يك حقوقي در نيويورك


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


instagram.com/mohsenrowhani

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


یکی از دوستان این مطلب را برایم فرستاد. ده سال قبل در همین روزها، این سرمقاله را نوشته بودم. آن زمان نشریه انجمن علمی برای خودش اعتباری داشت 😅 و چند دقیقه ای تمام میشد. به قیمت صد تومان!


چند رای خاص
اینجا هم به مانند ایران، روزانه چندین رای اصطلاحا زیبا! از سوی قضاتشان خبر ساز می شود. آرائی که به فرد اختیار انتخاب بین مجازات متعارف جرم ارتکابی اش و یا مجازات پیشنهادی از سوی قاضی داده می شود.
۱- دختر هجده ساله ای که دوچرخه ای را سرقت کرده است. قاضی وی را مختار در انتخاب مجازات سی روز زندان و یا سی مایل پیاده روی نمود.
۲- زنی که به صورت کارمند بانکی اسپری فلفل زده بود. قاضی با رضایت مجنی علیه و فرد مرتکب، اقدام به صدور رایی مبنی بر پاشیدن اسپری فلفل و قصاص نمود. البته اسپری با آب پر شده بود ولیکن مرتکب تا لحظه ی آخر هم این مساله را نمیدانست و گمان میکرد که قرار است با اسپری فلفل مجازات شود.
۳- پسری جوان که در حین رانندگی از چراغ قرمز عبور کرده بود. قاضی وی محکوم به تحصیل در دانشگاه و گزارش مستمر نمراتش به دادگاه در طول چهار سال تحصیل نمود.
۴- خانمی که سگش را به مدت هشت روز در خانه ای مخروبه و کثیف، محبوس کرده بود. مختار به انتخاب مجازات سه ماه زندان و یا هشت ساعت حبس در آن شرایط بدلیل حیوان آزاری و عدم توجه به شرایط مطلوب نگهداری حیوان مذکور نمود.
۵- خانمی که به همراه دو دخترش به دادگاه آمده بود و تخلف پارک در محل ممنوع را داشت. قاضی با کمک دختر شش ساله ی آن خانم، اقدام به صدور رای نمود که میتوانید نحوه ی صدور رای را از اینجا ببینید.
سید محسن روحانی
https://youtu.be/02Y2y2U5ENs
Caught in Providence: The Breakfast Verdict
Daughter helps make a judgement on her mom's case. -------------------------------------------------------------------------------------------------------- C...






لیستی از اپلیکیشن های آموزشی و همچنین تعاملی فیمابین اساتید و معلمان با دانش آموزان👇🏻


