- آریون از بن پرسید: دوست داشتن برات چه شکلیه؟
بن پیشونیش رو به سینه ی برهنه ی آریون چسبوند و گفت: وقتی همه ی شب برف باریده، و اولین تیغه ی آفتاب روی برف ها میفته...نه داغه نه سرده...گرمه! گرمایی که میشه توش ذوب شد...دوست داشتن برای من این شکلیه
بن پرسید: دوست داشتن، برای تو چه شکلیه؟...
آریون لب های بن رو آهسته بوسید و نجوا کرد:
شبیه یه موسیقی که فقط یک نفر توانایی نواختن و یه نفر دیگه توانایی شنیدنش رو داره...نوازنده حتی موسیقی که میسازه رو نمیشنوه؛ این معشوقه اشه که توانایی شنیدنش رو داره
بن پرسید: شبیه چی؟
آریون گفت: شبیه موسیقی نفس هات تو خواب...
بن پیشونیش رو به سینه ی برهنه ی آریون چسبوند و گفت: وقتی همه ی شب برف باریده، و اولین تیغه ی آفتاب روی برف ها میفته...نه داغه نه سرده...گرمه! گرمایی که میشه توش ذوب شد...دوست داشتن برای من این شکلیه
بن پرسید: دوست داشتن، برای تو چه شکلیه؟...
آریون لب های بن رو آهسته بوسید و نجوا کرد:
شبیه یه موسیقی که فقط یک نفر توانایی نواختن و یه نفر دیگه توانایی شنیدنش رو داره...نوازنده حتی موسیقی که میسازه رو نمیشنوه؛ این معشوقه اشه که توانایی شنیدنش رو داره
بن پرسید: شبیه چی؟
آریون گفت: شبیه موسیقی نفس هات تو خواب...