کافئین


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


هیس!
لطفا آرام بخوانید✨
If you want to ask something or say something :
https://t.me/BiChatBot?start=sc-442842-KCRWLHi

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


ℕ℮ʟł dan repost
خوب خوب مام ی چالش دیگه بریم 👀
اینو فور کنید چنلتون و من وایب چنلتونو می بینم و《 یک قطعه پیانو》 براتون میزنم :) 🎹🎧
میتونید حتی آهنگ مورد علاقتون رو زیرش بنویسید ک من همونو بزنم 🎹🎼
Nell 🤍🧝🏻‍♀


مهربون و خونگرم بود
تو مهمونی که برگزار کرده بود با ملاحظه رفتار میکرد و حواسش به اینکه به همه خوش بگذره بود یه لحظه چشمش بهم افتاد به منی که تو یه گوش کِز کرده بودم و فقط به تابلوهای روی دیوار نگاه میکردم به سمتم امد بعد سلام و احوال پرسی سعی کرد بحثی رو با من باز کنه غرق حرف زدن باهاش شدم کلماتش رو جوری میگفت که انگار با دقت اون هارو انتخاب کرده بود و سعی میکرد مفهموش ساده و قابل فهم باشه
ازم پرسید :خب دخترم بهم بگو مشکلت چیه ؟
سرمو تکون دادم و مَن مِن کنان گفتم :
خب...من....چیزه من ..مربوط به کارمه
من طراح لباسم و به زودی یه شو لباس میخوام راه بندازم اما به یه مشکلی بر خوردم
کنجکاوانه گفت: چی ؟
گفتم: خب من لباس هام رو خیلی دقیق با صرف کردن وقت زیادی طراحی کردم و کلی روشون وقت گذاشتم و بعضی هارو چند بار دوختم چون مشکل جزئی داشتند اما الان نمی تونم برای لباس هام کفش سِت کنم نمی تونم چون کفش هارو دوست ندارم و نمی دونم چه کفشی به چه لباسی میاد نه من کل کفش هارو امتحان کردم اما هیچکدم به لباس ها نمیاد البته بنظر من نمیاد، نمی دونم چیکار کنم دوست دارم همه چیز با سلیقه خودم باشه اما کفش ها اصلا دوسشون ندارم
لبخندی پر از اطمینان بهم زد و گفت :
میخوای یه چیز جالب نشونت بدم
مشتاقانه پرسیدم: یه چیز جالب! اونم شما ؟! چرا که نه حتما
من و به سمت یه اتاق کوچیکی تو آخرین قسمت از خونه بود برد از زیر پادری جلوی در اتاق که روش نوشته بود my fantasy کلیدی رو برداشت و در اتاق رو باز کرد و منو به سمت داخل هدایت کرد داخل اتاق رفتم و چراغ رو روشن کرد ...مبهوت شدم دور تا دور اتاق قفسه های مثل قفسه های کتابخونه بود اما داخلشون کتاب نبود ؛ فندک بود ...پر از فندک های گوناگون با رنگ ها و مدل های مختلف بزرگ و کوچیک قدیمی و جدید خیلی زیبا بودن یه کلکسیونی از فندک ها ! .....
نگام کرد و رو به فندک ها یه نگاهی انداخت و گفت من از ۱۸ سالگی شروع کردم به جمع کردنشون هر کدوم از این فندک ها برام عزیزه هر کدوم رو با دقت انتخاب کردم و ازشون تا سالها مراقبت کردم
پرسیدم: پس حتما هم عاشق سیگارید؟
لبخندی بهم زد یه لبخند پر معنا و گفت:
نه! من تا به عمرم سیگار نکشیدم
می بینی ما چقدر شبیه به هم هستیم
من فندک ها رو دوست دارم ولی سیگار رو نه و تو لباس ها رو دوست داری اما کفش هارو نه!....
یه هفته بعد براش یه کارت دعوت به شوی لباسم فرستادم و اما لبخند رضایت مندناش وقتی مانکن هایی که لباس هام رو پوشیده بودن اما پابرهنه بودند رو نگاه میکرد ؛تا ابد تو ذهنم ماند.
_کافئین
#story


شروع کردن به بیرون امدن، چیزی شبیه به ظهور کردن... از زیر تختم از لای در کمد و از ترک های دیوار و چقدر با تصورات درونی ذهنم فرق داشتن
چقدر زیبا بودن، خیلی زیبا بو‌دن!
به راستی چرا من در بچگی از آنها ترس داشتم ؟ ...مهم نیست ، دست هایشان را میگرم دست هایم را میگیرند ؛ بغلم میکنند بغلشان میکنم.
_کافئین






جنگل های هیرکانی dan repost
تا برنامه اش هست گفتم منم بگم:,)
این پیام رو فوروارد کنید در چنل های زیباتون و من به انتخاب خودم یکی از عکسای چنلتون رو نقاشی میکنم.


