از معیارهای ارزیابی نظامهای نشانهای
میتوانیم معنایی را تصور کنیم که با وجود تغییر قابل توجه متن ثابت باقی میماند. میتوانیم این معنا را پیامی پیشامتنی بدانیم که در متن بهفعلدرآمده است. الگوی معنا-متن بر بنیان این فرضیه استوار است. بر اساس این دیدگاه، در نمونهی آرمانی، کیفیت یا کمیت محتوای اطلاعرسان، هیچیک، تغییر نمیکند: دریافتکنندهی متن، آن را کدگردانی و پیام اولیه را دریافت میکند. اینجا نیز متن یک بستهبندی فنی برای پیامی قلمداد میشود که آن چیزی است که برای دریافتکننده جالب است. این دیدگاه ریشه در این باور دارد که نقش ساز و کار نشانهای انتقالِ بهقدر کفایت پیام است. این نظام زمانی «خوب» کار میکند که پیام دریافتشده از سوی مخاطب کاملاً شبیه همان پیامی باشد که فرستنده ارسال کرده است و «بد» کار میکند اگر متنها تفاوتی با یکدیگر داشته باشند. این تفاوتها به عنوان «خطا» طبقهبندی میشوند و برای پیشگیری از آنها ساز و کارهای ویژهای وجود دارد، مثلاً حشو.
دلایل خوبی برای این رویکرد وجود دارد: این رویکرد به نقش اساسی ساختارهای نشانهای دلالت دارد، اما باید بپذیریم که اگر این نقش را تنها نقش یا حتی نقش اصلی بدانیم، با تناقضگوییهای فراوانی روبهرو میشویم.
اگر بسندگی انتقال پیام را معیار اصلی ارزیابی کارایی نظامهای نشانهای بدانیم، ناگزیر باید بپذیریم که همهی ساختارهای زبانی طبیعی به شیوهی کمابیش بدی ایجاد شدهاند.
برای اینکه پیامی پیچیده با همسانی کامل دریافت شود، شرایطی لازم است که در موقعیتهای طبیعی عملاً دستنیافتنیاند: باید مخاطب و گوینده رمزگانهایی کاملاً همسان داشته باشند یعنی در واقع، از منظر نشانهای انشعاب یک مشخصهی واحد باشند؛ زیرا یک رمزگان نهتنها شامل مجموعهی دوتایی مشخصی از قاعدهها برای کدگذاری و کدگردانی یک پیام است که شامل سلسهمراتبی چندبعدی نیز هست. حتی این واقعیت که هر دو شرکتکننده از یک زبان طبیعی واحد (انگلیسی، روسی، استونیایی و …) استفاده میکنند، همانندی رمزگان را تضمین نمیکند زیرا برای همانندی رمزگان یک تجربهی زبانشناختی مشترک، و همسانی حافظه الزامی است. علاوهبراین، فهم مشترکی از هنجار، مرجع زبانی، و کاربردشناسی نیز الزامی است. بنابراین اگر سنتهای فرهنگی (حافظهی نشانهای فرهنگ) و عامل اجتنابناپذیر شیوهی تجلی این سنت برای عضوی خاص از یک جمع در نظر گرفته شود، بدیهی است که امکان انطباق رمزگان فرستنده و گیرنده در دنیای واقع بسیار نسبی است. این موضوع بهناگزیر نسبی بودن همانندی متن منتقلشده و متن دریافتشده را در پی دارد. از این دیدگاه، در واقع، به نظر میرسد که زبان طبیعی این نقش خود را بهخوبی ایفا نمیکند. وضعیت زبان شاعرانه از این هم بدتر است.
یوری لوتمان
برگردان: نیلوفر آقاابراهیمی
@languagestudies1403
میتوانیم معنایی را تصور کنیم که با وجود تغییر قابل توجه متن ثابت باقی میماند. میتوانیم این معنا را پیامی پیشامتنی بدانیم که در متن بهفعلدرآمده است. الگوی معنا-متن بر بنیان این فرضیه استوار است. بر اساس این دیدگاه، در نمونهی آرمانی، کیفیت یا کمیت محتوای اطلاعرسان، هیچیک، تغییر نمیکند: دریافتکنندهی متن، آن را کدگردانی و پیام اولیه را دریافت میکند. اینجا نیز متن یک بستهبندی فنی برای پیامی قلمداد میشود که آن چیزی است که برای دریافتکننده جالب است. این دیدگاه ریشه در این باور دارد که نقش ساز و کار نشانهای انتقالِ بهقدر کفایت پیام است. این نظام زمانی «خوب» کار میکند که پیام دریافتشده از سوی مخاطب کاملاً شبیه همان پیامی باشد که فرستنده ارسال کرده است و «بد» کار میکند اگر متنها تفاوتی با یکدیگر داشته باشند. این تفاوتها به عنوان «خطا» طبقهبندی میشوند و برای پیشگیری از آنها ساز و کارهای ویژهای وجود دارد، مثلاً حشو.
دلایل خوبی برای این رویکرد وجود دارد: این رویکرد به نقش اساسی ساختارهای نشانهای دلالت دارد، اما باید بپذیریم که اگر این نقش را تنها نقش یا حتی نقش اصلی بدانیم، با تناقضگوییهای فراوانی روبهرو میشویم.
اگر بسندگی انتقال پیام را معیار اصلی ارزیابی کارایی نظامهای نشانهای بدانیم، ناگزیر باید بپذیریم که همهی ساختارهای زبانی طبیعی به شیوهی کمابیش بدی ایجاد شدهاند.
برای اینکه پیامی پیچیده با همسانی کامل دریافت شود، شرایطی لازم است که در موقعیتهای طبیعی عملاً دستنیافتنیاند: باید مخاطب و گوینده رمزگانهایی کاملاً همسان داشته باشند یعنی در واقع، از منظر نشانهای انشعاب یک مشخصهی واحد باشند؛ زیرا یک رمزگان نهتنها شامل مجموعهی دوتایی مشخصی از قاعدهها برای کدگذاری و کدگردانی یک پیام است که شامل سلسهمراتبی چندبعدی نیز هست. حتی این واقعیت که هر دو شرکتکننده از یک زبان طبیعی واحد (انگلیسی، روسی، استونیایی و …) استفاده میکنند، همانندی رمزگان را تضمین نمیکند زیرا برای همانندی رمزگان یک تجربهی زبانشناختی مشترک، و همسانی حافظه الزامی است. علاوهبراین، فهم مشترکی از هنجار، مرجع زبانی، و کاربردشناسی نیز الزامی است. بنابراین اگر سنتهای فرهنگی (حافظهی نشانهای فرهنگ) و عامل اجتنابناپذیر شیوهی تجلی این سنت برای عضوی خاص از یک جمع در نظر گرفته شود، بدیهی است که امکان انطباق رمزگان فرستنده و گیرنده در دنیای واقع بسیار نسبی است. این موضوع بهناگزیر نسبی بودن همانندی متن منتقلشده و متن دریافتشده را در پی دارد. از این دیدگاه، در واقع، به نظر میرسد که زبان طبیعی این نقش خود را بهخوبی ایفا نمیکند. وضعیت زبان شاعرانه از این هم بدتر است.
یوری لوتمان
برگردان: نیلوفر آقاابراهیمی
@languagestudies1403