@literature9
مملکت، ممکلتِ نومیدی است
و به هیچ چیز آن نمیشود امیدوار شد.
مثل این که به مشروطهٔ آن امیدوار شدیم،
هزار با بدتر از استبداد شد.
مشروطهٔ شرمندهٔ سراپا خندهٔ ایران،
کاری که کرد این بود که
آنچه اندوختهٔ خوب داشتیم از دست دادیم
و جز بدی چیزی نیاموختیم!
مشروطهطلبهای دروغی ایران،
یک قدم از کورهراهِ حرف، به شاهراه پرخوف و خطر عمل برنداشتهاند.
آن مشروطهای را که هر کسی چندین سال به بهترین صورتی در عالم خیال در لوح محفوظ سینهٔ خود با بهترین تخیلات دماغی نقش بسته بود و آرزوی وصال آن را میکشید، یک مرتبه در هیکل دیو مهیبی پدیدار، از پس پردهٔ تیره رنگی نمودار، با بدترین قیافه، خود را آشکار کرد.
#عارف_قزوینی [نامهها]
مملکت، ممکلتِ نومیدی است
و به هیچ چیز آن نمیشود امیدوار شد.
مثل این که به مشروطهٔ آن امیدوار شدیم،
هزار با بدتر از استبداد شد.
مشروطهٔ شرمندهٔ سراپا خندهٔ ایران،
کاری که کرد این بود که
آنچه اندوختهٔ خوب داشتیم از دست دادیم
و جز بدی چیزی نیاموختیم!
مشروطهطلبهای دروغی ایران،
یک قدم از کورهراهِ حرف، به شاهراه پرخوف و خطر عمل برنداشتهاند.
آن مشروطهای را که هر کسی چندین سال به بهترین صورتی در عالم خیال در لوح محفوظ سینهٔ خود با بهترین تخیلات دماغی نقش بسته بود و آرزوی وصال آن را میکشید، یک مرتبه در هیکل دیو مهیبی پدیدار، از پس پردهٔ تیره رنگی نمودار، با بدترین قیافه، خود را آشکار کرد.
#عارف_قزوینی [نامهها]
عارف قزوینی