دین
از تمامی مذاهب دوست و هم کلاسی و رفیق دارم، حتی آن ها که ما بهشان می گوییم کافر. دانشکده های حقوق این شهر که غالبا توسط یهودی ها اشغال شده اند و در گام بعد مسیحیان. شاید در سایر شهرها و دانشگاهها بدین نحو نباشد.
این شهر آکنده است از خاص ترین ادیان. شاید بیش از صد مدل دین و مذهب و آیین دیده ام، اغلبشان هم مسجد و کنیسه و معبدشان را دارند. غالبا هم درب ورودی شان صندوقیست جهت کمک مردمی. البته طبق قانون اساسی شان نمی توانند بین مذاهب تفاوتی قائل شوند. کمک های مالی دولت هم به همه ی مذاهب بایستی متناسب و بدور از تبعیض باشد.
- هفته ی گذشته، دختری از هم دانشگاهی هایم بنام فرانچسکا از ایتالیا مرا به مراسم مناجات آیین شان دعوت کرد. میگفت که از بودایی نشات گرفته است. امروز در زمان امام چهارمشان هستیم. خدا را قبول ندارند ولیکن روزانه هر چقدر که بتوانند برای آرامش دلشان در این نوع مراکز به قول خودشان فرهنگی جمع می شوند تا خود را از کینه برهانند و روحشان را آزاد کنند. تکرار یک جمله ی چهار کلمه ای با دو دستی که در جلوی صورتشان به هم می سابیدند. برخی شان هم بین دو دست، تسبیح داشتند. اغلبشان هم مسن بودند. مراسمشان در نگاه اول برایم به شدت غیر قابل تحمل بود. این حسم را در قالب جمله ای در مورد مذهب ما، در انتها از وی شنیدم که: شما چطور می توانید مسلمان باشید؟! چطور با خودتان تفکر نمی کنید!؟ و ازین دست سوالات...و من بیشتر ازینکه به جملاتش بیاندیشم داشتم به شباهت نگاهمان در مورد مذهب یکدیگر، فکر میکردم. برنامه امسالشان جذب پنجاه هزار عضو جدید در شهر نیویورک است. مثل اینکه در سال های قبل به عددهای کمتر مدنظرشان رسیده بودند.
- دقیقا همان شب به مراسمی دعوت شده بودم از سوی دوستان یهودی حسیدی ام! این دوستم در نگاه اول تقریبا چند درجه از مذهبی ترین جوانانی که در قم دیده بودم، نورانی! تر و مذهبی تر است. میخائیل، بیست و نه ساله و سال سوم جی دی. جمع خاصی بود، تقریبا کمتر از عدد انگشتان دو دست، غیر یهودی بودیم. از شباهت ها و سختی آیینشان که می شنیدم باز همان غیر قابل تحمل بودن، مدام از ذهنم می گذشت. زنانشان را طاس می کنند و کلاه گیس بر سرشان می کنند. در هنگام زناشویی شان پارچه ای سفید در میان خود قرار می دهند که بدن ها تماسی نداشته باشد. فر موهایشان، کلاهشان، بند شلوارشان، مراسم خاصشان، همه و همه برایم کلافه کننده بود.
- فردایش سام را دیدم، نام کاملش ساموئل است. ماجرا را که برایش تعریف کردم، شروع کرد به توهین به مذهب میخائیل، که این ها عقل ندارند! دگم اند! خشک مذهبند! ساموئل هم البته یهودیست ولی از مذهبی دیگر!
- شنبه اش، با دوست مسیحی ام که البته این هم کشیش کاتولیک است رفتیم سینما تا سری جدید ماموریت غیر ممکن تام کروز را ببینیم. برایش از دوستی ام با سه فرد قبل گفتم و تجربه هایم. شروع کرد به شماتتم که آن ها رستگار نمی شوند و خرافاتی اند و نژادپرست و...
- و من داشتم به این همه شباهت در بین مذهبی ها و امید به رستگاری انحصاریشان فکر میکردم.
https://instagram.com/p/BnbhYwTFYx7/




