#پارت_۳۰
#کاترینا
نفس عمیقی کشیدم باید بپزیرم که بالاخره به اینجا میرسید
کاترینا : من....
رانبیر : کاتربنا ، تو فقط بگو منو به عنوان شوهرت قبول داری بعدش من کاری میکنم که همه سختی های این چندوقته یادت بره
کاترینا : فک کردی اسونه
( نباید. به این زودی. ها وا بدم ممکنه شک کنه)
رانبیر : نه معلومه که نیست ولی باید تلاش کنی
کاترینا : منی که با تقلا باعات ازدواج کردم چه جوری با تلاش قبولت کنم؟هان؟؟
رانبیر : من فقط تو رو بخاطر. وجود. خودت. میخواستم نه گیز دیگه ، کاترینا ما می تونیم از نو ابن زندگی اجباری رو. بسازیم خسته شدم دیگه کت ، از وقتی هرشب میام خونه و. تو با دیدن چهره من میای تو این اتاق کوفتی و. درو میبندی خسته شدم از اینی که حتی حاضر نیستی غذات رو. سر میز با من بخوری ، خسته شدم از اینی که توی چشمات بی حالی و خستگی و. یکنواختی دیدم ، من این زندگی رو. نمیخوام
کاترینا : فکر کردی من میخوام ، هان😭😡جواب منو بده تو از اینا خسته شدی اما من از این خسته و. دل شکیتم که پدرم منو مثل تفاله انداخت بیرون اون منو باخت با قمار اون حاضر نشد پول بده اما دخترشو داد اون تصویر پدری قشنگی که من تو. ذهنم ازش داشتم و. از بین برد ، اون حقیقت تلخ نامشروع بودنم و. جلوی تو بهم گفت اون منو تحقیر کرد اون. دخترش رو کثیف خطاب کرد اخه گناه من گی بود. هان😭😭😭من از خونه پدریم و پدرم رونده شدم و اومدم جایی که بهش تعلق ندارم جایی که برام خونه نیست و زندانه و توهم زندان بان منی😭😭من از اون روزی شکایت دارم که به زور ساری منو به شال تو. گره زدن گوشم و پیچوندن و ازجام بلندم کردن منو. هل دادن تا دور اتیش بچرخم تا بشم زن تو😭😭این روز روزیه که تمام دختر با عشق این کارو میکنن نه با زور ، حالا میفهمی من از چی خستم؟؟؟😭😭😭میفهمیی؟؟
رانبیر : کاترینا من.....
کاترینا : تو.....تو کشنده روح من بودی ، تو روح شاداب منو کشتی و تو وجودم دفنش کردی
رانبیر :😔😔😔
کاترینا : اگه تونستی یه ادم مُرده رو زنده کنی پس اون موقع میتونی روح منم زنده کنی
رانبیر : من خدا. نیستم که اینکارو بکنم اما بنده خدا هستم
رانبیر : شاید تو. پدرت رو دیگه نخوای اما میتونی یه خونواده جدید داشته باشی تا اونو فراموشش کنی
کاترینا : من....،
رانبیر : تو میتونی این خاطره سیاه رو بکشی اما اینده رو میتونی بسازی من خوشبختت میکنم کاترینا ، فقط بهش فکر کن ، این دنیا رو باید جوری توش زندگی کنی که انگار روز اخره بیا این روزه اخر روباهم زندگی کنیم ، باهم بخندیم ، باهم گریه کنیم ، باهم زندگی کنیم و دراخر باهم بمیریم
#کاترینا
نفس عمیقی کشیدم باید بپزیرم که بالاخره به اینجا میرسید
کاترینا : من....
رانبیر : کاتربنا ، تو فقط بگو منو به عنوان شوهرت قبول داری بعدش من کاری میکنم که همه سختی های این چندوقته یادت بره
کاترینا : فک کردی اسونه
( نباید. به این زودی. ها وا بدم ممکنه شک کنه)
رانبیر : نه معلومه که نیست ولی باید تلاش کنی
کاترینا : منی که با تقلا باعات ازدواج کردم چه جوری با تلاش قبولت کنم؟هان؟؟
رانبیر : من فقط تو رو بخاطر. وجود. خودت. میخواستم نه گیز دیگه ، کاترینا ما می تونیم از نو ابن زندگی اجباری رو. بسازیم خسته شدم دیگه کت ، از وقتی هرشب میام خونه و. تو با دیدن چهره من میای تو این اتاق کوفتی و. درو میبندی خسته شدم از اینی که حتی حاضر نیستی غذات رو. سر میز با من بخوری ، خسته شدم از اینی که توی چشمات بی حالی و خستگی و. یکنواختی دیدم ، من این زندگی رو. نمیخوام
کاترینا : فکر کردی من میخوام ، هان😭😡جواب منو بده تو از اینا خسته شدی اما من از این خسته و. دل شکیتم که پدرم منو مثل تفاله انداخت بیرون اون منو باخت با قمار اون حاضر نشد پول بده اما دخترشو داد اون تصویر پدری قشنگی که من تو. ذهنم ازش داشتم و. از بین برد ، اون حقیقت تلخ نامشروع بودنم و. جلوی تو بهم گفت اون منو تحقیر کرد اون. دخترش رو کثیف خطاب کرد اخه گناه من گی بود. هان😭😭😭من از خونه پدریم و پدرم رونده شدم و اومدم جایی که بهش تعلق ندارم جایی که برام خونه نیست و زندانه و توهم زندان بان منی😭😭من از اون روزی شکایت دارم که به زور ساری منو به شال تو. گره زدن گوشم و پیچوندن و ازجام بلندم کردن منو. هل دادن تا دور اتیش بچرخم تا بشم زن تو😭😭این روز روزیه که تمام دختر با عشق این کارو میکنن نه با زور ، حالا میفهمی من از چی خستم؟؟؟😭😭😭میفهمیی؟؟
رانبیر : کاترینا من.....
کاترینا : تو.....تو کشنده روح من بودی ، تو روح شاداب منو کشتی و تو وجودم دفنش کردی
رانبیر :😔😔😔
کاترینا : اگه تونستی یه ادم مُرده رو زنده کنی پس اون موقع میتونی روح منم زنده کنی
رانبیر : من خدا. نیستم که اینکارو بکنم اما بنده خدا هستم
رانبیر : شاید تو. پدرت رو دیگه نخوای اما میتونی یه خونواده جدید داشته باشی تا اونو فراموشش کنی
کاترینا : من....،
رانبیر : تو میتونی این خاطره سیاه رو بکشی اما اینده رو میتونی بسازی من خوشبختت میکنم کاترینا ، فقط بهش فکر کن ، این دنیا رو باید جوری توش زندگی کنی که انگار روز اخره بیا این روزه اخر روباهم زندگی کنیم ، باهم بخندیم ، باهم گریه کنیم ، باهم زندگی کنیم و دراخر باهم بمیریم