حکومت اسلامی


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟
💠کانال حکومت اسلامی💠
📌بررسی ادله حکومت اسلامی در عصر غیبت از منظر آیات، روایات و کلام فقهای شیعه از قرن چهارم تا چهاردهم.
🌐https://t.me/islamic_state
ارتباط با ما:
@Sayyed_1251
@SeYeD133_ir

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


🔵ولايت فقيه از ديدگاه علماى شيعه از قرن چهارم تا چهاردهم هجری

2⃣شيخ طوسى (385- 460 ه)

🔹ابو جعفر محمد بن حسن طوسى، بزرگ مذهب شيعه و متبحر در همه علوم اسلامى است كه علاوه بر دهها كتاب در زمينه‌فقه و تفسير و كلام، دو كتاب تهذيب و استبصار از كتب اربعه شيعه نيز از تأليفات اوست. شيخ طوسى در النهايه مى‌فرمايد: «فاما اقامه الحدود فليس يجوز لا حد اقامتها الا السلطان الزمان المنصوب من قبل اللّه «تعالى» او من نصبه الامام لا قامتها ... و من استخلفه سلطان ظالم على قوم و جعل اليه اقامه حدود، جاز له أن يقيمها عليهم على الكمال و يعتقد أنه انما يفعل ذلك باذن سلطان الحق ... و اماالحكم بين الناس والقضاء بين المتخلفين لا يجوز ايضا الا لمن اذن له سلطان الحق فى ذلك و قد فضوا الى فقهاء شيعتهم:

اقامه حدود الهى جز براى حاكم زمان كه از ناحيه خداوند تعيين شده يا شخصى كه امام معصوم عليه السّلام او براى اين امر نصب فرموده، جايزنيست. اگر كسى اجراى حدود را از جانب ظالم عهده دار شد، بايد براساس مذهب حق و كامل اجراى حدود كند و معتقد باشد كه آن را از جانب امام زمان (عج) انجام مى‌دهد و نيز حكومت در ميان مردم و قضاوت بين دو طرف دعوا جز براى كسى كه حاكم حق عليه السّلام به او اذن داده، جايز نيست و ائمه عليه السّلام اين امر را به فقهاى شيعه واگذار كرده‌اند».

📔شيخ طوسى، النهايه، ص 300 و 301.

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰کانال حکومت اسلامی
🆔@islamic_state


🔵ولايت فقيه از ديدگاه علماى شيعه از قرن چهارم تا چهاردهم هجری

1⃣شيخ مفيد (333- 413 ه)

🔹شيخ مفيد از فقهاى بزرگ در قرن چهارم و پنجم هجرى است. از عبارات و جملات اين متكلم فقيه در كتاب مهم المقنعه، مى‌توان ولايت عامه فقيه را دريافت.

از عبارات شيخ مفيد (https://t.me/islamic_state/60) اين نكات بر مى‌آيد:

6. شيخ مفيد در مقنعه صفحه ۶۷۵ مى‌گويد: «فان مات، كان الناظر فى امور المسلمين، يتولى انفاذ الوصيه ... و اذا عدم السلطان العادل، فيما ذكرناه من هذه الابواب كان لفقهاء اهل الحق عدول من ذوى الرأى و العقل و الفضل، ان يتولوا ما تولاه السلطان: اگر وصى بميرد، مسئول امور مسلمين بايد وصى تعيين كند و اگر سلطان عادل وجود نداشت، در اين بابها [مثل وصيت و وقف و ...] فقهاى عادل شيعه- كه صاحب نظر و عقل و فضل هستند- تمام آنچه سلطان اسلام [- امام معصوم‌] سرپرستى مى‌كند، بر عهده دارند».

🔻بر پايه آنچه گفته آمد، شيخ مفيد در امور مختلفى مانند اجراى حدود، قضاوت، اقامه نماز جمه، مراتب بالاى امر به معروف و نهى از منكر، تعيين ناظر و وصى و امر انفال و ... براى فقيهان از جانب امام زمان (عج) قائل به نيابت مى‌باشد و معتقد است اين امور از سوى آن حضرت به فقها تفويض شده است. باتوجه به محدود بودن حوزه امور عمومى در زمان شيخ مفيد و فقهاى سلف، به نظر مى‌رسد كسى كه قائل به نيابت در اين حوزه‌ها از سوى امام زمان (عج) باشد، در واقع نيابت عامه فقيه را پذيرفته است.

🔻از سوى ديگر، عبارت‌ «ان يتولوا [- فقها] ما تولاه السلطان» در كلام شيخ مفيد عبارتى عام است كه سرپرستى تمام امورى را كه امام عليه السّلام در آنها ولايت دارد، بر عهده فقها قرار دارد. هر چند عبارت‌ «ان يتلوا ما تولاه السلطان» در باب وصيت آمده، به نظر مى‌رسد كه خصوصيت مورد موجب تخصيص عموم‌ «ان يتلوا ما تولاه السلطان» نمى‌شود مگر موردى كه دليلى خاص آن را از اختصاصات امام عليه السّلام بداند.

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰کانال حکومت اسلامی
🆔@islamic_state


🔵ولايت فقيه از ديدگاه علماى شيعه از قرن چهارم تا چهاردهم هجری

1⃣شيخ مفيد (333- 413 ه)

🔹شيخ مفيد از فقهاى بزرگ در قرن چهارم و پنجم هجرى است. از عبارات و جملات اين متكلم فقيه در كتاب مهم المقنعه، مى‌توان ولايت عامه فقيه را دريافت.

از عبارات شيخ مفيد (https://t.me/islamic_state/60) اين نكات بر مى‌آيد:

4. شيخ مفيد براى فقها- از جانب صاحب الامر- در امور عمومى مهمى ولايت قائل است؛ امورى مانند اقامه حدود (حتى قطع دست، شلاق و قتل مجرمين)، دستور بر اجراى احكام، امر به معروف و نهى از منكر و جهاد با كفار و معاندين. وى در اين خصوص مى‌فرمايد:

فاما اقامه الحدود فهو الى سلطان الاسلام المنصوب من قبل اللّه و هم ائمة الهدى من آل محمد صلّى اللّه عليه و اله و من نصبوه لذلك من لامراء و الحكام و قد فوضوا النظر فيه الى فقهاء شيعتهم مع الامكان- الى أن قال- فقد لزمه اقامه الحدود عليهم فليقطع سارقهم و يجلد زانيهم و يقتل قاتلهم و هذا فرض متعين على من نصبه المتغلب لذلك على ظاهر خلافته له او الاماره من قبله على قوم من رعيته فيلزمه اقامه الحدود و تنفيذ الاحكام و الامر بالمعروف و النهى عن المنكر و جهاد الكفار و من يتحقق ذلك من الفجار و يحب على اخوانه من المؤمنين معونته على ذلك.[1]

اما اقامه حدود بر عهده حاكم اسلامى است كه خداوند او را منصوب كرده و ايشان ائمه هدى از اهل بيت حضرت محمد صلّى اللّه عليه و اله مى‌باشند و يا اميران و حاكمانى كه امامان براى اين كار نصب كرده‌اند و آنان اعمال نظر در اين مسئله را به فقهاى شيعه واگذار كرده‌اند. درصورتى‌كه شرايط اين كار براى آنها ممكن باشد، ... تا اينكه فرمود: پس بر آنان لازم است حدود را اقامه نمايند و دست سارقان را قطع كند و زناكار را شلاق بزنند و قاتل را بكشند. و اين كارها همچنين براى كسى [فقيهى‌] كه حاكم غاصب او را براى اين كار نصب نموده و يا او را براى حكومت از طرف خود بر عده‌اى از مردم معين كرده نيز واجب و متعين است. پس بر او لازم است كه اقامه حدود كند و احكام را جارى نمايد و امر به معروف و نهى از منكر نمايد و با كفار جهاد كند و با كسانى كه‌ فاجر و مستحق جهاد هستند، جهاد كند و بر مردان مؤمن واجب است او را بر انجام اين امور يارى كنند.

