زمانی ک حس کردم نوشتن مثه قبل آرومم نمیکنه رو آوردم ب موسیقی ...
خواستم ب زبان نت ها حرفامو بزنم...
سال ها بود ک ی سنتور قدیمی تو گوشه ی خونمون خاک میخورد ...
امروز چارمین جلسه ی کلاس بود
ترکیب بارون با هرچیزی نابِ با موسیقی ک دگ هیچییی 😅😍
بغل دستم یه دختری نشسته بود ک ده سال از من بزرگ تر بود داشتیم با هم تمرین میکردیم میدیدم ک هر بار مضرابُ میزنه رو نت صدای ضعیف میداد و میگف دست های آدم باید قدرت داشته باشن ...
وقتی رفت استادم گفت
ک دختری ک درست بغلم نشسته بود
ام اس داشت ...
ب دست هام نگاه میکنم ب پاهام
ب زندگی معمولی ک دارم ...
و ب " خدایا شکرت "هایی ک خیلی وقتِ از دهنم اُفتاده ....
#سارا_و_روزمرگی_هایش 🍃
خواستم ب زبان نت ها حرفامو بزنم...
سال ها بود ک ی سنتور قدیمی تو گوشه ی خونمون خاک میخورد ...
امروز چارمین جلسه ی کلاس بود
ترکیب بارون با هرچیزی نابِ با موسیقی ک دگ هیچییی 😅😍
بغل دستم یه دختری نشسته بود ک ده سال از من بزرگ تر بود داشتیم با هم تمرین میکردیم میدیدم ک هر بار مضرابُ میزنه رو نت صدای ضعیف میداد و میگف دست های آدم باید قدرت داشته باشن ...
وقتی رفت استادم گفت
ک دختری ک درست بغلم نشسته بود
ام اس داشت ...
ب دست هام نگاه میکنم ب پاهام
ب زندگی معمولی ک دارم ...
و ب " خدایا شکرت "هایی ک خیلی وقتِ از دهنم اُفتاده ....
#سارا_و_روزمرگی_هایش 🍃