کبوتر حرم


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


|خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام|
khademaneh.ir
@A_Mehneh

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


التماس دعا از #کانادا

علی مهدی، دوست #تازه‌مسلمان کانادایی‌ام، پیام داده:

خواهر تازه‌مسلمانی در کانادا هست که حدود پانزده سال است می‌شناسمش. محتاج دعاست در حرم. برای پسر غیرمسلمانش هم دعا کن. #ام‌اس دارد و از شدت درد، آرزوی مرگ می‌کند.

🔗 | بفرمایید زیارت |

@kaboutarharam


سر صبح عید قربان، گمان نمی‌کردم امام‌رضا علیه‌السلام این‌قدر سرش شلوغ باشد! نشستم روبه‌روی ضریح تا ندبه‌ای بخوانم. صدای رازونیاز زائران با دلم بازی کرد. گفتم شما را هم شریک کنم در شنیدن این آواهای امام‌رضایی.

هرکس با زبان خودش با امام حرف می‌زند و هیچ‌کس درددل زائران دیگر را مزاحم نمی‌بیند. اینجا حرم حجت خدایی است که «لا یَشغَلُهُ سَمعٌ عَن سَمعٍ».

Part of what you usually hear at the Holy Shrine of Imam Reza (AS): everybody is confiding in the Imam, not feeling that he is bothered by anybody else.

#رادیو_کبوتر_حرم

🔗 | بفرمایید زیارت |

@kaboutarharam


کانال رسمی حرم مطهر امام رضا علیه السلام dan repost
🔻دعای پرفیض عرفه در حرم مطهر رضوی🔺

🗓 سه شنبه 30 مرداد
🕓 ساعت 16:00
📍صحن جامع رضوی

🔍 جزئیات بیشتر ↕️

🆔 @AkhbarHaramRazavi

کانال حرم مطهر امام رضا (ع)


#خاطرات_خدمت | دست دردمند

روز شهادت امام‌باقر علیه‌السلام، بست شیخ طبرسی خدمت‌سرایم شده بود تا پس از نماز مغرب و عشا، روبه‌روی دری که از آن فقط طلای صحن انقلاب پیدا بود، زائران عزادار را با حرکت چوب‌پر به مسیر خروجی راهنمایی کنم: «یا الله! بفرمایید از سمت راست خودتون حرکت کنید.»

زائری کنارم رسید و دلسوزانه گفت: «خودشون می‌رن. نمی‌خواد چوب‌پرت رو تکون بدی. دستت درد می‌گیره.»

دستت درد نکند که برای دستم دل می‌سوزانی. کاش دست امام پنجممان را در کودکی نمی‌بستند! قربان دست دردمند امام‌باقر(ع)! قربان دست بستۀ پدرش! قربان دست دردمند مادرش!

🔗 §b بفرمایید زیارت |

@kaboutarharam


سلام. خاطره‌ها را مثل همین الان، کامل در کانال بگذارم؟ یا فقط سرنخی بدهم و بفرستمتان بروید کاملش را در سایت کبوتر حرم را بخوانید؟
anonymous poll

متن کامل در کانال، مثل همین الان – 20
👍👍👍👍👍👍👍 95%

متن کامل در سایت – 1
▫️ 5%

👥 21 people voted so far.


مهربانی حتی در گوگل!

قربان مهربانی‌ات بروم، امام‌رضا جان! طرف می‌نشیند خسته و کوفته، آشفته، افسرده، کلافه. با خودش می‌گوید: «بزنیم آهنگی گوش کنیم حالمان بیاید سر جاش.» گوگل را باز می‌کند و می‌نویسد «آهنگ کبوتر عباس قادری». بعد، تو از میان ۱۳۰هزار نشانی که گوگل در ۰/۵۲ ثانیه رو کرده، دست آن آدم خسته را می‌گیری و می‌آوری می‌نشانی‌اش پای خواندن کبوتر حرم تا او هم خبردار شود که بالاخره عباس قادری هم آزاد شد! دست دلش را می‌گیری و از آشفته‌بازار گوگل می‌کشانی به صحن‌وسرای خودت.

🔗 | بفرمایید زیارت |

@kaboutarharam


افتادگی آموز اگر طالب فیضی

@kaboutarharam


اگر میز همۀ «مسئول»ان واقعاً «میز خدمت» بود، دنیا «آسایشگاه» می‌شد.