5. شيخ مفيد در مورد احتكار مى‌گويد: «للسلطان ان يكره المحتكر على اخراج غلته:[2] حاكم اسلامى مى‌تواند احتكاركننده را وادار كند كه غلاتش را خارج كند در معرض فروش قرار دهد».

مراد از سلطان در عبارات اخير شيخ مفيد، امام معصوم نيست؛ زيرا شيخ در مورد معصومين عليهم السّلام از الفاظ «سلطان اسلام» يا «عادل» استفاده مى‌كند. از سوى ديگر، از آنجا كه در ديدگاه شيخ مفيد فقها جانشينان امام زمان (عج) هستند، ازاين‌رو مراد از سلطان، فقيه حاكم است. البته ممكن است سلطان كه به صورت مطلق آمده، امام معصوم و فقيه نايب او، هر دو را شامل شود.

[1] . همان، ص 810.
[2] . شيخ مفيد، المقنعه، ص 616.

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰کانال حکومت اسلامی
🆔@islamic_state


🔵ولايت فقيه از ديدگاه علماى شيعه از قرن چهارم تا چهاردهم هجری

1⃣شيخ مفيد (333- 413 ه)

🔹شيخ مفيد از فقهاى بزرگ در قرن چهارم و پنجم هجرى است. از عبارات و جملات اين متكلم فقيه در كتاب مهم المقنعه، مى‌توان ولايت عامه فقيه را دريافت.

از عبارات شيخ مفيد (https://t.me/islamic_state/60) اين نكات بر مى‌آيد:

1. آنچه شيخ در اينجا بيان كرده، مربوط به فقهاى شيعه است؛ كسانى كه به احكام اسلام آگاه‌اند و قدرت تشخيص و حل اختلافات را دارند و از سويى اجراى احكام انتظامى اسلام نيز به آنان واگذار شده و در اين مورد از سوى صاحب الامر (عج) ولايت دارند.

2. در كلام شيخ عباراتى است كه بر فقيه- به‌عنوان حاكم جامعه اسلامى- قابل تطبيق است، تا قاضى و مفتى. ايشان فرموده: «من تأمر على الناس ... فانما هو امير، فى الحقيقه من صاحب الامر: كسى كه بر مردم امارت و پادشاهى پيدا كند، او از سوى صاحب الأمر حاكم است». نيز اين سخن كه «من لم يصلح للولايه على الناس لجهل بالاحكام او عجز عن القيام بما يسند اليه من امور الناس ...:
كسى كه به دليل جهل به احكام و يا ناتوانايى در اداره امور مردم كه به او واگذار شده، شايستگى ولايت را نداشته باشد، حق ندارد اين مسئوليت را بپذيرد». چنان كه پيداست، لفظ «امور الناس» جمع است و تمام مسائل عمومى مردم را شامل مى‌شود.

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰کانال حکومت اسلامی
🆔@islamic_state


🔵ولايت فقيه از ديدگاه علماى شيعه از قرن چهارم تا چهاردهم هجری

1⃣شيخ مفيد (333- 413 ه)

🔹شيخ مفيد از فقهاى بزرگ در قرن چهارم و پنجم هجرى است. از عبارات و جملات اين متكلم فقيه در كتاب مهم المقنعه، مى‌توان ولايت عامه فقيه را دريافت. شيخ مفيد درباره ولايت فقيه چنين مى‌نويسد:

فاما اقامه الحدود، فهو الى سلطان الاسلام المنصوب من قبل اللّه «تعالى» و هم ائمة الهدى من آل محمد عليهم السّلام و من نصبوه لذلك من الامراء و الحكام و قد فوضوا النظر فيه الى فقهاء شيعتهم مع الامكان ... و لهم ان يقضوا بينهم بالحق و يصلحوا بين المختلفين فى الدعاوى عند عدم البينات و يفعلوا جميع ما جعل للقضاة فى الاسلام. لان الائمه عليهم السّلام «قد فوضوا اليهم ذلك ... و من تامر على الناس من اهل الحق بتمكين ظالم له و كان اميرا من قبله فى ظاهر الحال فانها هو امير فى الحقيقه من قبل صاحب الامر الذى سوغه لك و اذن له فيه.
📔شيخ مفيد، المقنعه، ص 810 و 812

اما اجراى حدود و احكام انتظامى اسلام، وظيفه سلطان اسلام است كه از جانب خداوند منصوب گرديده و منظور از سلطان، ائمه هدى از آل محمد صلّى اللّه عليه و اله و فرماندهان و حكامى مى‌باشند كه از سوى ايشان منصوب گرديده است. امامان نيز اين امر را به فقهاى شيعه تفويض كرده‌اند تا در صورت امكان مسئوليت اجرايى آن را بر عهده گيرند .... فقها نيز مى‌توانند طبق موازين شرعى بين برادران خود قضاوت نمايند و در صورت فقدان ادله و مدرك بين آنان صلح و آشتى برقرار كنند و هر آنچه براى قاضيان اسلام جعل شده است، اعمال نمايند؛ زيرا ائمه عليهم السّلام ولايت در اين امور را به فقها واگذار فرموده‌اند ... اگر كسى از شيعيان به واسطه پشتيبانى ظالمى از او بر مردم سلطه و امارت پيدا كند و رياست را به صورت ظاهرى از طرف ظالم پذيرفته باشد، در حقيقت از ناحيه صاحب الامر امير است؛ زيرا خود امام زمان «عج» اين اذن را داده است و اين كار را براى او جايز مى‌داند.

