ماه نویس🌘


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


اللّه🤍

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


و هر چیزی به جز فراق ناچیز است

#علی_بن_ابی_طالب
@mahnewis


انرژی روزانه تونو در طول روز درست، بجا و کامل خرج کنید
انرژی هر روز نباید هدر بره باید کامل اون انرژی تخلیه بشه
انرژی هر روز اگه درست خرج نشه ، خرج افکار بیهوده میشه
و به مرور مریض میشید.
@mahnewis


تربتِ محبوب

یکی بود، یکی نبود
چک چک گریه ابرا خفه کن این شعله نبود
چکچک پرنده این آشیونه، چک چک چکرده بود؟
پشت در بی جگرها، آنسوی در الماس هیجده قیراطی
غیرت ذوالفقارش نیست، چه جنگ نابرابری، چه تقدیراتی!
وعلی
ماهش امشب کبود و نقره فام بود
مباد آنکه کسی ماهت را سرچم کرده باشد؟
و علی امشب ماه به دوش بود.
دنیا برایش هیچ نبود، اما زهرا برای علی بس بود ، اما حالا ...
یکی بودو یکی نبود
"میخواستم فدایت شوم قلدرانه برای تو ای جانِ خانه
تو که همیشه از دستت گرم میشد، جانِ خانه"
گله و دل وِله ها را
گفتم و شنفتی خاک کردم به رویت ، ای تربت محبوب
اما امانتی را به صاحب امانت میگذارد و با تربت خاک یار تعقیبات نماز میگذارد
به آغوش خاک می رود که بروید،
غنچه می دهد، بذر گرد چادرش این زمین را
پر از گلدسته های گمنام میکند این حریم را
خاکِ ناکجا آبادتان عجب لاله چین است
این رسم مردانگی را خودت آموخته ای به ما
پاک و حجامت شده با زخم های باز، قلبی تمیز و عقیق به دست و شکسته بال
تو نخ چادرت را به ما صله داده ای
تو برای آبروی ما حوصله داده ای
خوشا لاله ای که دست چین ناکجا آباد شما باشد.
و علی تا سحر اینجاست
هق هق، آستین به دهن، عطر یاسِ که میچکه از بدن
هوای سرد و مه تیره
صدای گریه کودکانه
مگه صاحب عزا موقع گریه آستین به دهن میگیره؟!
و علی تنها بود با تربت محبوبی که دیگر نبود
یکی بود، یکی نبود

@mahnewis
#فاطمیه


آروم باش
خدا میبینه
خدا می دونه
و خدا واست ردیفش می‌کنه
@mahnewis


تو نخ چادرت را به ما صله داده ای
تو برای آبروی ما حوصله داده ای

#فاطمیه
@mahnewis


شبتون بخیر❤️


یکی بود، یکی نبود
ماه آسمون چرا رنگش کبود بود؟
کبوتر چرا با جُفتش تو آشیونه نبود؟
چوبِ این آشیونه خاکسترش چرا کنده سوز بود؟
چیزی جز پَر توی آشیونه نبود
یکی بود، یکی نبود

#فاطمیه
@mahnewis


شکسته بند

در میخواست بنویسد که آتش به لب رسیدو زبان نداشت
از تکه پارچه های جامانده روی میخ های در
رد خون پرشده در شیار های چوب
گلمیخ های قرمزشده به رنگ خون
از این آشیانه آشفته پر قِصه
چشمان خادم خانه زاد پر غُصه
برای سنگینی بام این خانه
آوار شده روی شانه های بی یار صاحب خانه
أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولی‌َّاللّه زد زیر اذانو مناره گریه کرد
کار از کار گذشته بود
و حالا از ما به شما در ناکجا سلام
و قسم به نخل های مدینه، قسم به آن زخم های مقدس
که راه را گم نمیکنیم هرگز و به دست آویخته ام انگشتری را که بر عقیقش نام تو را نقش زده اند که به یاد داشته باشم راه را
فرزندان از مادر یادمیگیرند
و نصیحت مادرانه ات ب گوشمان حلقه آویز است
"مرد که تن سالم محیا نمی کند برای خاک مادر جان"
زمام هدایت ما را به دست گرفته ای آن هم با زلفی که میان مسمار پریشان گشته
تمام خاک های مدینه امشب ، مشتاق آغوش نور توست.
امشب سنگین است و دراز همچون شب یلدا، برای یلی که یکه او تنهاست در این بیابان. ماه میپرسد : کسی چرا نیمه های شب دارد یاس میکارد؟
گفته بودند امشب شب یلدای بلند است برای علی اما چرا انقدر پر از آب انار روی پیراهنت کرده؟
کنار علی بمان از فراق دور تو آفتابی همیشه خانه را پر ز نور میکنی
تو اجاق سرد خانه اش را تنور میکنی
مادر آیینه ها
آبو آیینه را به آتش چه نسبتی؟
آن هم آیینه ای که بارش شکستنی ست؟
چیدن یاس را با داس چه نسبتی ست ؟
بانو، مولایمان امشب تا صبح، آیینه کاری دارد زخم های تو را
بمان برای جانی که بعد تو نیمه جان شد
بمان برای این شکسته بند، شکسته بند

