آزاد در زن‍‌دان خ‍‌وی‍‌ش‍‌ت‍‌ن...


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


Don't teach people not to love, teach them not to make the wrong choice...
بِه آدم‌هآ یآد نَدهِ از عِ‍‌ش‍‌ق دوری کُنند، بِهشون یآد بِده اش‍‌ت‍‌ب‍‌آه انتِخآب نَکنند.‌.
https://telegram.me/BChatBot?start=sc-240728-Fb8bRcP
♥Just me and you!

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


80?!


از اینجا که منم. dan repost
اگه‌ چنلتون رند نیست و میخوایید رند بشه این پیام رو بذارید چنلتون و زیرش یه عدد بزنید منم عددهارو فوروارد می‌کنم،اما دقت کنید هر عددی از هرچنلی گذاشتم شما فوروارد کنید چنلتون تا همه‌ی چنلا به عدد دلخواهشون برسن.
پ‌ن:اگر عدد‌ چنل‌های دیگه رو فوروارد نکردید برای شماهم گذاشته نمیشه.
@mane_inja


تو سمفونی‌مردگان عباس معروفی وقتی می‌خواد حال آیدین رو شرح بده می‌گه:
«توی سرش بازار مسگرهاست، توی دلش رخت می‌شورند، توی پاهاش سیم می‌ڪشند.»

-خواستم بگم الان حال آیدین رو خوب می‌فهمم...


به قولِ اخوان‌ثالث:
-کیستم من؟!
یک تکه تنهایی...


ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی...
این ره که تو می‌روی به ترکستان‌ست!


مثلِ آوازِ قشنگی که صدایش تپشِ قلبِ تو بود
نفسم باز گره خورده به آن چشمان‌ست...


من پریشان‌تر از آنم که تو می‌پنداری
شده آیا ته یک شعر ترک برداری؟!
#فاضل_نظری


لحظه خداحافظی:

این لحظه برای من خیلی سخته، اینکه میدونم باید خیلی خوب خداحافظی کنم چون نمیدونم آخرین خداحافظی کدوم خداحافظیه یا مثلا بعضی وقتا اصلا دلم نمیخواد خداحافظی کنم چون دوست ندارم پایان یه قصه تلخ باشم^^

-مَه‌ْسٰا


به قولِ هیچکس:
من هنوز همونم، همون.
عوض اونایی شدن که نموندن پهلوم!


من نه آنم که گویم از هرچیز، که گویی در پس نگاهت، هیچ اهمیت ندارد.

*حق


من نه آنم که گویم از هرچیز، که گویی در پس نگاهت، هیچ اهمیت ندارد.
در بر پرده‌های خونین‌رنگ و از کرانه‌های آسمان گرفته تا بومرنگ رنگین‌کمان؛ از نغمهٔ چکاوک گرفته تا بغض مرداب در اشک‌های جاودانهٔ افتاب...
به زلف‌های پریشان شده در غوغای باد، به نوای چنگ و عود و تار.
به ظلمت شاهانهٔ شب و به تکرار مکررات، همان‌گونه که گویی از سخنان کس، به کسی طعن نزن و بساط لهو و لعب پراکنده در اندرونیِ یار!
بازگو و بازمگو و پنهان کن و هویدا سازش، بگو بانوجان...
در پس خمار چشمانت و به رخسار زرفام یار؛ که باری‌ست، مشرف حضور یافته‌ایم بر حضورِ پر زرق و برق شما.
بگویید آناً فاناً قلیانی چاق کنند و فنجان قهوه‌ای بیاورند که راه دراز و نفس‌گیر بود و ماهم خستهٔ راه و مرکب و سوار شده‌ایم.
از نگاه‌های خودسر این خاتون‌های خیره‌سر دربار که گویی جن دیده‌اند، از برایتان نگفته‌ایم و نگفته نماند که خواجه‌های دربار هم کم هیز نیستند و به بانوی این عمارت چشم نیز دوخته‌اند.
بزنید بر سرای عشق که اینجا صاحبی دارد و معشوقی که چونان که عاشقی می‌کند هوش از سر هرچه عشاق هوسران دارد می‌پراند.
به گفتهٔ منجمان ارگ، ستارهٔ بخت سلطان، که گویی الحمدالله عمرش بس طویل‌ست و نگاه عاشقش بس هوشیار، بنوش جرعه‌ای باده؛ به یاد و نام اهل حرم.
همانا که عشق حاجت عشاق‌ست و هوسش به هجو از طماع است و طرار.
سخن را به همینجا کوتاه کن و برو به کردهٔ خویش ورد دعا بخوان که مثمر ثمر واقع شده باشی!
کفایت مذاکرات...
-دلارامــ‌نوشت
به‌بلندای‌نامی‌چون‌عشق...


هزار زخمِ دوا نشده، نامش من!

صبحـ‌بخیر


کاش میشد به دلبر کمی شیرین زبانی یاد داد تا کمی از ما دل ببرد بببینم چه طعمی‌ست!
-مَه‌ْسٰا


دِلْ‌آرٰامْ~مَه‌ْسٰا

-طبیعت با چاشنی عشق


دور نشو حتی برای یک روز.
زیرا که ... زیرا که ...
چگونه بگویم که یک روز زمانی طولانی است
برای انتظار من
چونان انتظار در ایستگاهی خالی.
در حالی که
قطار ها در جایی دیگر به خواب رفته اند .


بیا باهم مثمر ثمر واقع بشیم؛
حتی وقتی نمی‌دونیم معنیش چیه...


مثلِ همهٔ روزهایی که با حرف زدن هم آروم نمیشم:/




شب خلسهٔ سیاهِ به یادآوردن فراموشی‌ها...


‌تو، سکوتِ لا به لایِ حرفهایِ منی
از حرف هایم آنچه نمی گویم تویی!

-عباس‌معروفی

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

77

obunachilar
Kanal statistikasi