Kanal statistikasi