⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
#داستان_واقعی
📙 #ترمز_بريده
✍ #قسمت ۴
🍵کله پاچه عُمَر
▫️▪️▫️▪️▫️▪️
👈🏻از بدو امر و پذیرش در 🇮🇷ایران ...
سعی کردم با مردم ارتباط برقرار کنم ...
😊👈🏻با اونها دوست می شدم و گرم می
گرفتم و تمام نکات ریز و درشت رو
یادداشت می کردم📝
👈🏻کم کم داشت تفکرم در مورد 🇮🇷
ایرانی ها کمی نرم تر می شد ...
👈🏻تا اینکه ... یکی از شیعه هایی که
باهاش ارتباط داشتم منو برای خوردن
کله پاچه به مهمانی دعوت کرد🥘
👈🏻وقتی رفتم با یک جشن تقریبا
خصوصی و کوچک، مواجه شدم ...
عُمَر کُشان بود و می خواستند کله پاچه عُمَر را بخورند 😤
👈🏻با دیدن آن، صحنه ها و شعرهایی که
می خواندند، حالم بد شد ...🤢
به بهانه های مختلف می خواستم از آنجا
خارج بشم اما فایده ای نداشت 😤
👈🏻آخر مجلس،🥘 آبگوشت رو آوردن و شروع کردند به خوردن ...
من هم از روی ترس که مبادا به هویتم
پی ببرند، 😤👈🏻دست به غذا بردم ...
هر لقمه مانند تیغ هزارخار از گلویم پایین می رفت 😬
تک تک دندان هایی را که روی آن لقمه ها می زدم را می شمردم ...
👈🏻 346 بار هر دو فک من برای خوردن آن لقمه ها حرکت کرد ...
وقتی از مجلس خارج شدم، 😡👈🏻قسم
خوردم ... سر 346 شیعه را از بدن شان جدا خواهم کرد😡🔪
◼️▪️▫️▪️◼️
👈ادامه دارد....🔜👉
〰➿〰➿〰
لینک کانال محاسبه ی نفس⤵️⤵️
@mohasbey_nafsلینک گروه ⤵️⤵️
https://t.me/joinchat/GKkFDBwuECCOFOd2vCfVpg