#پارت_۳۵
#الیا
الیا : به این کار میگن سو استفاده از موقعیت شغلی و البته این از سو. استفاده هم فراتره
وارون : واقعا نمیفهمم چی میگی
الیا : چون بجای مغز تو. کله ات کلم بروکلیه
الیا : امروز وقتی با ماشین داشتیم رد میشدیم دو سه نفر به زور رفتن تو اون خونه طرف بدهکاره و. طلبکارا همش اذیتش میکنن ما در. اندازه پول بدهی اون که پول داریم میاونیم. باهاش معامله کنیم و. بگیم پلیسیم و واسه ماموریت به اینجا نیاز داریم
سید : گیرم که این قسمت خونه حل شد ، چه جوری سیگنال بفرستیم؟؟؟
الیا : اونم کاری نداره ما از پشت بوم میتونیم سیگنال بفرستیم فقط به یه دیش نیاز داریم همین
وارون : تو واقعا تو. کله ات مغزه
سید. : سریع پاشین حاضربشین که باید بریم برای معامله
#کاترینا
#لندن
( ماه عسل )
تمام اطلاعات رو سریع نوشتم روی کاغذه با ابلیمو
فرد. مورد. نظر اومد دمه دره ویلایی که رانبیر اجاره کرده بود. نامه رو. دادم بهش
توی. نامه نوشتم که منم برای ماه عسل رانبیر رو کشوندم لندن. و الان به تیم تحقیقات نزدیک هستیم
از شاهرخ خان خواستم که ادرس جایی که اقامت دارن رو. برام بنویسه تا بتونم. باهاشون ملاقات کنم
میدونم خیلی ریسکش بالاست ولی دیگه همه چی رو به راه شده و میتونم بهتر از این پیش برم
اینم برای شاهرخ خان نوشتم که الان رانبیر بهم اعتماد کامل داره و. فکرمیکنه منم عاشقش شدم
داشتم میز صبحونه رو میچیدم که یه دفعه دست های نفرت انگیزش دوره شکمم حلقه شد
اروم باش کاترینا تو. باید دووم بیاری
کاترینا : اوله صبحی بیخیال بیام صبحانه بخوریموبعد. شروع کن😂😂
رانبیر : هرچی شما بگی
نشستیم سر میز میدونستم امروز با پارینیتی قرار داره و ب هترین فرصت برای من بود. که برم با بقیه اعضای تیم ملاقات کنم
کاترینا : عزیزم میگم موافقی امروز بریم باهم خرید
رانبیر : راستش کت من امروز یه کاری دارم ..... یعنی باید اینجا هم به کارای هند برسم
کاترینا : ای بابا .... یعنی باید تنها برم
رانبیر : شرمندم
#الیا
الیا : به این کار میگن سو استفاده از موقعیت شغلی و البته این از سو. استفاده هم فراتره
وارون : واقعا نمیفهمم چی میگی
الیا : چون بجای مغز تو. کله ات کلم بروکلیه
الیا : امروز وقتی با ماشین داشتیم رد میشدیم دو سه نفر به زور رفتن تو اون خونه طرف بدهکاره و. طلبکارا همش اذیتش میکنن ما در. اندازه پول بدهی اون که پول داریم میاونیم. باهاش معامله کنیم و. بگیم پلیسیم و واسه ماموریت به اینجا نیاز داریم
سید : گیرم که این قسمت خونه حل شد ، چه جوری سیگنال بفرستیم؟؟؟
الیا : اونم کاری نداره ما از پشت بوم میتونیم سیگنال بفرستیم فقط به یه دیش نیاز داریم همین
وارون : تو واقعا تو. کله ات مغزه
سید. : سریع پاشین حاضربشین که باید بریم برای معامله
#کاترینا
#لندن
( ماه عسل )
تمام اطلاعات رو سریع نوشتم روی کاغذه با ابلیمو
فرد. مورد. نظر اومد دمه دره ویلایی که رانبیر اجاره کرده بود. نامه رو. دادم بهش
توی. نامه نوشتم که منم برای ماه عسل رانبیر رو کشوندم لندن. و الان به تیم تحقیقات نزدیک هستیم
از شاهرخ خان خواستم که ادرس جایی که اقامت دارن رو. برام بنویسه تا بتونم. باهاشون ملاقات کنم
میدونم خیلی ریسکش بالاست ولی دیگه همه چی رو به راه شده و میتونم بهتر از این پیش برم
اینم برای شاهرخ خان نوشتم که الان رانبیر بهم اعتماد کامل داره و. فکرمیکنه منم عاشقش شدم
داشتم میز صبحونه رو میچیدم که یه دفعه دست های نفرت انگیزش دوره شکمم حلقه شد
اروم باش کاترینا تو. باید دووم بیاری
کاترینا : اوله صبحی بیخیال بیام صبحانه بخوریموبعد. شروع کن😂😂
رانبیر : هرچی شما بگی
نشستیم سر میز میدونستم امروز با پارینیتی قرار داره و ب هترین فرصت برای من بود. که برم با بقیه اعضای تیم ملاقات کنم
کاترینا : عزیزم میگم موافقی امروز بریم باهم خرید
رانبیر : راستش کت من امروز یه کاری دارم ..... یعنی باید اینجا هم به کارای هند برسم
کاترینا : ای بابا .... یعنی باید تنها برم
رانبیر : شرمندم