دانشجویان ایرانی در آمریکا
«این موارد قابل تعمیم نیست»
- قبل از ورود به آمریکا، همگی همراه همند و تجاربشان را به راحتی در کثیر گروه های تلگرامی با یکدیگر سهیم می شوند البته تا آنجا که در سهم خودشان از پذیرش خللی وارد نشود.
- در برخی رشته ها تنگ نظری در انتقال اطلاعات به سایرین موج می زند. می خواهند طوری وانمود کنند که کار هر کس نیست اینجا آمدن. در رشته من هم.
- به شدت تر و فرزیم. ایرانی راههای میانبر را سریع یاد میگیرد و بهترین نتیجه را از ساده ترین مسیر برداشت می کند. درس هم به اندازه ی این خارجی ها نمی خوانیم ولی شرایط نمرات و جایگاه علمی مان معمولا بهتر است. البته ایرانی اگر این ویژگی را نداشته باشد، در «آمریکا» نمی تواند «دانشجو» شود و یا دانشجو بماند.
- شهرستانی-تهرانی، در اینجا هم به چشم می خورد. تهرانی ها، هنوز هم گاها خود را برتر میبینند از شهرستانی ها. وقتی که یک دانشجوی ایرانی جدید میبینند. سوال اول: کدام دانشگاهی؟ سوال دوم: کجایی هستی؟!
- از لحاظ مالی خسیسند. دلیلش به فقر عمومی ما ایرانی ها و ضعف امروز پولمان هم مرتبط نیست. چون بعد از کار کردن و پول درآوردن در اینجا هم، این خست از بین نمی رود.
https://t.me/mohsenrowhani
- ثروتمندترینانمان هم، زندگی شان در دوره دانشجویی، با محدودیت های مالی بسیاری روبروست. حال آنکه همین چینی ها و اروپای شرقی ها زندگی عادی دانشجویی شان کیفیتی به مراتب بهتر از ما دارد.
- از روی بوی تند عطر و اودکلن و تنوع روزانه در پوشش مان هم می شود فهمید که ایرانی هستیم. البته این هم مختص همان اوایل است.
- بعد از ورود به آمریکا، دخترانمان به مکالمه و تبادل نظر با کمتر از آمریکایی قانع نیستند و پسرانمان هم به کمتر از اروپایی. طوری از چینی ها و هندی ها سخن میگویند که انگار ما جهان مثبت چهاریم و آنها منفی سه. البته این مخصوص چند هفته اول است! کمی که میگذرد با بحران اعتماد به نفس و تنهایی روبرو می شوند و به مراوده با اغلب نژادها قانع.
- کمتر ایرانی ای را می شود یافت که از تعامل «عاطفی و مالی» با ایرانی دیگری، خاطره ی بدی نداشته باشد. بخش زیادی از دعاوی خانمان برانداز علیه دانشجویان ایرانی هم بدلیل معاشرت اشتباهشان با هم وطنانشان است. انگار به حل اختلاف کلامی اعتقاد نداریم، بایستی از بُن جوری بزنیم که دیگر کمر راست نکند.
- حساس بودن که از درونیات ما ایرانی هاست، اینجا که می آییم بیشتر هم می شود. سریع بهمان بر میخورد، بر، هم که بخورد، در اولین گام، صورت مساله را پاک کرده و قطع رابطه می کنیم.
- نتیجه اش می شود این جمله که اغلب ما در بدو ورود از سابقه دارها شنیده ایم: با ایرانی ها زیاد نگرد، پول هم بهشان اصلا قرض نده!🤦🏻‍♂️
اینها دیده ها و شنیده های من و چندین نفر از دوستانم در اینستاگرام بود از دانشجویی در امریکا. در مورد سایر جمع های خوب ایرانیان احتمالا موارد نقض بسیار یافت می شود.
https://t.me/mohsenrowhani


ماجرای امروز!
اقتصاد کره جنوبی در شرف فروپاشی است؟
- امروز در یک رستوران تایلندی مهمان یکی از دانشجویان دوره ارشد بودم. میخواهد فرزند دومش را در امریکا بدنیا بیاورد و فرزند نخست پنج ساله اش هم سه چهار سالی بیشتر در اینجا بماند تا بدین سان، زبان انگلیسی را کامل یاد بگیرد. پس مرا دعوت کرده بود که راه و چاه اپلای در دوره ی دکتری را بپرسد.
- فرد مذکور در قوه قضاییه ی کشورش مدیر کلی داشته، مطمئن نیستم دقیقا در کدام بخشش.
- به شدت نگران وضعیت کشورش بود و مدام پیش بینی تکرار شرایط دهه نود میلادی را میکرد که دلار در کره جنوبی پیدا نمی شد و اقتصادشان تا مرز فروپاشی پیش رفت.
- می گفت که دولتش در جبهه ی چین است و مخالف آمریکا و همین مساله، ترامپ را به ستوه آورده تا آنجا که چندین مرتبه تهدیدشان کرده که قوای نظامی اش را از کره خارج می کند.
- خروج قوای نظامی آمریکا را مساوی با خروج سرمایه گذاران خارجی می دانست و با توجه به ضعف نظامی شان در مقابل کره شمالی (صاحب سلاح شیمیایی) آن را مترادف با تقدیم کره جنوبی به کره شمالی و به تبع آن چین میدانست.
- از نگرانی بسیار زیاد مردم کشورش می گفت و همزمان وضعیت امنیتی پیش آمده در آنجا.
- همین چند دقیقه ی قبل هم دوستان چینی ام را جلوی درب دانشکده دیدم که با دیدن من، با نشان دادن شیب نزولی ارزش پولشان درصدد دلداری دادن به بنده بر آمدند.
-هندیها هم که بندگان خدا شده اند یک لیست بلند بالا در صف وام دانشجویی. روپیه شان در همین چند وقت اخیر نزول بی سابقه ای را در برابر دلار تجربه کرده و دارد بدتر هم می شود.
- دارم دنبال یک کشور درست و حسابی میگردم که با ترامپ هنوز به مشکل بر نخورده باشد! (البته که اسراییل و عربستان صرفا در زمره ی «خود درست و حسابی پندار ها» به شمار می روند)


