`𝗺𝗼𝗼𝗻` dan repost
تنها که میماند، سخت افسرده بود و
میخواست کسی را صدا کند تا همدمش باشد
اما از پیش میدانست
با دیگران حالش از این که بود بدتر میشد.
میخواست کسی را صدا کند تا همدمش باشد
اما از پیش میدانست
با دیگران حالش از این که بود بدتر میشد.