@kaboutarharam


ممنونتم امام‌رضای مهربان که به کبوتران آستانت می‌فرمایی حتی در آسایشگاه، چنین چشم‌انداز زیبایی برایمان دست‌وپا کنند.

@kaboutarharam


هم‌نوازی بشقاب، قاشق و چنگال در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

Symphony of Dishes at Imam Reza's Guest House (restaurant for the Imam's blessed food at the Holy Shrine)

#رادیو_کبوتر_حرم

🔗 | بفرمایید زیارت |

@kaboutarharam


#پس‌خاطرات_خدمت | زیارت وداع

زائر آمریکایی که شکلات سیاسی نصیبش شده بود، پیام داد که به‌سلامت رسیده. بابت شکلات‌های حرمی تشکر کرد و تمنایی داشت:

راستی، رفتنم عجله‌ای شد. باید به پرواز می‌رسیدم و نتوانستم #زیارت_وداع را درست‌وحسابی به‌جا بیاورم. خواهش می‌کنم، لطفاً ازطرف من زیارت وداع بخوانید و عذرخواهی‌ام را به امام(ع) برسانید.

🔗 §b بفرمایید زیارت |

@kaboutarharam


#خبر
غذای متبرک امام‌رضا(ع) برای همه

ازاین‌پس برای بهره‌مندی از #غذای_حضرت در حرم مطهر #امام‌رضا_علیه‌السلام، راه ساده‌ای پیش رو دارید:

۱. برنامک (اپليكيشن) رضوان را روی گوشی همراهتان نصب کنید.

۲. در این برنامک برای دریافت غذای حضرت نام‌نویسی کنید.

۳. پس از دريافت كد پیگیری، برای گرفتن دعوت‌نامۀ #مهمان‌سرای_حضرت به دفتر «نعيم رضوان» قدم رنجه کنید: صحن غدیر، جنب رواق غدیر، اتاق ۱۰۷.

پ.ن. این خبر را یکی‌دو هفته پیش شنیدم؛ ولی هنوز مطمئن نبودم. امروز سامانۀ پیامکی آستان‌قدس خبر را فرستاد و ازمان خواست: «لطفاً به زائران گرامی اطلاع‌رسانی فرمایید.»

🔗 | بفرمایید زیارت |

@kaboutarharam


اختصاصی نونگار
روزی که در آغوشت مسلمان شدم (۲)

ترجمۀ #احمد_عبداله‌زاده_مهنه

دختری ایرانی‌تبار که زاده و پروردۀ کالیفرنیاست، در سفری به #مشهد، به برکت خورشید خراسان، به ریشه‌های ایرانی‌اسلامی‌اش برمی‌گردد و ایمانش جانی دوباره می‌گیرد. او که هنوز احیای معنوی خود را مدیون #امام‌رضا(ع) می‌داند، وبلاگی به نام معجزات امام‌رضا(ع) به راه می‌اندازد و در آن، به زبان #انگلیسی، از خاطرات و معجزات زیارت امام رئوف می‌گوید. خاطرۀ زیر، حکایت مسلمان‌شدن مردی #مسیحی در حرم امام‌رضاست که این جوان امام‌رضایی از زبان پدرش نقل کرده است.

ضریح چشم‌های تو

دور ضریح، جمعیت موج می‌زد. اصلاً نمی‌شد به ضریح رسید. ولی پس از چند لحظه، انگار که دستی در کار باشد، در گوشه‌ای راه باز شد و دوستم خودش را به ضریح رساند.

چند دقیقه به ضریح چسبید و گونه‌اش را روی آن گذاشت. وقتی به‌طرفم برگشت، دیدم دارد مثل ابر بهار اشک می‌ریزد. معلوم بود که حالش کاملاً دگرگون شده است.

روز بعد به کتابخانۀ آستان‌قدس رفتیم و ما را به بازدید قسمت‌های مختلف کتابخانه بردند. در آنجا قرآنی به‌خط #امام‌علی(ع) دیدیم. دوستم بعدها گفت که از نشستن در کتابخانه و دست‌کشیدن بر جلد قرآنی به‌خط شخص دوم عالم اسلام چه حس عجیبی داشته است.

اتفاق پیش‌بینی‌نشدۀ دیگری هم افتاد. دوستم سؤالاتی دربارۀ دین #اسلام داشت که می‌خواست از عالمی بپرسد. کارکنان حرم نیم ساعت وقت ملاقات با یکی از روحانیان برایمان تعیین کردند؛ ولی ایشان سرش شلوغ بود و به قرار نرسید. البته کسی را به‌جای خودش معرفی کرد و این فرد دوم تا شب به سؤالات دوستم پاسخ می‌داد. آن‌روز غذای حضرت هم در مهمان‌سرا نصیبمان شد.