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
محکومیت ترامپ بدلیل آنچه سلب آزادی بیان و سانسور تریبون دولتی (توییترش) نامیده شده بود. دستور قاضی در ارتباط با تمام شبکه های مجازی متعلق به کارمندان دولتی است که از آن بستر، استفاده دولتی میکنند.


امروز همه ایران را میشناسند!
به ندرت دیده ام آمریکایی ای را که بیشتر از رئیس جمهور و معاونش را بشناسد. حتی نام گاورنر و نمایندگان کنگره و مجلس نمایندگان ایالتشان را هم نمی دانند. نسل حاضر که صرفا یا مشغول کارش است و یا درسش و یا تفریحش. منطقی ندارد دانستن اطلاعات این چنینی برایشان. سال دو هزار و چهارده بود، روزهای نخست ریاست جمهوری فعلی ایران. همزمان اوباما بر سر کار بود و به لطف هیلاری کلینتون، برای دانشجویان ایرانی در رشته های غیر حساس مثل حقوق، ویزای مولتی یا چند بار ورود صادر می کردند و هنوز هم می کنند. نگاهها به ایران مثبت بود. روزهای نخست، بدوا برایم عجیب بود که چرا کسی از من نمیپرسد که اهل کجا هستی؟ حال آنکه از چند فرسخی مهر خارجی بودن با رنگ موها و حجم ابروان، مشخص بود. دهان هم که باز میکردم، لهجه ام آب پاکی را روی دستشان می ریخت. ولی این آرزو به دلم ماند که کسی از من بپرسد که ور آر یو فرام؟ تا اینکه در کلاسی که آشنایی با نظام حقوقی امریکا بود، برای شناخت سیویل لا یا کامن لا بودن نظام های حقوقی هر کدام از دانشجویان، استاد درخواست کرد که نام کشورهایمان را بگوییم، نوبت به من که رسید گفتم ایران، گفت کجا؟ گفتم ایران دیگه! گفت، ایراک؟! گفتم نه ایران! یکی از بچه ها گفت: میگوید ایرلند! شاید باورش سخت باشد! ولی در نهایت هم نفهمیدند! تا مدت ها مشکل داشتم با این قضیه. نیویورک ایرانی اش خیلی کمتر از اغلب ایالت هاست. تقریبا به ندرت میتوانستم بیابم کسی را که نام ایران را شنیده باشد! عجیب تر برایم این بود که ما در کشتی و والیبال و حتی فوتبال با هم مسابقه داشته ایم، جام جهانی رفته ایم. چطور ما را نمیشناسند؟! بله این ها هیچ کدام از این ورزش های سریع را دنبال نمیکنند و هیچ علاقه ای هم ندارند که به قول خودشان ساکر و به قول بقیه دنیا فوتبال تماشا کنند. نکته ی دیگر این بود که من هم مثل اغلب ایرانی ها، فکر میکردم از مهمترین قسمت کره ی زمین پا به کشور دشمن گذاشته ام. حال آنکه نه ایران را آنچنان مهم یافتم و نه آمریکاییان را دشمن. ولیکن سال دو هزار و هفده دیگر شرایط مثل سابق نبود! این بار رئیس جمهورشان فهمیده که چند کلید واژه می تواند بقایش را در صدر اخبار و مسند قدرت تضمین نماید که یکی از این کلمات، ایران یا به قول خودش آیْرَن است. امروزه روز، شناختشان در مورد ایران زیادتر شده، لااقل نامش را شنیده اند. حتی بعد از تحریم ها مدام دلجویی میکنند. باز هم این دلجویی ها مختص ایالت های ثروتمند و دموکرات مثل نیویورک و کالیفرنیاست. در برخی از ایالت ها دوستان ایرانی ام مجبورند خودشان را ترک یا عرب معرفی کنند. این ها شوخی نیست! نگاه طرفداران نگاه ريیس دولت جمهوری خواهشان به شدت به ایران ما منفیست. بعد از خروجشان از برجام، تقریبا هر رسانه ای حتی فاکس که در جبهه ی خودش است، هم این کار را تصمیمی غیر عاقلانه قلمداد کردند. حال جهت تلطیف فضای عمومی جامعه شان، هر اتفاقی که در ایران می افتد و می شود برداشتی حقوق بشری کرد، بیش از آنکه در ایران منعکس شود، اینجا در صدر اخبار است. صدر اخبار اینها هم به معنی صدر اخبار اغلب رسانه های جهان است... یک نکته ی عجیب تر هم که چندین بار در همین هفته دیدم این است که بتازگی بر شیعه بودن حکومت ایران هم تاکید میکنند!
آری، امروز همه ی دنیا دارند ایران را با این تعریف جدید می شناسند.
سید محسن روحانی، بیست و‌ پنج اگوست دو هزار و هجده، نیویورک
https://instagram.com/p/Bm6Ug8xFAlc/


