سلام جفری. متاسفم که بعد از مدتی میام بهت سر بزنم و میون این همه محتواهای عاشقونه اینو می نویسم.
یادته قبل از این پیامم بهت درباره چی باهات صحبت کردم؟ درباره گم کردن خودم بود. بلاتکلیفی خودم اما الان بلاتکلیفی درباره احساساتم جاشو گرفته‌. جفری یه سری چیزا هست که انتظارشو نداشتی اتفاق بیفته. یه سری آدما هستن که انتظارشو نداشتی باهاشون آشنا شی؛ و یه سری حس ها هستن که انتظارشونو نداشتی که به وجود بیان. انتظار نداشتی چیزی که فکر میکردی خوشحالت میکنه، ناراحتت کنه یا برعکس!
این روزا منم حال ایناییو دارم که در روز هزار تا احساسات و مودو تجربه میکنن و این باعث میشه میلم به غذا نکشه، به انجام دادن کارای روزانم نکشه یا اصلا یهو بلند شم اون کارارو انجام بدم. همش در حال تغییره.
جفری، اون پروانه هه هنوز هست :) اما شاید آبیه. یا شاید همش میپره و برمیگرده پیشم. قبلا ام این اتفاق افتاده بودا اما این دفعه یه جوریه. احساس میکنم پروانه هه میخواد پرواز کنه و بره و جالبه که من از این موضوع ناراحتم. قبلنا نمیخواستم وابستش شم.. اما الانم یه جوریه.. نمیدونم جفری نمیدونم ذهنم آشفست و نمیدونم چرا اینقدر این نامه زیاد داره طول میکشه پس همینجا تمومش میکنم.
مواظب لارا باش، دوست دارَت، دوست لارا، مونی.