دلم میخواد اینو بزارم اینجا تا #بمونه یادم
من نماز میخوندم تا مرداد ماه امسال
ولی مرداد اتفاقای درد ناکی ،وحشتناکی برام افتاد که از همه دورشدم از همه حتی کسی که رفیق لحظه لحظم بود خدا ✨
ازش دلگیر شدم بد جور اون لحظه فقط میگفتم تو اگه کمکم میکردی الان من لازم نبود این همه غمو تحمل کنم
حقیقتا ایمانم سست شد ،نمازم کم شد
تا اینکه قطعش کردم
همچنان دلگیر از خدایی بودم که همه کسم بود
مدتی که گذشت کم کم اعصابم داشت اروم میگرفت اما میدونی اشتباه کار کجا بود
من رفیقم و همدمو از خودم جدا کرده بودم
حقیقتا همه جا دنبال ارامش گشتم
از اغوش پدرو مادرم تا صحبت با ادمایی که نمیشناختمشون
ولی هیچچ کدومشون منو اروم نمیکردن
درونم درد داشت، اروم نبودم دنبال مرهم همیشگیم بودم ولی خودم یادم رفته بود کجاست، کیه؟
خلاصه بعد چند روز یه شب موقع خواب شروع کردم ایت الکرسی خوندن دیدم یه حسی دارم که به باطن اشنا ولی به ظاهر غریب بود واسم
شب بعدش ۲بار خوندم
و این ادامه داشت تا وقتی به خودم اومدم دیدم هرشب قبل خواب دارم با اون رفیق همیشه همراهم حرف میزنم ،من واقعا ارومتر شدم ،خیلیی بهتر،اون چیزی که گمش کرده بودم داشت نزدیکم میشد 🥺
و من امشب تصمیم گرفتم از خدای مهربونم
بخوام اشتباه منو ببخشه و کمکم کنه نمازامو هم دوبارع و کامل بخونم
همونطور که برای درسم وقت میزارم
باید برای ارامشم خدای مهربونم هم وقت بزارم
به خدا قسم ارامشی رو بهم میده که هیچ کس در توانش نیست🪐🪐
برای خودم تاسف میخورم بهترین کسمو فراموش کردم
درسته نه ادم مذهبی هستم نه محجبه
ولی به خودش قسم تنها ارامش منه
من دیگه یقین دارم به این حرف 🌱
ولی قسم به خودش از امروز تا لحظه ای که نفس میکشم هیچ وقت ازش دور نشم
_لی لی
۱۶ مهر سال ۱۴۰۱💫🪐
من نماز میخوندم تا مرداد ماه امسال
ولی مرداد اتفاقای درد ناکی ،وحشتناکی برام افتاد که از همه دورشدم از همه حتی کسی که رفیق لحظه لحظم بود خدا ✨
ازش دلگیر شدم بد جور اون لحظه فقط میگفتم تو اگه کمکم میکردی الان من لازم نبود این همه غمو تحمل کنم
حقیقتا ایمانم سست شد ،نمازم کم شد
تا اینکه قطعش کردم
همچنان دلگیر از خدایی بودم که همه کسم بود
مدتی که گذشت کم کم اعصابم داشت اروم میگرفت اما میدونی اشتباه کار کجا بود
من رفیقم و همدمو از خودم جدا کرده بودم
حقیقتا همه جا دنبال ارامش گشتم
از اغوش پدرو مادرم تا صحبت با ادمایی که نمیشناختمشون
ولی هیچچ کدومشون منو اروم نمیکردن
درونم درد داشت، اروم نبودم دنبال مرهم همیشگیم بودم ولی خودم یادم رفته بود کجاست، کیه؟
خلاصه بعد چند روز یه شب موقع خواب شروع کردم ایت الکرسی خوندن دیدم یه حسی دارم که به باطن اشنا ولی به ظاهر غریب بود واسم
شب بعدش ۲بار خوندم
و این ادامه داشت تا وقتی به خودم اومدم دیدم هرشب قبل خواب دارم با اون رفیق همیشه همراهم حرف میزنم ،من واقعا ارومتر شدم ،خیلیی بهتر،اون چیزی که گمش کرده بودم داشت نزدیکم میشد 🥺
و من امشب تصمیم گرفتم از خدای مهربونم
بخوام اشتباه منو ببخشه و کمکم کنه نمازامو هم دوبارع و کامل بخونم
همونطور که برای درسم وقت میزارم
باید برای ارامشم خدای مهربونم هم وقت بزارم
به خدا قسم ارامشی رو بهم میده که هیچ کس در توانش نیست🪐🪐
برای خودم تاسف میخورم بهترین کسمو فراموش کردم
درسته نه ادم مذهبی هستم نه محجبه
ولی به خودش قسم تنها ارامش منه
من دیگه یقین دارم به این حرف 🌱
ولی قسم به خودش از امروز تا لحظه ای که نفس میکشم هیچ وقت ازش دور نشم
_لی لی
۱۶ مهر سال ۱۴۰۱💫🪐