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰کانال حکومت اسلامی
🆔@islamic_state


📔#نظام_حکومت_در_اسلام 2⃣2⃣
✍#آیت‌الله_روحانی
#فصل_سوم
ص ۴۷-۵۱

💠حاکم از نظر اسلام

🌀منصب حکومت در زمان غیبت

در زمان غيبت اين مقام بر علما و فقهاى امّت اسلام كه واجد شرايط باشند قرارداده شده است، و بر اين معنى روايات زيادى دلالت دارد و در اينجا ما به چند نمونه از آنها اشاره مى نماييم:

از اين روايت مطالب بسيار مهمى استفاده مى شود كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

۱. منصب حكومت بر علماى اسلام قرار داده شده است. آنان موظف به تشكيل حكومت و برقرار نمودن نظام عادله مى باشند. جمله و ذلك أنّ مجارى الاُمور على أيدى العُلماء تا آخر به قرينه جملات قبل و بعد آن تقريباً صراحت در اين معنى دارد. راستى مايه تعجب است كه جمعى از فقها بدون مراجعه به صدر و ذيل خبر گفته اند كه مراد از علما در آن روايت ائمه طاهرينند نه فقهاى اسلام، در روايت دقت كنيد.
۲. علما در صورتى كه حاكم جور تشكيل حكومت داد، موظفند كه نه تنها با او همكارى نكنند و نه فقط سكوت نكنند، بلكه بايد مفاسد حكومت او را گوشزد نمايند و او را راهنمايى كنند و ساكت نمانند و در اين راه اگر جانشان به خطر بيافتد نهراسند و اگر از مال دنيا بى نصيب بمانند اعتنايى نكنند.
۳. اگر حاكم جور بدعتى در دين گذاشت، علما بايد بگويند و فرياد بزنند، اعلاميه بدهند، سخنرانى كنند و به هر نحو كه مى شود ملت را آگاه سازند و حقايق را بيان دارند.
۴. اينكه حكومت را كه امام در صدد گرفتن آن بوده است نه به واسطه علاقه به آن يا به
زخارف دنيا بوده، بلكه براى زنده داشتن دين و گرفتن داد مظلومين بوده است.

غير از اين چند روايت، روايات ديگرى نيز دلالت دارد بر اينكه منصب حكومت تفويض به فقها شده است، بنابراين همان نحو كه مرحوم نراقى عالم بزرگوار اسلامى در كتاب عوائد بعد از اشاره به روايات مى فرمايد از نظر اخبار، هيچ جاى ترديد بر كسى باقى نمى ماند كه حكومت منصبى است الهى كه ويژه انبيا و صلحا بوده و پس از پيامبر اسلام و ائمه اطهار، حق فقهاى پرهيزگار است.

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰کانال حکومت اسلامی
🆔@islamic_state


در هر شهرى يك منبرى و خطيب و سخنورى زبردست گماشته اند، خاك وطن زير پايشان پراكنده و دستشان در همه جا باز است، مردم برده ايشانند و هر دستى بر سر آنها زنند، دفاع از آن نتوانند. يك حاكم زورگو و بدخواه است، حاكم ديگر بيچارگان را مى كوبد و با آنها قُلدرى و سخت گيرى مى كند، نه از خدا مى ترسند و نه به روز رستاخيز ايمان دارند.
شگفتا! و چرا در شگفت نباشم كه مملكت در تصرّف مردمى دغل باز و ستمكار است و ماليات بگيران ستم و استاندارانش نسبت به مردم باايمان غيرمهربان، خدا در مورد آنچه درباره اش كشمكش داريم، داورى خواهد نمود و درباره آنچه بين ما رخ داده با رأى خودش حكم خواهد نمود.
خدايا تو مى دانى كه آنچه از ما اظهار شد و مبارزه اى كه ما شروع كرده ايم بر ضد حكومت اموى، به واسطه علاقه به حكومت بر مردم نبوده و نيز براى جستجوى ثروت و نعمت هاى زايد و كالاهاى دنيا نبوده، بلكه براى اين بوده كه ارزش هاى درخشان دين تو را ارائه دهيم و در كشورت اصلاح پديد آوريم و ستم ديده هايى از بندگانت را آسوده خاطر كنيم تا قوانين آسمانى تو عملى گردد.
بنابراين، شما علماى دين!
بايد ما را يارى كنيد و داد ما را از قدرت هاى ستمكار و كسانى كه در خاموش كردن نور پيغمبرشان كوشيده اند بگيريد، خداوند يگانه ما را پشتيبان است و بر او توكل داريم و به درگاه او بازگرديم و سرانجام همه به سوى او است.


〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰کانال حکومت اسلامی
🆔@islamic_state


📔#نظام_حکومت_در_اسلام 1⃣2⃣
✍#آیت‌الله_روحانی
#فصل_سوم
ص ۴۷-۵۱

💠حاکم از نظر اسلام

🌀منصب حکومت در زمان غیبت

امام حسین (ع):
اى مردم عبرت بگيريد از پندى كه خدا به دوستدارانش داده به صورت بدگويى از علماى يهود، آنجا كه مى فرمايد: چرا علماى يهود از گفتار گناهكارانه آنان، يعنى يهود و حرام خوارى آنان جلوگيرى نكردند؟ راستى آنچه انجام مى دادند خيلى بد بوده است، و مى فرمايد لعنت شدند آن دسته از يهود كه كفر ورزيد، و تا آنجا كه مى فرمايد: راستى آنچه انجام مى دادند خيلى زشت بوده است و خداوند علما را نكوهش كرده و كار آنها را عيب شمرده است به واسطه آنكه آنها مى ديدند كه ستمكاران به كار زشت و فساد پرداخته اند و آنها را منع نكردند به خاطر علاقه اى كه به دريافتى هاى خود از آنها داشتند و نيز به خاطر ترسى كه از آزار و تعقيب آنان به دل راه مى دادند، در حالى كه خدا مى فرمايد: «از مردم نترسيد، از من بترسيد» و مى فرمايد: «مردان مؤمن و زنان مؤمنه، دوستدار و عهده دار يكديگرند، همديگر را امر به معروف و نهى از منكر مى كنند» خداوند از امر به معروف و نهى از منكر شروع فرموده، اول اين دو را واجب شمرده، چون مى دانست كه اگر اين وظيفه انجام شود همه واجبات برقرار خواهد شد، زيرا امر به معروف و نهى از منكر عبارت است از دعوت به اسلام به اضافه بازگرداندن حقوق ستمديدگان به آنان و مخالفت و مبارزه با ستمگران و كوشش براى اينكه ثروت هاى عمومى و درآمد ملى به طرز عادلانه توزيع شود و ماليات‌ها به نحو عادلانه و صحيح اخذ شود و به موارد قانونى برسد.
سپس شما اى گروه نيرومند كه به علم و عالم بودن شهرت داريد و به خيرخواهى معروفيد و به سبب خدا در دل مردم شكوه و مهابت پيدا كرده ايد، به نحوى كه مردم شريف و مقتدر از شما حساب مى برند و مردم ناتوان شما را تكريم مى كنند و كسى كه شما هيچ برترى بر او نداريد، شما را بر خود ترجيح مى دهد و نعمت هاى خود را از خود دريغ نموده به شما تقديم مى دارد; شما وسيله نيازهايى شده ايد كه بر خواستاران آنها ممتنع شده، در راه پُرشكوه پادشاهان و بزرگوارى بزرگان راه مى رويد. آيا تمام اين احترامات و قدرت و نيرو را از اين جهت به دست نياورديد كه به شما اميد مى رود كه در راه خدا قيام كنيد، گرچه نسبت به بيشتر حق خدا كه به عهده داريد كوتاهى كرده ايد مانند: اينكه حق ملت را خوار و فرو گذاشته هاى خدا را شكسته و زير پا نهاده اند، نگران نمى شويد، داد و فرياد نمى كنيد، در حالى كه به واسطه پاره اى از تعهدات پدرانتان پريشان و نگران مى شويد، و نيز مى بينيد كه تعهداتى كه در برابر پيغمبر خدا انجام شده، مورد بى اعتنايى است و خوار و بى مقدار شده و بينوايان، كورها و لال‌ها و زمين گيرها در همه شهرها بى سرپرست مانده اند و بر آنها ترحّم نمى شود.
نه به مقدار شأن و مقامتان كار مى كنيد و نه به كسى كه اين كار را مى كند اعتنا داريد و يا كمك مى كنيد و به مجامله و سازش با ظالمان خود را آسوده مى داريد.
تمام اين ها، همان است كه خدا فرمان داده از جلوگيرى و بازداشتن متقابل و دست جمعى و شما از آن غافليد، مصيبت شما از مصيبت تمام مردم بزرگ تر است، زيرا مقام علما را داشتيد و از شما گرفته اند و شما هيچ توجه نداريد، زيرا در حقيقت جريان امور كشورى و تصويب نامه هاى كشور اسلامى و صدور احكام قضايى را خدا به دست دانشمندان روحانى و امناء بر حلال و حرام داده است و اينك تمام آنها را از شما گرفته اند و سبب از دست دادن آنها هم جز انحراف شما از حق و اختلاف شما در حقيقت و كيفيت سنت با آنكه دلايل روشنى بر آن داشتيد چيز ديگرى نيست.
شما اگر مردانى بوديد كه بر شكنجه و ناراحتى شكيبا بوديد و در راه خدا حاضر به تحمل سختى‌ها و ناگوارى‌ها مى شديد، زمام امور به دست شما مى افتاد و شما مصدر امور و مرجع همه كارها بوديد، ولى شما به ستمكاران ميدان داديد تا اين مقام را از شما بگيرند و تمام كارها را به آنها واگذار كرديد تا بر اساس پوسيده حدس و گمان به حكومت بپردازند وراه شهوت رانى و خودكامگى را پيش گيرند.
مايه تسلط آنان بر حكومت و اين قبيل رفتار ظالمانه، فرار شما از كشته شدن و دلبستگى تان به زندگى دنيا است كه از شما جدا خواهد شد.
شما با اين كار، ناتوانان و مردم مسلمان را در اختيار آنان قرار داديد تا يكى را با دادن پول و مقام بنده خود كنند و ديگرى را به حدى در فشار معيشت قرار دهند كه فكرى جز تهيه لقمه نانى نداشته باشد و آنها هم با خيال آسوده هر نوع دلشان بخواهد با ملك و مملكت بازى كنند، رسوايى هوس رانى را بر خود هموار سازند به پيروى از اشرار و در برابر خداى جبّار!


