حتی واژهٔ «اصلاحات» نیز باید به نحوی بازتعریف شود که بیش از اینکه معطوف به اصلاح تعاملات سیاسی میان جناحها و بازیگران مختلف در «سطح» باشد، بر اصلاح ساختاریِ نهادها، چارتهای سازمانی و روابط اُرگانیک میان-نهادی تاکید داشته باشد.
در واقع، معتقدم «اصلاحات سازمانی» (Organizational reform) و میان-نهادی (Inter-agency) باید، بجای اصلاحات صرفاً سیاسی یا ساختارشکنیهای کورکورانه، در اولویت مطالبات جامعهٔ مدنی قرار بگیرد.
قطعاً، مبادرت به چنین کار بزرگی، هم مستلزم مطالبهگری و همسویی جامعهٔ مدنی است (تا ارادهٔ سیاسی در بالاترین سطوح ایجاد شود) و هم زمان میبرد. اما باید ناگزیر از این مرحله گذشت. باید در درون این ساختار یک تحول اساسی پدید آورد تا رسیدن به مطالبات عمومی «تحقق پذیر» شود.
در اصل، نه تنها اصلاح سازمانی نهادهای مدیریتی کشور را یک ضرورت برای ارتقاء کیفیت مدریریت کلان بهبود کیفیت زندگی و رفع بسیاری از مشکلات مردم میدانم، بلکه معتقدم در منطقهٔ آشوبزده و پر مخاطرهٔ خاورمیانه، ایجاد و تقویت چنین زیرساختی، متضمن بقای کشور و یک ضرورت امنیتی است.
@mohamadalihozhabri
در واقع، معتقدم «اصلاحات سازمانی» (Organizational reform) و میان-نهادی (Inter-agency) باید، بجای اصلاحات صرفاً سیاسی یا ساختارشکنیهای کورکورانه، در اولویت مطالبات جامعهٔ مدنی قرار بگیرد.
قطعاً، مبادرت به چنین کار بزرگی، هم مستلزم مطالبهگری و همسویی جامعهٔ مدنی است (تا ارادهٔ سیاسی در بالاترین سطوح ایجاد شود) و هم زمان میبرد. اما باید ناگزیر از این مرحله گذشت. باید در درون این ساختار یک تحول اساسی پدید آورد تا رسیدن به مطالبات عمومی «تحقق پذیر» شود.
در اصل، نه تنها اصلاح سازمانی نهادهای مدیریتی کشور را یک ضرورت برای ارتقاء کیفیت مدریریت کلان بهبود کیفیت زندگی و رفع بسیاری از مشکلات مردم میدانم، بلکه معتقدم در منطقهٔ آشوبزده و پر مخاطرهٔ خاورمیانه، ایجاد و تقویت چنین زیرساختی، متضمن بقای کشور و یک ضرورت امنیتی است.
@mohamadalihozhabri