@mahnewis


اگه روز خوبی بود خدارو شکر🙏😅
اگه روز بدی ام بود خداروشکر🙏😢
@mahnewis


گلمیخ های قرمز🥀

می بیندت بر روی گلمیخ های در، که قرمز به خون یارش شده در کاه گل های دیوار های این خانه، که  سیاه به رنگ دود شده در تکه های چادرت که مانده به لای در ، در پیرهن های پر از آب انارت در اجاق خانه اش که بعد تو کور شده
ای دارالشفای علی، بمان زخم ها را مرهم، که یاور و کفوی جز تو او را نیست بمان برای مالک این خانه، گرم کن چراغ خانه را که از تو صفایِ نور میکنند چراغ ها و آیینه ها که اگر نباشی بی تو همه آیینه های خانه را غبار میگیرد.

@mahnewis


ببخش
برای وقت هایی که فک کردم فرمون دست خودمه، فک کردم فقط خودم تصمیم گیرنده ام
برای وقت هایی که نظر بندت برام الویت بود
برای وقت هایی که حروم کردم خیلی از نعمت هات رو
کاستی ها زیاده ولی امید به بخششت زیادتر🫀🕋
@mahnewis


شاعری می‌گفت:
تقصیر چشای ما نیست، اسم زهرا گریه داره📿

@mahnewis


تو انتظار هیچ چیز و هیچ کس نمونید
تو انتظار چیزی که باید بهش برسید فقط بدویید🪽

@mahnewis


یه وقتا وسط شلوغیای زندگی باید یه پُشتی پیدا کنی بهش تکیه بدی بشینی یه گوشه آرررروم جوری که از زمان و مکان بیای بیرون و بری تو خودت انگار وسط دست و پا زدنای دنیاییت و شنا کردنات بخوابی رو آب بزاری خودش تورو ببره اونجا که باید🌊

@mahnewis


ولی چجوری میشه زمان نداشت؟
واسه کسی که خالق ثانیه هاته؟!!

@mahnewis


به جز دوییدن نوشتن هم گردش خون ام رو می‌بره بالا🏃
@mahnewis


زندگی تو رو به خودش برمیگردونه و خب نعمته به نظرم💔
@mahnewis


بهترین شکل رزق شاید پول نباشه، که هست.
اما آرامشِ خاطرِت
سلامتِ بَدنت
یه قلبِ تمیز
که خوب میتپه
محبت دستی که میاد رو شونت
دعای صبح به صبح مادرت پشت سرت
لبخند رضایت پدرت
و زمانی که ثانیه به ثانیه شو کادو کردن واست
نوع اصیل و باارزش رزقه به نظرم
و اگه دقت کنی اکثر اینارو برای به دست آوردن اولی(پول) ممکنه آروم آروم ازدست بدیم،
که خوب داشته ها مراقبت میطلبه
واستون رزق های اصیل و باارزش آرزو میکنم❤️🙏

@mahnewis


رسیدن خیلی قشنگه
رسیدن پاکت پستیت به دستت
رسیدن به تاریخ روزی که منتظرش بودی
رسیدن به نگاه به چهره پدر مادرت بعد چند ماه ندیدشون
رسیدن به آغوششون
رسیدن به کاری که دوسش داری
رسیدن به چایی آخر شب بعد خستگی سرکار
رسیدن به لحظه دیدار یار
رسیدن بعد تو مضیقه بودن به پولی که گره گشا بود
رسیدن به اولین ناهار بعد اثاث کشی تو خونه ای که میخواستیش
رسیدن خیلی قشنگه
مخصوصا زود رسیدن
@mahnevic


شبتون بخیر❤️

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.