📔#نظام_حکومت_در_اسلام 0⃣2⃣
✍#آیت‌الله_روحانی
#فصل_سوم
ص ۴۷-۵۱

💠حاکم از نظر اسلام

🌀منصب حکومت در زمان غیبت

در زمان غيبت اين مقام بر علما و فقهاى امّت اسلام كه واجد شرايط باشند قرارداده شده است، و بر اين معنى روايات زيادى دلالت دارد و در اينجا ما به چند نمونه از آنها اشاره مى نماييم:

روايت تحف العقول
۷. صاحب تحف العقول از حضرت سيدالشهداء عليه آلاف التحية و الثناء روايت نموده است كه آن روايت هم به نظر ما صريح مى باشد در اينكه حكومت اسلامى مخصوص مجتهدين است و چون اين روايت متضمن مطالب مهمه اساسى است، لذا همه روايت را ولو مفصل مى باشد نقل مى نمائيم; بعد ترجمه نموده و آنگاه آنچه استفاده مى شود از روايت بيان مى نماييم:

اعتبروا أيّها الناس بما وعظ الله به أوليائه من سوء ثنائه على الأحبار إذ يقول: «لَوْلاَ يَنْهَاهُمْ الرَّبَّانِيُّونَ وَالاَْحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمْ الاِْثْمَ و قال: لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ إلى قوله لَبِئْسَ ما كانُوا يَفْعلون; و إنما عابَ الله ذلك عليهم لانّهم كانوا يرون من الظَلَمة الّذين بين أظهرهم المنكر و الفساد فعن ذلك رغبةً فيما كانوا ينالون منهم و رهْبة ممَا يَحْذرون والله يقول: فَلاَ تَخْشَوا النَّاسَ وَاخْشَوْنِي و قال: وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْض يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنْ الْمُنكَرِ فبدأ الله بالأمر بالمعروف والنهى عن المنكر فريضة منه، لِعِلْمه بأنّها إذا أديت و أقيمت استقامت الفرائض كلّها هَيِّنها و صَْعبها، و ذلك أنّ الأمر بالمعروف والنّهى عن المنكر دعاء إلى الاسلام مع ردّ المظالم و مخالفة الظالم و قسمة الفىء و الغنائم و أخذ الصّدقات من مواضعها و وضعها فى حقّها.
ثمّ أنتم أيّتها العصابة، عصابة بالعلم مشهورة، و بالخير مذكورة و بالنصيحة معروفة و بالله فى أنفس الناس مهابة يهابكم الشريف و يكرمكم الضعيف و يؤثركم مَن لا فَضل لكم عليه و لايد لكم عنده تشفعون فى الحوائج إذا امتنعت من طلابها و تمشون فى الطريق بهيبة الملوك و كرامة الأكابر، أليس كلّ ذلك انّما نِلْتموه بما يرجى عندكم من القيام بحقّ الله و إن كنتم عن أكثر حقّه تقصرون فاسْتَخْففتم بحقّ الامّة فإما حقّ الضعفاء فضيّعتم و إمّا حقّكم بزعمكم فطلبتم، فلا مالا بدّلتموه و لانفسا خاطرتم بها للذى خلقها و لاعشيرة عاديتموها فى ذات الله،
أنتم تتمنّون على الله جنّته و مجاورة رسله و أماناً من عذابه.
لقد خشيتُ عليكم أيّها المتمنّون على الله أن تحلّ بكم نقمة من نَقَماته لأنّكم بلغتم من كرامه الله منزله فضّلتم بها و من يعرف بالله لاتكرمون، و أنتم بالله فى عباده تكرمون، و قد تَرَوْنَ عهود الله منقوضة فلاتفزعون و أنتم لبعض ذمم ابائكم تفزعون و ذمّة رسول الله (ص) محقرورة و العمى و البكم و الزمنى فى المدائن مهمله لاترحمون ولا فى منزلتكم تعملون و لامن عمل فيها تعينون و بالإدهان والمصانعة عِند الظلمة تأمنون، كلّ ذلك ممّا أمَرَكم الله به من النهى والتناهى، و أنتم عنه غافلون، و أنتم أعظم الناس مصيبة لما غلبتم عليه مِن منازل العلماء لو كنتم تشعرون; ذلك بأنّ مَجارِى الاُمور و الأحكام على أيدى العلماء بالله، الاُمناء على حلاله و حرامه، فأنتم المسلوبون تلك المنزلة و ما سلبتم ذلك الاّ بتفرّقكم عن الحقّ واختلافكم فى السنّة بعد البيّنة الواضحة،
و لو صَبَرْتُم على الأذى و تحمّلتم المؤونة فى ذات الله كانت أمور الله عليكم ترد و عنكم تصدر و إليكم ترجع ولكنّكم مكّنتم الظلمة من مَنْزِلتكم و استمسلتم أمور الله فى أيديهم، يَعْمَلون بالشّبَهات و يَسيرون فى الشَّهوات سلّطَهم على ذلك فراركم من المَوْت و إعجابكم بالحياة التى هى مُفارقتكم فأسلمتم الضعفاء فى أيديهم، فمن بين مستعبد مقهور و بين مُسْتضعف على مَعيشَتِهِ، مغلوب يتقلّبون فى الملك بارائهم و يستشعرون الخزى بأهوائهم اقتداء بالأشرار و جرأة على الجبّار فى كلّ بَلَد مِنهم على منبره خَطيب يصقع، فالأرض لهم شاغرة و أيديهم فيها مبسوطَة و النّاس لهم خول لايدفعون يدٌ لامس، فمن بين جبّار عنيد و ذى سَطْوة على الضَعَفة شديد، مطاع لايعرف المبدىء و المعيد، فياعجبا و ما لِىَ لاأعجب والأرض من غاش غشوم و مُتَصدّق ظَلوم و عامل على المؤمنين بهم غير رحيم، فالله الحاكم فيما فيه تنازعنا، و القاضى بحكمه فيما شجر بيننا.
اللهم إنّك تَعْلم أنّه لم يكن ما كان منا تَنافساً فى سُلطان، و لا الْتِماسا من فضول الحُطام، ولكن لِنرى المَعالم من دينك و نُظْهر الإصلاح فى بلادك، و يَأمن المَظْلمون مِن عبادك، و يعمل بفرائضك و سُنَنِك و أحكامك، فإنّكم تنصرونا و تَنْصفونا قوى الظلمة عليكم، و عملوا فى إطفاء نور نبيّكم، و حَسْبُنَا الله و عليه تَوَكَّلْنا و إليه أنبنا و إليه المصير;

