#پارت_۳۴
#وارون
جفتمون از کافی شاپ اومدیم بیرون من باید. مسیرم رو تغییر میدادم
به نشانه خداحافظی دست تکون دادم
و راهم رو کج کردم یه خورده که دور شدم زنگ زدم به بچه ها تا با ماشین بیان دنبالم
طولی نکشید که رسیدن
نشستم تو ملشین و عینک افتابیم رو. دراوردم
سید : چیشد
وارون : گل کاشتم داداش
سید : خب بگو چیشد
وارون : قراره بیاد اتاق ما تا بهش موسیقی یاد بدم
الیا : اتاق ما؟؟؟
وارون : چیه نکنه حسودیت شد من با یکی دیگه تنها باشم اونم تو یه اتاق
الیا : خفه شو بابا ، پر رو
سید : نمیدونم از یه لحاظ خیلی خوبه و. از یه لحاظ مشکل داره
الیا : مشکلش دیگه کجاشه؟؟
وارون. : تو قلبش
سید : صد دفعه گفتم وسط بحث کاری شوخی نکن
وارون : ببخشید
سید. : مشکل اینه که ما تمام سیستم های امنیتی ، دوربین ها و از همه مهم تر سیگنال شنود تلفنی رو اونجا وصل کردیم حالا جدا کردنشون که یه طرف ، نقل مکان مون. یه طرف ، کجا میتونیم بریم؟؟
وارون : خب ، یه هتل دیگه
سید : ای کیو ، ما باید یه جایی بریم که خیلی نزدیک به اینجا باشه یه جوری بغل به بغل اتاق این دختره ونرگه چه جوری میتونیم با سیگنال ردیابیش کنیم؟؟؟؟؟
الیا : خب تو همین هتل یه اتاق دیگه میگیریم
سید : نه چون وارون برای کارها و کلا ساعت های غیر از تدریس با اون دختره باید. پیش ما باشه و ریسکش بالاست شاید یه وقت دختره ما رو ببینه
الیا : سید. این بغل هتل یه خونه خیلی قدیمی هست ، دیدی؟؟
سید : اره
الیا : فقط یه سرایدار داره شاید بتونیم خونه رو ازش اجاره کنیم
وارون : ولی ما که پول زیادی نداریم
الیا : ولی کارت پلیس رو که دارین
سید : منظورت چیه؟؟؟
الیا : واای رفقا شما چرا متوجه نیستین
#وارون
جفتمون از کافی شاپ اومدیم بیرون من باید. مسیرم رو تغییر میدادم
به نشانه خداحافظی دست تکون دادم
و راهم رو کج کردم یه خورده که دور شدم زنگ زدم به بچه ها تا با ماشین بیان دنبالم
طولی نکشید که رسیدن
نشستم تو ملشین و عینک افتابیم رو. دراوردم
سید : چیشد
وارون : گل کاشتم داداش
سید : خب بگو چیشد
وارون : قراره بیاد اتاق ما تا بهش موسیقی یاد بدم
الیا : اتاق ما؟؟؟
وارون : چیه نکنه حسودیت شد من با یکی دیگه تنها باشم اونم تو یه اتاق
الیا : خفه شو بابا ، پر رو
سید : نمیدونم از یه لحاظ خیلی خوبه و. از یه لحاظ مشکل داره
الیا : مشکلش دیگه کجاشه؟؟
وارون. : تو قلبش
سید : صد دفعه گفتم وسط بحث کاری شوخی نکن
وارون : ببخشید
سید. : مشکل اینه که ما تمام سیستم های امنیتی ، دوربین ها و از همه مهم تر سیگنال شنود تلفنی رو اونجا وصل کردیم حالا جدا کردنشون که یه طرف ، نقل مکان مون. یه طرف ، کجا میتونیم بریم؟؟
وارون : خب ، یه هتل دیگه
سید : ای کیو ، ما باید یه جایی بریم که خیلی نزدیک به اینجا باشه یه جوری بغل به بغل اتاق این دختره ونرگه چه جوری میتونیم با سیگنال ردیابیش کنیم؟؟؟؟؟
الیا : خب تو همین هتل یه اتاق دیگه میگیریم
سید : نه چون وارون برای کارها و کلا ساعت های غیر از تدریس با اون دختره باید. پیش ما باشه و ریسکش بالاست شاید یه وقت دختره ما رو ببینه
الیا : سید. این بغل هتل یه خونه خیلی قدیمی هست ، دیدی؟؟
سید : اره
الیا : فقط یه سرایدار داره شاید بتونیم خونه رو ازش اجاره کنیم
وارون : ولی ما که پول زیادی نداریم
الیا : ولی کارت پلیس رو که دارین
سید : منظورت چیه؟؟؟
الیا : واای رفقا شما چرا متوجه نیستین