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
@mohsenrowhani نماز عید قربان در محله جکسون هایت نیویورک


لباس پوشیدن به سبک دانشجو و استاد و وکیل در این دیار:
این نوشته صرفا حاصل تجربه ی شخصی بنده از تحصیل در سه دانشکده ی حقوق در نیویورک است و تعمیم آن به سایر ایالت ها و دانشگاهها خالی از اشکال نیست.
چهار سال قبل در چنین روزی، به مانند هر ایرانی دیگری با سه چمدان در شرف انفجار، از انواع البسه و چند دست کت و شلوار پا به فرودگاه جی اف کی گذاشتم. هفته های اول، به عادت ایران، یکی دو ساعت صرف ترکیب بندی رنگ ها و استعمال اودکلن و مرتب کردن موی سر میکردم، این در حالی بود که سایرین با شلوار جینی تکراری یا شلوارکی معمولی و یک تی شرت با اسم و لوگوی دانشگاه و یک کوله و قمقمه ی آب به دست، تمام فصل گرما را سپری میکردند.
لاجرم بعد از ماه اول من هم شدم مثل ایشان به دو دلیل، یک اینکه راحت تر بودم، دو اینکه خودم تر بودم! دو شلوار جین و چند تی شرت و یک کت و شلوار مشکی و تعدادی لباس متفرقه، تمام محتوای کمد لباسهای بنده است.
تا بحال به شخصه هیچ قانون پوشش نوشته شده یا دِرِسْ کُدْ، در هیچ کدام از دانشگاههای این ایالت ندیده ام. یا اگر هم قانونی بوده، مطمئنا هیچ گاه عملی نشده است! بدین معنی که شما آزادید با هر نوع پوششی به دانشگاه بیایید. در همین دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در سفر اخیرم، دانشجویانی از هر دو جنس دیدم که مستقیم از شنا در دریا به کتابخانه رهسپار شده بودند! البته این آزادی عمل در دانشکده های مقطع لیسانس بیشتر نمود دارد تا در مقاطع تحصیلات تکمیلی.
در مورد ما حقوقی ها هم که دانشجویان از ترم نخست به طور نانوشته و صرفا با تبعیت از جو حاکم، یاد میگیرند که پوششی ظاهری یا مدل مویی در خور وکیل و قاضی آینده داشته باشند. اگر خالکوبی دارند، یا به قول خودشان مربوط به دوران جاهلیت مقطع لیسانسشان است و یا در محلیست که با چشم غیر مسلح امکان رویتش نباشد!
وکیل در اغلب محاکم ملزم به پوشیدن کت‌و شلوار و کروات با رنگهای خاصی مثل مشکی و سورمه ایست.بدون آنها، هر آن امکان اخراج وکیل، توسط قاضی می رود. (فیلم-مای کازین وینی- را ببینید)
پوشش اساتید هم به مقتضای رشته، تغییر میکند! مهندسی ها و هنرها بسیار آزادترند و گاها دیده شده که با شلوارک و کوله پشتی و کودک به بغل! با دوچرخه! به‌ دانشگاه می آیند. اساتید حقوقی البته بسیار رسمی تر لباس به تن میکنند. ولی در هر حال، کمتر استادی را دیده ام که بدون مناسبت، کت و شلوار به تن داشته باشد اگر هم مصر به پوشیدن کت و شلوار باشند، مطمئنا هر هفته با یک کت و شلوار جدید و استعمال اودکلن خط بو دار به کلاس نمی آیند.
https://instagram.com/p/BmvjVWeFZTl/




