زنگ تفریحه و توی کلاس ماندم تا طرح گلها رو روی مقوا بزنم تا ساعت بعدی وقتمون تلف نشه ...
هندزفری را میزنم و ترانه بیست هزار آرزو را گوش میکنم ... به عالم خودم میرم و حس خوبی میگیرم ...
آ در کلاسو باز میکنه و میگه : خانوم خانوم
ترانه را استوپ میکنم و میگم : جانم ؟
آ: خیلی دوستتون دارم
من : جونم ! من بیشتر ... بدو برو حیاط
دوباره ترانه .... و عالم خودم
در باز میشه ... آ : خانوم! زبان گوش میکنید ؟
من یاد گنجشک ساعت میفتم ... و میگم : شما چرا تو کلاسی ؟
آ : خانوم اینجا باشم گلها را ببینم ؟
من : بله 😞
ترانه را روشن میکنم ... گلهای پنج پر را تند تند میکشم ...
میبینم که لبهای آ داره تکون میخوره ...
دلم میخواست بهش بگم الان واقعا دلم میخواد تنها باشم 😭😭
من : جانم ؟
آ : کی میام کلاس شما ؟
من : 😭😭بزودی عزیزم ... زنگ خورد برو کلاست , دوسِت دارم ...
هندزفری را میزنم و ترانه بیست هزار آرزو را گوش میکنم ... به عالم خودم میرم و حس خوبی میگیرم ...
آ در کلاسو باز میکنه و میگه : خانوم خانوم
ترانه را استوپ میکنم و میگم : جانم ؟
آ: خیلی دوستتون دارم
من : جونم ! من بیشتر ... بدو برو حیاط
دوباره ترانه .... و عالم خودم
در باز میشه ... آ : خانوم! زبان گوش میکنید ؟
من یاد گنجشک ساعت میفتم ... و میگم : شما چرا تو کلاسی ؟
آ : خانوم اینجا باشم گلها را ببینم ؟
من : بله 😞
ترانه را روشن میکنم ... گلهای پنج پر را تند تند میکشم ...
میبینم که لبهای آ داره تکون میخوره ...
دلم میخواست بهش بگم الان واقعا دلم میخواد تنها باشم 😭😭
من : جانم ؟
آ : کی میام کلاس شما ؟
من : 😭😭بزودی عزیزم ... زنگ خورد برو کلاست , دوسِت دارم ...