𝂊 ֹ 𝐋𝚯𝐒 𝐀𝐍𝐆𝐄𝐋𝐄𝐒 ─
ּ ּ 洳𝐕𝐊𝕺𝖔𝐊煤
ּ ּ ꩟
تقریبادیگهدارهغروبمیشه
وقتحرکتههرمامَوربهیهسمت!
تهیونگباروشنکردنسیگاربینلباش
بهچشمایسرهنگنگاهمیکنهلبمیزنه'
‐سرهنگمطمئنیدقراربهمخوشبگذره؟؟
سرهنگبالبخندمحویکهبهحرفتهیونگمیزنهباانگشت
اشارشروشونه
تهیونگمیزنهکنارگوششزمزمهمیکنه'
-البته؛چونجنگکوکاونجاست.
باشنیدنجملههایسرهنگشکنارگوششاخمهایبینابروشتوهمفرومیره؛تکخندهاییمیزنهجوابمیده'
‐کارمسختشدسرهنگ..
سرهنگکهداشتبهسیگاربینلبایتهیونگنگاهمیکرد
پرسید'
-چرا؟نکنهباز..ازاونجئونعوضیمیترسیتهیونگ؟
‐نه!..سرهنگمنازجئوننمیترسم!!
دستکوکجلودهنسرهنگقرارمیگیرهبانیشخندعصبی
بهتهیونگنگاهمیکنهلبمیزنه'
–چوناونصاحبشوقرارملاقاتکنهسرهنگ!