اَشهَدُ اَن...

حالا لحظه‌ای فرا رسیده بود که هیچ‌کداممان فکرش را هم نمی‌کردیم. دوستم که به‌شدت تحت‌تأثیر فضای معنوی حرم قرار گرفته بود، گفت: «حضور ملائک را در این حرم حس می‌کنم. وقتی کنار ضریح رفتم، با امام حرف زدم و کلی حاجت از ایشان خواستم. الان دیگر ایمان آورده‌ام که #قرآن تنها کتابی است که قطعاً ازسوی خود خدا نازل شده است. به این نتیجه رسیده‌ام که اسلام می‌تواند با وجود همۀ استرس‌ها، برایم ثبات و حس هدف‌داری به ارمغان بیاورد. حالا که به این چند ماه اخیر فکر می‌کنم، می‌بینم هیچ‌وقت تصورش را نمی‌کردم که امام‌رضا(ع) من را از #اروپا به زیارت خودش دعوت کند. می‌خواهم درحضور امام‌رضا(ع) شهادتین را بگویم و مسلمان شوم.»

یادم آمد که همۀ این اتفاقات خوب این چند ماه در زندگی دوستم، به‌برکت آن مجلس عزای #اباعبدالله(ع) افتاده است. به او گفتم: «همه می‌گویند هیچ‌کس از حرم امام‌رضا(ع) دست‌خالی برنمی‌گردد.»

بخش اول

🔗 | بفرمایید زیارت |

@kaboutarharam


اختصاصی نونگار
روزی که در آغوشت مسلمان شدم (۱)

ترجمۀ #احمد_عبداله‌زاده_مهنه

دختری ایرانی‌تبار که زاده و پروردۀ کالیفرنیاست، در سفری به #مشهد، به برکت خورشید خراسان، به ریشه‌های ایرانی‌اسلامی‌اش برمی‌گردد و ایمانش جانی دوباره می‌گیرد. او که هنوز احیای معنوی خود را مدیون #امام‌رضا(ع) می‌داند، وبلاگی به نام معجزات امام‌رضا(ع) به راه می‌اندازد و در آن، به زبان #انگلیسی، از خاطرات و معجزات زیارت امام رئوف می‌گوید. خاطرۀ زیر، حکایت مسلمان‌شدن مردی #مسیحی در حرم امام‌رضاست که این جوان امام‌رضایی از زبان پدرش نقل کرده است.

کلید زیارت

همکاری مسیحی در #اروپا داشتم که در دانشگاه تدریس می‌کرد. مدتی بود که این دوست چندساله در جست‌وجوی یافتن حقیقت برآمده بود و دربارۀ ادیان مختلف تحقیق می‌کرد.

ماه #محرم سال ۲۰۱۳ که به اروپا رفته بودم، به او پیشنهاد کردم که در مجلس عزاداری #امام‌حسین(ع) شرکت کند. پیش از آن، دربارۀ امام‌حسین(ع) و نهضت #عاشورا چیزهایی به او گفته بودم. بعضی از دوستانم در اعتراض به این پیشنهاد می‌گفتند که فضای جلسات عزاداری و سینه‌زنی برای چنین آدمی مناسب نیست و ممکن است او را از #اسلام فراری دهد. ولی من گفتم اگر واقعاً اعتقاد داشته باشیم که مجلس اباعبدالله(ع) برکت و #شفاعت ایشان را درپی دارد، نباید چنین حرف‌هایی بزنیم؛ بلکه برعکس، باید امیدوار باشیم که این مجلس باعث آشنایی بیشتر او با اسلام بشود.

آن شب بعد از منبرِ یکی از روحانیان حوزۀ علمیۀ #قم، سینه‌زنی بسیار پرشوری برگزار شد. بعد از اینکه همه رفتند، من و دوستم به‌سراغ سخنران مراسم رفتیم. دوستم گفت: «من همیشه با خودم فکر می‌کردم که چرا خدا دین خود را راحت در میان مردم حاکم نمی‌کند تا دیگر لازم نباشد که چنین ایثار و شهادت‌هایی صورت گیرد. ولی امشب با دیدن این‌همه عشق مردم به امام‌حسین(ع) به حکمت الهی پی بردم. حالا می‌فهمم که دین اتسلام فقط به‌خاطر چنین فداکاری‌هایی امروز زنده و مستحکم است و این‌همه عاشق دارد.»

