فندکِ نقره کوبی ک اخرین بار توی دستایِ عزیزکردت چرخید و بین انگشتای ظریفش , سیگارتو روشن کرد ؟!
مثلِ تلخ ترین شرابِ توی بار , ک برای ی فرصت مناسب کنار گذاشته شده و تهش توی ی شبِ فاکی , بدون مناسبت خاصی از دستت افتاده و رو ب روی چشمای نگرانت شکست .
@invisible_inv ─ ''