«وکالت در ایالت نیویورک»
متاسفانه وقت بنده کم است و سوال ها بسیار زیاد، زین روی امکان مطالعه پیام ها و پاسخ انفرادی نیست. بماند هم که من این فضا را بیشتر جهت انعکاس شرایط زندگی حقوقی ام و بررسی قوانین و ادبیات حقوقی ایالات متحده ایجاد کردم و نمیخواهم ماهیتی مهاجرتی تحصیلی پیدا کند. سعی میکنم پاسخ های مرتبط با پذیرش تحصیلی و سوالات را هر از چند گاهی فیمابین مطالب، درج نمایم.
در ادامه:
بخش زیادی از دوستانم از وکلا هستند. بیشترین سوالی که ازین عزیزان دریافت کرده ام اینست که آیا مدرک وکالت ما در ایران، این امکان را برایمان میسر میکند که در ایالات متحده هم وکالت کنیم؟
- به صورت کلی، خیر. ولیکن معدود دانشجویان حقوقی ایرانی ای که در اینجا هستند که به عدد انگشتان دو دست هم نمیرسند! همگی ارشد و بعضا دکتری شان را از بهترین دانشگاههای ایران مثل تهران و بهشتی و علامه و امام صادق و فردوسی اخذ کرده اند، پروانه وکالت مرکز را هم دارند، تودیعش کرده اند و به اینجا آمده اند. پس در ظاهر امکان استفاده از پروانه تان نیست ولیکن در عمل و با استناد به دیده های مذکور، کسی که امکان وکالت در ایران را داشته باشد، شانس پذیرشش و همچنین دریافت بورسش بسیار بالاتر از سایر حقوقی هاست. در فرآیند پذیرش هم اغلب دانشگاهها این سوال را از شما میپرسند که آیا در کشورتان وکیلید یا خیر.
- حسن بعدی اش بر میگردد به بعد از وکیل شدنتان در اینجا و داشتن دو پروانه وکالت در دو کشور با دو دانش زبانی که موقعیت های بیشماری را پیش پایتان میگذارد. یک مجرایش، دعاوی حقوقی چندین میلیون ایرانی ساکن این دیار در ارتباط با املاک و اموالشان در ایران است که تقریبا روزانه شاهدشان هستم و‌ با توجه به ضیغ وقت نمیشود پاسخگویشان بود.
- از طرفی محاکم ایالت نیویورک این امکان را برای دعاوی با بهای خواسته ی بالای دویست و پنجاه هزار دلار فراهم آورده اند تا از هر کجای دنیا جهت حل و فصل دعاوی به این ینگه سرازیر شوند. این امکان منحصر به این ایالت است.
- نکته ی دیگر بر میگردد به کسب صلاحیتتان جهت شرکت در آزمون وکالت این ایالت که تقریبا شش ماه طول میکشد. این فرایند در صورت دارا بودن پروانه وکالت، بسیار تسهیل میشود.
- در نتیجه پیشنهاد من اینست که اگر دانشجوی دانشگاههای مذکور هستید و یا با توجه به شناختتان از سطح علمی تان امکان قبولی در آزمون رقابتی وکالت در ایران را در خود میبینید، ابتدا وکیل بشوید و بعد بیایید، چون گمان نمیکنم که بعد از وکیل شدنتان در اینجا، فرصت وکیل شدن در ایران را هم کسب کنید.
- تا جایی که من شنیده ام با دارا بودن پروانه وکالت نیویورک، جهت وکالت در برخی کشورها مثل ایالت هایی در کانادا، استرالیا، فرانسه و غنا و حتی انگلستان دیگر نیازی به گذراندن آزمون وکالت نیست و صرفا مصاحبه ای انجام می شود و پروانه تان صادر می گردد. نمیدانم در ایران هم این امکان فراهم است یا خیر، اگر کسی مطلع است به بنده بگوید تا منعکس کنم. ممکن است در توافقنامه های چند دهه ی قبل، ازین موارد هم به چشم بخورد. در این صورت دیگر به هیچ وجه شرکت در آزمون طاقت فرسای وکالت در ایران را پیشنهاد نمیدهم! مخصوصا برای مردان که بایستی بمانند ‌و سربازی هم بروند تا بتوانند در آزمون شرکت کنند.
- موفق باشید.
سید محسن روحانی
ساعت ۵:۳۰ صبح در مسیر سن دیگو به رانچو سانتافه