حاج‌آقا به دوستم پیشنهاد کرد که اگر می‌خواهد این شور و عشق را بیشتر حس کند، به حرم امام‌رضا(ع) برود. او جواب داد: «دوست دارم به این سفر بروم؛ ولی بعید می‌دانم که شرایط فراهم شود. سرم هم خیلی شلوغ است و اگر بخواهم مرخصی بگیرم، کسی درک نمی‌کند که چنین سفری چقدر برایم مهم است. خانواده و سایر مشغله‌ها هم که جای خود دارد. درضمن، من تابه‌حال به #ایران نرفته‌ام و اصلاً نمی‌دانم که برای سفر به ایران چه باید کرد!» روحانی به دوستم توصیه کرد که اگر مادرش نزدیک آن‌ها زندگی می‌کند، بیشتر به او سر بزند. با تعجب پرسیدم: «منظورتان این است که از مادرش بخواهد برایش دعا کند که این زیارت جور شود؟» جواب داد: «نه. خودِ همین شادکردن دل مادر کلید زیارت امام‌رضاست.»

از مشهد تماس می‌گیرم

دو هفته پس از برگشت از سفر اروپا، کسی از ایران با من تماس گرفت و خبر داد که قرار است همایشی در ایران درزمینۀ تخصصی همان دوست مسیحی‌ام برگزار شود. بی‌درنگ به یاد او افتادم و به طرف ایرانی قول دادم که حتماً این موضوع را با دوستم در میان خواهم گذاشت. ولی با شنیدن این جمله‌اش خشکم زد: «من از مشهد تماس می‌گیرم!»

همایش در اواسط ماه #رجب و درست در زمانی برگزار می‌شد که دوستم می‌توانست چند روز مرخصی بگیرد. کارهای ویزا و بلیت هم خیلی زود جفت‌وجور شد. ما درست شب سیزدهم رجب، ولادت #امیرالمؤمنین(ع)، به مشهد رسیدیم. وقتی می‌خواستیم به حرم برویم، دوستم گفت: «پیاده برویم. این‌جوری بیشتر شبیه زائران دیگر می‌شویم.»

چند دقیقه مانده به اذان مغرب، وارد صحن جامع رضوی شدیم. حرم مملو از جمعیت بود. دوستم خواهش کرد اول به روضۀ منوره برویم و به امام سلام دهیم: «من کلی حاجت دارم. شنیده‌ام کسانی که بار اول زیارتشان است، امام حاجتشان را می دهد.»

ادامه دارد...

🔗 | بفرمایید زیارت |

@kaboutarharam


#خاطرات_خدمت | شکلات سیاسی

وقتی امام‌رضا علیه‌السلام زائر آمریکایی داشته باشد، ممکن است شکلات سیاسی هم نصیب زائرانش شود!
********
دوست آمریکایی‌ام زائر #قم و #مشهد شده بود. دست‌برقضا، من هم دوسه هفته‌ای #تهران بودم و نتوانستم چنان‌که باید و شاید، در خدمتش باشم. معجزه اینکه در این ایام، فیسبوکش بی‌فیلتر وصل بود و از آن طریق، باهم در ارتباط بودیم! معجزه‌تر آنکه در مشهد، همان #فیسبوک هم دیگر کارگر نبود! کتابی برایم آورده بود که باید ازش می‌گرفتم.

دست آخر، ازطریق خواهرش در #آمریکا پیام داد که اگر دیدار میسر نشد، کتاب را به پذیرش هتل خواهد سپرد. برای گرفتن کتاب که رفتم، چند شکلات حرمی هم به پذیرش هتل سپردم و یادداشتی برای دوستم نوشتم با این جملۀ کوبندۀ پایانی:

شاید بتوانند ورود مسلمانان به آمریکا را ممنوع کنند؛ ولی جلوی شکلات‌های متبرک را نمی‌توانند بگیرند!

🔗 §b بفرمایید زیارت |

@kaboutarharam


‍ راه‌پله‌خوانی!

#رادیو_کبوتر_حرم

از دلی که روی گنبد زده لونه بگم
از دو دستایی که سمت آسمونه بگم
هر کی امشب یه‌جوری، از آقا حرف می‌زنه
بذارید از زبون نقاره‌خونه بگم:

طبل شادی می‌زنم، گوش فلکو کر می‌کنم
چشمای زائرا رو دونه‌به‌دونه تر می‌کنم
نه که ساکت می‌شینم، عالمو خبر می‌کنم:

آی دنیا! دنیام اومده
آی مردم! آقام اومده

السلطان اباالحسن یا مولا

🔗 | بفرمایید زیارت |

@kaboutarharam




#خاطرات_خدمت | می‌فرماید که...