من همینجام
تو چاله های آبِ کوچیک جاده ها
تو سایه های روی دیوار کوچه ها
توی ردپای عابران روی ماسه ها
توی بوی غذای همسایه ها
من همینجام
توی طوفان های دریا ، تو سکوت قبرها
مرا پیدا کن
بر فراز آسمان ها ، خزیده در زیر قاره ها
مرا پیدا کن .
_کافئین


Tears on my face I can’t take it..
If lonely is the taste then it’s all that I’m tasting...
Do you hear my cry?
I cry...


ابتدایی که بودم اتوبوس مدرسم بعد سوار کردن ما میرفت سر یه مدرسه متوسط دوم و چند از دخترارو سوار میکرد به یکیشون زل زده بودم و ازش پرسیدم کلاس چندمی؟ گفت دوازدهم
تعجب کردم گفتم اوووو خیلی زیاده
گفت چشم بهم بزنی شدی دوازدهم .
ای اون دختر هرجا که هستی بدون واقعا با یه چشم به هم زدن رفتم پایه دوازدهم
الانم دارم به این فکر میکنم چرا الان با یه چشم به هم زدن نمی تونم برم دانشگاه؟! (پرسش انکاری )
_کافئین


گربه سیاه - ادگار آلن پو.pdf
82.6Kb
داستان کوتاه "گربه سیاه" از "ادگار آلن پو"
#پیشنهاد


ذهنش اینقدر سیاه بود
که وقتی یه پروانه می دید
با فکر کردن به اینکه وقتی کرم بوده چندتا سیب رو گندیده کرده و الان با بال هاش آزاده و داره پرواز میکنه و زیبایش رو به رخ میکشه اونو میکشت!
_کافئین


گاهی اوقات جسمت خوبه اما
روحت پریود میشه +_+
_کافئین


ᝰ❀𝑴𝒂𝒎𝒂𝒎𝒊𝒂 dan repost
خب این قضیه را به چپ خود میگیریم و چالش می گذاریم
وقتی ذوق داری و بی خیال همه چیز میشی*
این پیام رو فور کنین تو چنلتون یا لینکش رو ناشناس برام بفرستین تا بگم با توجه به وایب چنلتون چجور معجون جادویی ای هستین
ایگنور هم نکنین
بوج
https://t.me/BiChatBot?start=sc-503570-jmjc6qF
ناشناسم...






Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
چجوری میتونه صدای یه نهنگ در اوج غمگین بودنش یه خلسه ای از آرامش رو در خودش داشته باشه ؟
کاش بفهمم چی میگه که اینقدر رو روحم تاثیر میذاره :)
_کافئین


از خوابی که دیدم وحشت زده بیدار میشم نفس هام نامنظم،موهام شلخته
بدنم خیس عرق، نگاه میکنم به سقف
این منم ! نگاه میکنم به دیوار اینم منم!
نگاه میکنم به کف زمین بازم منم !
دورم سر تا سر آینه است
آینه هایی که حرف میزنند ،غر میزنند،جیغ میکشند،زمزمه میکنند
بعد آروم میشن ،سکوت میکنند،
دوباره شروع میکنند...اما این بار می خندند و بلندتر می خندند و بلندتر و بلندتر از قبل ،دوباره سکوت میکنند
ساعت ها‌ به هم دیگه خیره میشن و....
دوباره شروع میکنند آخ که دارن دوباره شروع میکنند....دارم دیونه میشم من نمیخوام خودم رو ببینم نمیخوام نمیخوام نمیخوام نمیخوام
چشمام رو می بندم
باز هم کابوس اما این بار چشمام رو باز نمی کنم نمی کنم نمی کنم نمی کنم.
_کافئین


Mahsa♡- dan repost
6 شهریور 1400 ♡
تویی که گفتی "وقتی که ظلمت میکشه" رو بخونیم :)
بمونه اینجا تا ابد✨


Noma’lum dan repost
•امروز که زنده‌ای، زندگی کن.
فردا خواهی مرد.
همان‌طور که یک ساعت
پیش بایست مرده باشی. 🚴🏻‍♀
وقتی که سراسر زندگی‌ات در برابر
ابدیت لحظه‌ای بیش نیست، 🎀
چه جای آن است که خود را عذاب دهی؟✨


M.A.X Daily dan repost
برای #cafeine
آهنگ: paparazzi

#چالش_طراحی
#ART

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

107

obunachilar
Kanal statistikasi