فضایی که توی اتاق حاکم بود مثل قسمتی از جهنمی شده بود که قلبِ خودش اون دروازه رو برای ورود گرمایِ یخیش باز کرده بود..
ضربان قلبش مثل مردمک های چشماش عمل میکرد! چقدر دیگه میتونست ادامه بده برای تپشی که الان توسطِ صاحبش خفه میشد؟
صدای پسر بزرگتر توی گوشهاش مدام اکو میشد ، در مورد چی صحبت میکرد؟
_ ببینم ی کیم میتونه برام خم بشه!؟
این شکست خورده همچین چیزی رو نمیخواست ، نمیخواست که برای صاحبی که قلبش رو الان توی دستاش داشت به چشم ی هرزه و عروسک جنسی دیده بشه..نمیخواست نمیخواست ؛ اون هم زمانی که قلبش..
لباشو تر کرد..با ی قطره تر نمیشد..بیشتر باید تلاش میکرد تا خشکیِ گلوش رو بر طرف کنه.
_ک..کوک
_خفه شو !
_ببینم میتونی به جای حرف زدن از دهنت استفاده ی دیگه ای هم بکنی؟ من با هر بار بوسیدنت به این فکر میکنم که چطور میتونی با اون لبهای خوشرنگت بهم ی لذتی ، اون پایین بدی.
باز نتونست..و پسر ادامه داد.
_ پدرم راست میگفت، عکسایی که با اون پسر توی اون اتاق بود هم بیانگر راستی قضیه میشد. تو فقط ی هرزهای که برای پول وارد خونهی جئون شدی!
گوش های پسرِ شکست خورده دیگه نمیشنید..همه چی شده بود سکوت ؛ سکوتی که حقایقِ ی قلب رو میتونست به پایان برسونه.
ضربان قلبش مثل مردمک های چشماش عمل میکرد! چقدر دیگه میتونست ادامه بده برای تپشی که الان توسطِ صاحبش خفه میشد؟
صدای پسر بزرگتر توی گوشهاش مدام اکو میشد ، در مورد چی صحبت میکرد؟
_ ببینم ی کیم میتونه برام خم بشه!؟
این شکست خورده همچین چیزی رو نمیخواست ، نمیخواست که برای صاحبی که قلبش رو الان توی دستاش داشت به چشم ی هرزه و عروسک جنسی دیده بشه..نمیخواست نمیخواست ؛ اون هم زمانی که قلبش..
لباشو تر کرد..با ی قطره تر نمیشد..بیشتر باید تلاش میکرد تا خشکیِ گلوش رو بر طرف کنه.
_ک..کوک
_خفه شو !
_ببینم میتونی به جای حرف زدن از دهنت استفاده ی دیگه ای هم بکنی؟ من با هر بار بوسیدنت به این فکر میکنم که چطور میتونی با اون لبهای خوشرنگت بهم ی لذتی ، اون پایین بدی.
باز نتونست..و پسر ادامه داد.
_ پدرم راست میگفت، عکسایی که با اون پسر توی اون اتاق بود هم بیانگر راستی قضیه میشد. تو فقط ی هرزهای که برای پول وارد خونهی جئون شدی!
گوش های پسرِ شکست خورده دیگه نمیشنید..همه چی شده بود سکوت ؛ سکوتی که حقایقِ ی قلب رو میتونست به پایان برسونه.