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰کانال حکومت اسلامی
🆔@islamic_state


📔#نظام_حکومت_در_اسلام 9⃣1⃣
✍#آیت‌الله_روحانی
#فصل_سوم
ص ۴۶، ۴۷

💠حاکم از نظر اسلام

🌀منصب حکومت در زمان غیبت

از اين روايت چند امر فهميده مى شود كه به همه آنها اشاره مى شود:

اول: مراجعه به حاكم جور و ناروا و مقاماتى كه به ناحق متصدّى مقام شده اند حرام است و جايز نيست و فرقى بين كسانى كه متصدّى قوه اجرائيه باشند يا تصدّى قوه قضائيه نموده باشند نيست، و مردم مسلمان حق ندارند در كارها و رويدادهاى اجتماعى به هيأت حاكمه ناصالح و حكام جور مراجعه كنند و حتى اگر حق ثابتى داشته باشند و براى احقاق آن حق بخواهند مراجعه به آنان بنمايند، جايز نيست و اگر رجوع نمايند بر خلاف دستور اسلامى
عمل كرده اند.

دوم: آنكه اگر مراجعه نمودند و حاكم به نفع آنان حكم كرد، آن مالى كه به حكم آن حاكم ظالم گرفته مى شود، ولو حق ثابت او هم باشد تصرّف درآن مال جايز نيست. بسيار روشن است كه اين حكم جنبه سياسى دارد، زيرا اگر مردم مسلمان به همين حكم عمل مى كردند، طبعاً دكان طاغوت‌ها و حكام جور بسته مى شد و ديگر نمى توانستند به اين نحو با حيثيت ملت‌ها و ثروت هاى زيرزمينى مردم بازى كنند و همه را در راه زندگى پر از فساد خود و اربابانشان مصرف نمايند.

سوم: آنكه در موارد نزاع و اختلاف و كارهايى كه براى مردم پيش مى آيد بايد رجوع به مجتهد بكنند و مجتهد هم قوه مجريه اسلام و هم قوه قضائيه است، همان طور كه حضرت امير صلوات الله عليه هم قضاوت مى فرمود، تعيين حق مى فرمود و مجازات را معين مى كرد و هم اجراى آن مى نمود، خودش حبس مى كرد، اجراى حد مى فرمود، تعزير مى كرد و... همچنين علما در زمان غيبت همه اين مناصب را دارا مى باشند.

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰کانال حکومت اسلامی
🆔@islamic_state


📔#نظام_حکومت_در_اسلام 8⃣1⃣
✍#آیت‌الله_روحانی
#فصل_سوم
ص ۴۵

💠حاکم از نظر اسلام

🌀منصب حکومت در زمان غیبت

اشكال نموده اند بر اين استدلال كه اين خبر در مورد قضاوت و فصل خصومت و قطع نزاع وارد شده است و بيشتر از اينكه «حكم مجتهد در باب مرافعات نافذ است» چيزى از آن استفاده نمى شود. به عبارت ديگر قوّه قضائيه واگذار به مجتهدين شده، نه قوه اجرائيه در همه امور كشوردارى و برقرار نمودن نظام عادلانه مجتمع اسلامى... »

اين اشكال مورد قبول نيست، زيرا اوّلا در صدر خبر از امام سؤال مى شود كه اگر پيش آمدى شد كه در آن قبيل پيش آمدها به خود حاكم رجوع مى شود، يا پيش آمدى رخ داد كه در آن قبيل پيش آمدها به قاضى رجوع مى شود، آيا براى شيعه جايز است رجوع به سلطان و قاضى غيرشيعه بنمايد يا نه؟ امام در جواب مى فرمايد: رجوع به هيچ كدام جايز نيست.
بعد راوى سؤال مى كند: پس تكليف شيعيان شما در اين قبيل امور چيست؟
امام مى فرمايد: در همه اين امور به فقيه شيعه رجوع كنند و حكم او لازم الاجراء است چون او را من حاكم بر امّت اسلام قرار داده ام، بنابراين مورد خصوص قضاوت نيست.

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰کانال حکومت اسلامی
🆔@islamic_state


📔#نظام_حکومت_در_اسلام 7⃣1⃣
✍#آیت‌الله_روحانی
#فصل_سوم
ص ۴۴

💠حاکم از نظر اسلام

🌀منصب حکومت در زمان غیبت

در زمان غيبت اين مقام بر علما و فقهاى امّت اسلام كه واجد شرايط باشند قرارداده شده است، و بر اين معنى روايات زيادى دلالت دارد و در اينجا ما به چند نمونه از آنها اشاره مى نماييم:

علما منصوب به فرمانروايى اند
۶. خبر عمر بن حنظله: «قالت سألت أبا عبْدالله (عليه السلام) عنْ رجلين من أصحابنا بينهما منازعة فى دَين أو ميراث فتحاكما إلى السلطان وَ إلى القُضاة أيحلّ ذلِك؟ قال: مَنْ تَحاكَمَ الَيْهِمْ، فى حَقّ اَوْ باطِل، فَانّما تَحاكَمَ الَى الطّاغُوتِ وَ ما يُحْكَمُ لَهُ، فَانّما يَاْخُذُهُ سُحْتاً و انْ كانَ حَقّاً ثابِتاً لَهُ; لَانّهُ اَخَذَهُ بِحُكْمِ الطّاغُوتِ وَ ما اَمَرَالله اَنْ يُكْفَرَ بِهِ. قالَ اللّهُ تَعالى: «يُريدوُنَ اَنْ يَتَحاكَمُوا الَى الطّاغُوتِ وَ قَدْ اُمِروُا اَنْ يَكْفرُوُا بِهِ». قلت: فَكيف يصنعان؟ قال: يَنْظُرانِ مَنْ كانَ مِنْكُمْ مِمّنْ قَدْ رَوى حَديثَنا وَ نَظَرَ فِى حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَف اَحكامَنا... فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً. فانّى قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حاكِماً فإذا حَكَمَ بحُكْمِنا فلم يُقْبَل منه فإنّما استَخَفَّ بِحُكْمِ الله و عَلَينا ردّ و الرادُّ عَلَيْنا كالرادّ على الله و هو على حدّ الشّرك بِالله»
اين روايت از حيث سند معتبر مى باشد و جهاتى موجب مقبوليت آن به شمار مى رود:
عمر بن حنظله مى گويد: از امام صادق (عليه السلام) درباره دو نفر از شيعيان پرسش نمودم كه بين آنها نزاعى در مورد قرض يا ميراث رخ داده براى دادرسى به قضات يا به خود سلطان مراجعه نموده اند، آيا اين كار روا است؟
امام فرمود: هر كس در مورد حق يا باطل مراجعه به آنها بنمايد، در حقيقت به طاغوت مراجعه كرده است (دقت شود امام از هيأت حاكمه غاصب به طاغوت تعبير مى فرمايد) و هر چه را به حكم آنها بگيرد ولو مال خودش باشد «به عنوان ثانوى» حرام است، زيرا خدا فرموده است: بايد طاغوت را به هيچ نحوى به رسميت نشناسيد.
راوى مى پرسد: پس در مورد نزاع و اختلاف چه بايد كرد؟
امام مى فرمايد: بايد رجوع به فقيه نمود و داورى و حكم او را بايد پذيرفت، زيرا من او را حاكم قرار داده‌ام و اگر چنين حاكمى حكم كرد بر همه افراد حتى مجتهدين ديگر حكمش لازم الاتباع است، هر فردى كه حكم او را نپذيرد به حكم خدا بى اعتنايى كرده و ردّ بر ما اهل بيت نموده و ردّ بر ما، ردّ بر خدا است و اين كار هم پايه شرك به خدا است.

📌از اين خبر استفاده مى شود همان گونه كه معمول بوده و هست اگر شخصى كه زمام امور شهر يا مملكتى به دست او است، كسى را حاكم قرار بدهد مردم آن شهر يا مملكت موظفند در تمام كارهايى كه هر فرقه و طايفه در آن كارها رجوع به رئيس مى كنند، چه كارهاى كشورى يا لشكرى يا قطع نزاع يا غير اينها باشد، به آن حاكم رجوع كنند و حكم او در جميع اين امور ناقد است.
امام (عليه السلام) كه زعامت و رياست عامه در امور دين و دنيا را دارد فقيه و مجتهد را حاكم بر امت اسلام قرار داده، بنابراين معنى اين جمله «قَدْ جَعَلْتُهُ حاكِماً» اين است كه در جميع امور عامه بايد از مجتهد متابعت نمود و حكم او در تمام امور لازم الاتباع مى باشد و معنى حكومت اسلامى همين است.

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰کانال حکومت اسلامی
🆔@islamic_state


📔#نظام_حکومت_در_اسلام 6⃣1⃣
✍#آیت‌الله_روحانی
#فصل_سوم
ص ۴۳

💠حاکم از نظر اسلام

🌀منصب حکومت در زمان غیبت

شيخ انصاری در جواب كسانى كه گفته اند، شايد مراد اين باشد كه در احكام رويدادها به فقيه رجوع كنيد مى فرمايد: به سه جهت اين احتمال مردود است:

اولا: اينكه امام مى فرمايد در رويدادها رجوع به فقها كنيد و نمى فرمايد در حكم آنها به فقها رجوع كنيد، و معناى اين دو عبارت متفاوت است.

ثانياً: اگر مراد اين بود كه در حكم حوادث رجوع به فقيه شود، بايد در مقام ذكر علت و سبب بفرمايد فقها حجّت خدا هستند بر شما، در حالى كه فرموده است آنها حجّت من بر شما هستند و من حجّت خدايم و اين تعليل مى رساند كه امام در مقام بيان اين نيست كه در احكام شرعى به فقها رجوع كنيد، بلكه منظور اين است كه كارهاى اجتماعى را با نظر فقيه و تحت رياست عاليه او انجام دهيد.

ثالثاً: آنكه در پرسش اسحاق نوشته شده است، مسائلى كه برايش مشكل بوده و راه حلّى به نظرش مى آمده، به وسيله نائب حضرت، نامه اى معروض داشته و سؤال كرده است; مسئله رجوع به فقيه در احكام شرعى از امور واضحه است و معنى ندارد كه از آن سؤال كند. اين نظريه در نهايت متانت است.
http://lib.eshia.ir/12319/2/86

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰کانال حکومت اسلامی
🆔@islamic_state


📔#نظام_حکومت_در_اسلام 5⃣1⃣
✍#آیت‌الله_روحانی
#فصل_سوم
ص ۴۲، ۴۳

💠حاکم از نظر اسلام

🌀منصب حکومت در زمان غیبت

در زمان غيبت اين مقام بر علما و فقهاى امّت اسلام كه واجد شرايط باشند قرارداده شده است، و بر اين معنى روايات زيادى دلالت دارد و در اينجا ما به چند نمونه از آنها اشاره مى نماييم:

در رويدادهاى اجتماعى به چه كسى بايد رجوع كرد؟
۵. در خبر اسحاق بن يعقوب مى گويد: «سألْتُ محمد بن عثمان الْعمرى أن يوصل لى كتاباً قد سألْتُ فيه عن مسائل اُشْكِلَتْ عَلَىّ فورد التوقيع بخط مولانا صاحب الزمان (عليه السلام) أمّا ما سألْتَ عنه أرشدك الله و ثبّتك، إلى أنْ قال: و أمّا الْحوادث الواقعة فارْجِعوا فيها إلى رواةِ حَديثِنا فإنّهم حُجَّتى عَلَيْكُم و أنَا حُجّة الله;
اسحاق، نامه اى به حضرت ولىّ عصر ارواحنا فداه مى نويسد و از مشكلاتى كه برايش رخ داده سؤال مى كند و بهوسيله نماينده آن حضرت محمّد بن عثمان، نامه را به حضور مبارك مى رساند، جواب نامه به خط مبارك صادر مى شود. يكى از مشكلات اين بوده، در رويدادهاى تازه به چه كسى بايد رجوع نمود؟ امام مرقوم مى فرمايد: در حوادث و پيش آمدها به علما رجوع كنيد، زيرا آنان حجّت من بر شمايند و من حجّت خدايم».