«آمریکا مذهبی ترین کشور جهان اولیست»
آمریکا معروف است به کشوری مذهبی، کشوری که تا چند دهه ی قبل خرید و فروش الکل در آن ممنوع بوده و همین امروز هم سن خرید الکل بیست و یک سال است در حالیکه در اروپا به طور میانگین، شانزده سالگی سن قانونی استفاده از الکل است. (مصرف آبجو در سنین پایین تر هم گاها مجاز است و در برخی از کشورها هم این سن هجده سال است)
روسپیگری و پرداخت و دریافت پول در این ارتباط کاملا غیر قانونیست، درحالیکه در کشورهای اروپایی، این امر بعضا بیزینسی رسمی به شمار می رود و پروانه ی اشتغال دارد.
پوشش مذهبی هیچ ممنوعیتی و حتی بی احترامی عمومی را هم به همراه ندارد حال آنکه در برخی کشورهای اروپایی مدام قوانین ضد پوشش اسلامی
به تصویب می رسد.
تهیه ی غذای کوشر که مخصوص یهودیان است و غذای حلال که مخصوص ما مسلمانان هست نیز به شدت راحت است.
در این کشور به مذهب و آزادی مذاهب بی اندازه احترام گذاشته می شود، دولت حمایت مالی میکند و در این مسیر هیچ تبعیضی بین ادیان قائل نمی شود، یعنی طبق قانون اساسی و در عمل نمیتواند بین اسلام و مسیحیت و یهودیت تفاوت بگذارد و حمایت های مالی نابرابر را
لحاظ کند.
کشوری که مردم در پوشش و بوسیدن هایشان هم حریم به شدت بیشتری به نسبت کشورهای اروپایی رعایت می کنند.
بخش زیادی از دانشگاهها، زیر نظر مذاهبی مثل مسیحیت و یهودی ها اداره می شود.
حال در چنین جامعه ای هم، جوانان روز به روز دین گریز تر می شوند و قوانین مذهبی را به چالش می کشند.
در گفتگوی ادیان این مطلب را خواندم که به نظرم کلیتش درست است هرچند که آمارش را بسیار کمتر از واقعیت جامعه یافته ام:
مرکز تحقیقاتی PEWپژوهشی را در پاسخ به این پرسش انجام داده است: چرا بخش قابل توجهی از آمریکائیها مایل نیستند خود را پیرو هیچ مذهبی بدانند؟ آنها پیمایش مشابهی در ۲۰۱۴ انجام داده بودند که بر اساس آن معلوم شد ۲۳ درصد از آمریکائیها خود را پیرو هیچ مذهبی نمیدانند. این درصد در سال ۲۰۰۷، فقط ۱۶ درصد بود. در پیمایش جدید که با جامعه آماری ۱۳۰۰ شرکت کننده انجام شد، پرسشهایی برای فهم چرایی بی مذهب بودن این افراد مطرح شده است. اکثریت شرکت کنندگان در این پیمایش از خانواده‌های مذهبی هستند. دلیل اصلی که اکثریت این افراد (۶۰ درصد) برای غیر مذهبی بودن خود عنوان کره اند این است که به آموزه های مذهبی شک دارند. ۴۹ درصد نیز گفته اند از مواضع کلیسا در موقعیت های سیاسی و اجتماعی مختلف ناراضی هستند. ۴۱ درصد علت غیرمذهبی بودن خود را عملکرد سازمانهای دینی عنوان کرده اند و ۳۷ درصد هم گفته اند اساسا به خدا اعتقاد ندارند. ۳۴ درصد هم گفته اند رهبران مذهبی کلیسا را افراد لایقی نمیدانند و آنها را دوست ندارند.
دین گریزی مختص به دین خاصی نیست. دانشجویان یهودی ای را میبینم که کلاه مخصوصشان را در کیفشان میگذارند و در بدو نزدیک شدن به منزلشان از ترس خانواده های بسیار متعصبشان به سر میگذارند. در دانشگاه و جامعه غذای معمولی می خورند ولی در کنار خانواده وانمود میکنند که همیشه غذای کوشر مصرف می کنند و فرایض دینی و نمازهای روزانه شان لحظه ای تاخیر ندارد.
به عبارتی دین گریزی شدت گرفته ولی تظاهر به دین داری در نسل جوانشان هم.
سید محسن روحانی