داشتم از سر پاس برمی‌گشتم که ورودیِ صحن کوثر به هم رسیدیم. سید هم‌کشیک مرثیه‌خوان که از هر فرصتی برای خواندن یا شنیدن مدح اهل‌بیت(ع) استفاده می‌کند، دیدار کوتاهمان را غنیمت شمرد: «یک دوبیتی به‌عنوان تبرک بخوان.»

بادی به غبغب انداختم و خواستم شعری بخوانم که انگشت‌به‌دهان بماند. حس گرفتم و نگاهم را به افق دوختم: «می‌فرماید که...» ولی هرچه به مغزم فشار آوردم، شعری یادم نیامد!

وقت تنگ بود و او باید به پاسش می‌رسید. من هم باید به هر جان‌کندنی که بود، اعتراف می‌کردم چیزی در چنته ندارم؛ اعتراف می‌کردم که مدح اهل‌بیت(ع) را باید حواله کنند.

دست آخر مجبور شدم بگویم: «چیز خاصی نمی‌فرماید!»

🔗 §b بفرمایید زیارت |

@kaboutarharam


#خاطرات_خدمت | فلسفه

یکی از کارهای نابجا در حرم امام‌رضا علیه‌السلام هم این است که بنشینی و فلسفه ببافی!
********
در ازدحام بعد از نماز مغرب شب نهم ربیع، وروردیِ رواق امام‌خمینی(ره) به خدمت ایستادم: «خواهران، بفرمایید از ورودیِ بعدی!»

سرگرم خواهرـ‌برادر گفتن بودم؛ این‌یکی را راهنمایی می‌کردم؛ به آن‌یکی شکلات می‌دادم؛ برای آن زوج جوان توضیح می‌دادم که باید فعلاً فراق هم را تحمل کنند تا فضا خلوت‌تر شود و... .

در آن هیاهو، طبیعی بود که چند خواهر هم، خواسته یا ناخواسته، از زیر دستم دربروند! البته موارد خاص هم پیش می‌آید: خانمی شوهرش را بر چرخ گذاشته بود و به زیارت می‌برد. خب، فرقی نمی‌کرد که از ورودی برادران مشرف شوند یا خواهران: بالاخره یکی‌شان نامحرم بود. نخواستم پیچ‌وتاب بخورند. راهنمایی‌شان کردم که مستقیم از همان ورودی برادران مشرف شوند.

پاس‌بخش درست همان موقع سررسید و غر زد که چرا طبق انتظارش، سفت‌وسخت در برابر زائران نایستاده‌ام: «اصلاً تو به درد هیچ کاری نمی‌خوری!»

توی دلم گفتم: «باشد! من به درد هیچ کاری نمی‌خورم. ولی من که نیزه‌دار و دژبان نیستم! آدم‌آهنی هم نیستم: موارد خاص سرم می‌شود. از آن گذشته، نمی‌توانم وسط آن شلوغی بنشینم و فلسفه ببافم که الان اصالت با چرخ‌ران است یا چرخ‌نشین!»

🔗 §b بفرمایید زیارت |

@kaboutarharam


#خاطرات_خدمت | سفرۀ سید

بعد از چند سال انتظار، بالاخره خدا به‌شان بچه داد. سیدحمید، دوست و هم‌کلاسم، پیام داد تا برای مهمانی عقیقۀ سیدمحمدجواد دعوتم کند:

سلام.

ضمن تبریک میلاد امام هادی علیه‌السلام، ان‌شاءالله ناهار روز جمعه در خدمتتونیم. بهانه‌ای هم هست برای تجدید دیدار. پس حتماً تشریف بیارید.

در جوابش نوشتم:

سلام. عید مبارک. با سپاس از دعوت شما، روز جمعه بر سر خوان حضرت رضا علیه‌السلام مهمان هستم.

این سفره را به سفرۀ سید نمی‌دهم!

پ.ن.

همسایۀ رضایم و در سایۀ رضا
این سایه را به سایۀ طوبی نمی‌دهم (استاد سیدرضا مؤید )

🔗 §b بفرمایید زیارت |

@kaboutarharam

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

143

obunachilar
Kanal statistikasi