«شيخ انصارى» در كتاب مكاسب دربحث ولايت فقيه مى فرمايد: كه منظور از حوادث واقعه در اين خبر مسائل و احكام شرعى نيست، زيرا اين امر از واضحات مذهب شيعه بوده كه در اين امور بايد به فقها رجوع شود، بلكه مراد و منظور پيش آمدهاى اجتماعى و گرفتارى هايى بوده كه براى مردم و مسلمين روى مى داده است كه در اين پيش آمدها، عقلا و مردم باايمان به رئيس خود رجوع مى كنند; امام مى فرمايد در اين قبيل امور، به فقها رجوع نماييد. معناى اين تعبير اين است كه فقها را رئيس و حاكم بر مسلمين قرار داده‌ام و در جميع كارهاى مملكت دارى و اداره نظام اجتماعى به آنان رجوع كنيد.
http://lib.eshia.ir/12319/2/86

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰کانال حکومت اسلامی
🆔@islamic_state


#نظام_حکومت_در_اسلام 4⃣1⃣
#آیت‌الله_روحانی
#فصل_سوم
ص ۴۲

💠حاکم از نظر اسلام

🌀منصب حکومت در زمان غیبت

اشكال كرده اند به دلالت فوق به اينكه روايت داراى دو قرينه است بر اينكه مراد جانشينى علما است در خصوص تبليغ احكام، نه در منصب حكومت، يكى آنكه علما، جانشين پيغمبر و نبىّ، به عنوان نبوّت و پيغمبرى شده اند و معناى اين تعبير چنين است، مثلا اگر امام جماعتى در موقع سفر، شخصى را خليفه خود قرار دهد، آيا بيش از جانشينى او در نماز جماعت فهميده مى شود؟ يا تاجرى در روز مخصوصى كسى را خليفه خود قرار دهد آيا غير از جانشينى او در امر تجارت فهميده مى شود؟ بنابراين اگر پيغمبر كه از طرف خدا احكامى براى مردم آورده است بفرمايد فقها، خلفاى من مى باشند، بيش از جانشينى در بيان احكام چيزى فهميده نمى شود.
دوم آنكه در بيان تعيين خليفه مى فرمايد: آنها كسانى هستند كه بعد از من مى آيند و احكام را بيان مى كنند.

جواب اين اشكال با بيانى كه شد معلوم مى شود، زيرا اولا پيغمبر، علما را جانشين شخص خود قرار داده است نه خود پيغمبر به عنوان نبوّت و پيغمبرى، چون فرموده: «أللهم ارْحَم خُلَفائى»، وثانياً نشر احكام و اجراى آنها با فرض آنكه از جمله احكام، احكام سياسى و مملكت دارى است، بدون نيرو و قدرت حكومتى ممكن نيست، و ثالثاً آنكه اداره نظام اجتماع و برقرار كردن نظام عادلانه از مهم ترين مناصب اعتبارى و جعلى پيغمبر اكرم است و اهميت آن از بيان احكام بيشتر مى باشد و اگر نباشد بگوييم منصب متيقّنى مراد است نه همه مناصب، بايد بگوييم منصب زعامت اراده شده است، و رابعاً جمله «الذين يأتون من بعدى» عنوان مشروح به جانشين امّت و در مقام بيان چيزى كه در آن جانشين شده اند، نيست.

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰کانال حکومت اسلامی
🆔@islamic_state


#نظام_حکومت_در_اسلام 3⃣1⃣
#آیت‌الله_روحانی
#فصل_سوم
ص ۴۰- ۴۲

💠حاکم از نظر اسلام

🌀منصب حکومت در زمان غیبت

در زمان غيبت اين مقام بر علما و فقهاى امّت اسلام كه واجد شرايط باشند قرارداده شده است، و بر اين معنى روايات زيادى دلالت دارد و در اينجا ما به چند نمونه از آنها اشاره مى نماييم:

علما خلفاى پيغمبرانند
۴. خبرى است كه صدوق عليه الرحمه به چهار طريق معتبر از حضرت امير (ص) روايت نموده و حضرت از پيغمبر اكرم (ص) چنين نقل فرموده: قال: اللهم ارْحَم خلفائى ثلاث مرّات; قيل: يا رسول الله! مَن خُلفائك؟ قال: الذين يأتون من بعدى و يروون حديثى و سنّتى فيعلِّمونها الناس من بعدى.
حضرت امير مى فرمايد: «پيغمبر فرمود: خدايا جانشينان مرا رحمت كن و اين كلام را سه مرتبه تكرار فرمود. پرسيده شد: يا رسول الله! جانشينان شما كيانند؟ فرمود: كسانى كه بعد از من مى آيند و حديث و سنت مرا نقل مى كنند و آن را پس از من به مردم مى آموزند».

استدلال به اين روايت بر حكومت فقيه بر دو ركن منتهى است: يكى آنكه از «الّذين يأتون» تا آخر، فقها باشند. ديگرى اينكه اطلاق خليفه رسول الله (ص) بر فقيه مستلزم جعل حكومت باشد.

خليفه كسى است كه جانشين شخصى شود كه او را در مناصبى خليفه خود نمايد و قابل انتقال به غير باشد.
در اين صورت، دلالت روايت بر جعل حكومت براى فقيه روشن است; زيرا مهم ترين منصب پيغمبر اكرم (ص) (غير از مقامات معنوى و ذاتى كه آن بزرگوار واجد بود و قابل تفويض به غير نبوده) منصب حكومت و زعامت دنيوى است، پس اگر خود پيامبر (ص) بفرمايد فقيه خليفه من است و هيچ گونه قيدى هم ذكر نفرمايد، به حسب فهم عرفى، فهميده مى شود كه فقيه در حكومت و رياست دنيوى جانشين پيغمبر است.
به عبارت ديگر حكومت اسلامى به اتفاق همه فِرَق، حَقّ مسلّم خليفه رسول الله (ص) مى باشد كه به او تفويض شده است. به همين جهت به ابى بكر بعد از تصدّى منصب حكومت عنوان خليفه رسول الله اطلاق شد.
بنابراين اگر خود پيغمبر اكرم فرمود: فقها، خلفا و جانشينان من هستند، مسلماً فهميده مى شود كه در مقام جعل منصب حكومت بر فقها است، و ظهور اين كلام در تفويض مقام زعامت به آنها قابل انكار نيست و آيه كريمه: «يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاك خَلِيفَةً فِي الاَْرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاس» بهترين تأييد است، زيرا در اين آيه خداوند تبارك و تعالى ترتب حكومت بر مردم را به قرار دادن داود «خَلِيفَةً فِي الاَْرْضِ» امر مسلّم و مفروغٌ عنه و واضح فرض نموده. امر ديگر كه مؤيد مى باشد آنكه راوى معنى خلافت را و اينكه در چه امر خليفه مى باشند، نپرسيد، بلكه سؤال كرد كيانند خلفاى شما؟ حضرت فرمود: علما، خلفاى من هستند.

