شاملو یکروز از سرکار آمد و همسرش خانه نبود. این یادداشت را نوشت:
ساعت ۶/۵ آمدم خانه، نبودی
الان ۷/۵ است. خانه را بدون تو نمیتوانم تحمل کنم. میروم بیرون و گشتی میزنم و برمیگردم.
امیدوارم تو در را به رویم وا کنی.
خانه، بیتو، جهنم است.
هر لحظه که بیتو میگذرد جهنم است.
ساعت ۶/۵ آمدم خانه، نبودی
الان ۷/۵ است. خانه را بدون تو نمیتوانم تحمل کنم. میروم بیرون و گشتی میزنم و برمیگردم.
امیدوارم تو در را به رویم وا کنی.
خانه، بیتو، جهنم است.
هر لحظه که بیتو میگذرد جهنم است.