بابا لنگ دراز من
تو دوری اما من نزدیک تر از هر چه در تمام دنیا هست حس میکنم تورا
تو دوری ولی مهرت و عشقی که در دلم کاشته ای همیشه در قلبم و نزدیک به من است
تو دوری اما تصویر چشمان زیبایت ان چنان به من نزدیک است که گاهی در دنیای واقعی تصورشان میکنم
دستم را جلو می اورم که چشمانت را نوازش کنم اما یک دفعه به خود می ایم و میبینم دست هایم هوا را نوازش کرده است
جوری مهرت در تمام وجودم رخنه کرده است که قلبم گاهی یادش میرود که وظیفه اش تپیدن است
قلبم می ایستد و ساعت ها به تو فکر میکند
به تو که امدی و دست کشیدی بر سر زندگی ام و خاک و غبار روز هایم را تکاندی
بابالنگ دراز من
هیچ وقت اینقدر خون خود را خالص حس نکرده بودم
عشق تو خونم را خالص کرده و قلبم سنگینم را ان چنان سبک کرده است که هر لحظه میخواهد از سینه ام بیرون بیاید و به سوی اغوشت پرواز کند
دوستت دارم بابا لنگ دراز من
«از طرف جودیِ تو»
@rainbow_tiamo