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰کانال حکومت اسلامی
🆔@islamic_state


#نظام_حکومت_در_اسلام 2⃣1⃣
#آیت‌الله_روحانی
#فصل_سوم
ص ۳۹، ۴۰

💠حاکم از نظر اسلام

🌀منصب حکومت در زمان غیبت

در زمان غيبت اين مقام بر علما و فقهاى امّت اسلام كه واجد شرايط باشند قرارداده شده است، و بر اين معنى روايات زيادى دلالت دارد و در اينجا ما به چند نمونه از آنها اشاره مى نماييم:

فقها امناى پيامبرانند
۳. خبر سكونى از امام صادق (ع): قال رسول الله (ص): «الفقهاء امناء الرسل ما لم يدخلوا فى الدنيا; قيل: يا رسول الله! و ما دخولهم فى الدنيا؟ قال (ص): اتباع السلطان فإذا فعلوا ذلك فأحذروهم على دينكم»، سند روايت معتبر است، در اين خبر از پيامبر منقول است كه فرموده: فقها امين و مورد اعتماد پيامبرانند، مادامى كه داخل در دنيا نشوند. سؤال شد: مراد از دخول در دنيا چيست؟ فرموده است: پيروى كردن از سلطان و اگر چنين كارى كردند، بايد از آنها بر دينتان بترسيد و پرهيز كنيد.

در اين روايت پيامبر گرامى اسلام فرموده است فقيه امين پيغمبر است، امانتى كه نزد فقيه است و پيغمبر به او سپرده عبارت است از علم و احكام و معارف الهى، بنابراين فقها مأمورند به حفظ احكام و رساندن آنها به مردن و اجراى آنها.
و چون احكام شرعى اختصاص به عبادات و به معاملات ندارد بلكه از جمله آنها احكام سياسى مربوط به اداره جامعه اسلامى و برپا داشتن نظام عادلانه است، اگر كسى بخواهد امانت دارى كند به غير آنكه با نيروى حكومت اين كار را انجام دهد راه ديگرى نيست، همان نحوى كه امام هشتم (ع) در خبر فضل بن شاذان در مقام بيان علل احتياج را علم فرمود: ومنها انه لو لم يجعل لهم اماما قيما أمينا حافظا مستودعا لذريت الملة و ذهب الدين و غيرت السنن و الاحكام و لزاد فيه المبتدون و نقص منه الملحدون و شبهوا ذلك على المسلمين; يعنى از جمله علل و دلايل اين است كه اگر براى ملت، امام برپا نگهدارنده نظم و قانون، خدمتگزار امين و نگاهبان پايدار و امانت دارى تعيين نكنند، دين به كهنگى و فرسودگى دچار خواهد شد و آيين از ميان خواهد رفت و سنن و احكام اسلامى دگرگونه و وارونه خواهد گشت و بدعت گذاران چيزها در دين خواهند افزود و بى دينان چيزها از آن خواهند كاست، و آن را براى مسلمانان به گونه اى دگر جلوه خواهند داد تا آنكه در آخر خبر مى فرمايد: اين تغيير سبب فساد همگى مردمان و بشريت به تمامى است.

بنابراين فقيه كه امين است، بايد تشكيل حكومت بدهد تا وظايف امانت دارى را انجام دهد. لذا حضرت رسول الله (ص) مى فرمايد: اگر عالم تابع سلطان شد از او بر دينتان بپرهيزيد. و ظاهرا علتش اين است، چنين عالمى كه بايد حاكم باشد اگر به اختيار خود تابع حاكم شد، خائن است نه امين.

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰کانال حکومت اسلامی
🆔@islamic_state


#نظام_حکومت_در_اسلام 1⃣1⃣
#آیت‌الله_روحانی
#فصل_سوم
ص ۳۸

💠حاکم از نظر اسلام

🌀منصب حکومت در زمان غیبت

اشكال سوم آنكه حديث دلالت مى نمايد بر اينكه علما ارث برنده انبيا مى باشند در علم و بيان احكام، بنابراين چيزى كه ارث برده مى شود، همان است كه در خبر بيان شده است و آن عبارت از علم است و مربوط به زعامت دنيوى و حكومت نيست.

اين اشكال هم مانند دو اشكال گذشته قابل جواب است، زيرا مراد از علم، احكام شرعى و معارف الهى است و معلوم است كه احكام را خداوند تعالى بر مردم جعل فرموده و تا روز قيامت باقى است و چيزى نيست كه انبيا به ارث گذاشته باشند.

بنابراين مراد حفظ احكام و نشر معارف و اجراى آنها است و چون احكام اسلام اختصاص به عبادات و معاملات ندارد بلكه از جمله آنها احكام جزايى و سياسى و وجوب دفاع از استقلال مملكت اسلامى و سد ثغور و امثال آنها است كه بدون نيرو و قدرت و حكومت اجراى آنها ممكن نيست، بنابراين ارث به اين معنى هم مستلزم جعل ولايت و زعامت و حكومت است.

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰کانال حکومت اسلامی
🆔@islamic_state


✅ حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره:

نظام مذهبی حق است!

📝 ... با اینکه می‌دانیم نظام مذهبی حق است، با گرفتن رشوه‌ها و اشاعه‌ی اکاذیب و اتهامات برای براندازی آن تلاش می‌کنیم، تا پست و مقام دیگران نصیب ما گردد!

📚 در محضر بهجت، ج٣، ص١۶٨
https://t.me/bahjat_ir/1935

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰کانال حکومت اسلامی
🆔@islamic_state


#نظام_حکومت_در_اسلام 🔟
#آیت‌الله_روحانی
#فصل_سوم
ص ۳۶، ۳۷

💠حاکم از نظر اسلام

🌀منصب حکومت در زمان غیبت

اشكالاتى به دلالت اين روايات بر ثبوت زعامت دنيوى در فقها شده است. يكى آنكه ممكن است مراد از علما، ائمه طاهرين (عليه السلام) باشد. آيت الله اصفهانى نيز مى فرمايد بلكه از آن روايت كه امام فرموده: نحن الْعلماء و شيعتنا الْمتعلّمون استفاده مى شود كه مراد از علما در اين روايات نيز خصوص ائمه مى باشند. ولى جواب
اين اشكال از صدر و ذيل روايت واضح و آشكار است و اگر در تمام جملات روايت دقت شود، معلوم مى شود كه مراد فقهاى امّت اسلامند، زيرا صدر روايت قداح در مقام ذكر فضيلت طلب علم است و چنين مى فرمايد: «مَن سَلَكَ طريقاً يطلب فيه علماً سَلَك الله به طريقاً الى الجنّة; كسى كه در پى دانش راه بپيمايد خدا براى او راهى به بهشت مى گشايد». معلوم است اين صفت براى غير از ائمه است، زيرا علم آنها تعلّمى نيست.

بنابراين ملاحظه صدر خبر موجب مى شود كه انسان اطمينان پيدا كند كه مراد از علما در اين روايت فقهاى امّتند نه ائمه طاهرين (عليه السلام) و مؤيّد آن هم روايتى است كه مرحوم علامه مجلسى در بحار نقل مى فرمايد كه حضرت امير به محمد فرموده است: «يا بُنَى! تَفَقَّه فى الدين فانّ الفقهاء وَرَثة الانبياء; پسرم درس دين بياموز چون فقها ورثه انبياء مى باشند» (و اگر فقيه شدى وارث پيغمبران مى شوى).

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰کانال حکومت اسلامی
🆔@islamic_state

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

460

obunachilar
Kanal statistikasi