آدم هایی که تلاش می کنند جهان را جای بهتری برای زندگی دیگران کنند.
آن ها که تمام دغدغه شان روشنایی بخشی ست به آن ها که ضعیفند، آنها که بی کسند، مظلوم ترین هایی که در جای جای این جهانِ خدا، لاجرم درگیر بی خدا کنندگانند. آنها که مفهوم محبت را درک کرده اند و از گفتنش هراس ندارند. در تک تک قدم هایشان، با عقل شان، قلبا خدا را میپرستند. آن هایی که به هنگام تفکر‌ در نظم های به واقع بشری، خنده شان نمیگیرد از حماقت ها. آن ها که کور نشده اند در خرافات ها و افسانه ها. آن ها که خوشی ها و فرصت هایشان را در مسیر آنچه قلبشان را به تندتر زدن وادار میکند، ذبح میکنند. اینها نمیخواهند تمام شود دنیایشان با بجا گذاشتن شمارش شونده ها. آدم های بی نهایتند. روحشان صیقلیست، شفاف است، چشمانشان میدرخشد، نگاهشان از خود بِدَرت میکند. میبردت به دنیایشان و چقد زرق و برق دارد این دنیا. بهشتی ست. سیاست ندارد زبانشان. دلشان است که همراهت می شود. آن هایی که در امروزشان میدانند، قبل از دیر شدن، چه میخواهند، تمرین کرده اند از جوانی. بر لوح آینده شان، رویا نپرداخته اند، هدف نقش کرده اند. می دانند که قبل از مرگشان دنیایی را بهتر کرده اند نه به هوای بده بستانی با خدایشان، دل اینهایی که خودشان را شناخته اند، بیشتر دوست دارم.
https://instagram.com/p/Bmgho0jl0OL/




پذیرش تحصیلی در رشته حقوق در ایالات متحده
قسمت دوم:
- مشکل بعدی مشکل مالی است، مقطع ال ال ام و به تبعش وکیل شدن و کسب درآمد عجیب زیادش به خصوص در این ایالت، نیازمند سرمایه گزاریست! سرمایه گزاری ای با برگشت اصل پول و سود تضمینی! (این جملات تبلیغی را چهار سال قبل به من گفتند و من صرفا برایتان بازگویش میکنم!) شهریه اش را نمی نویسم، چون دانشگاه با دانشگاه فرق میکند، و بایستی از سایت هر دانشگاه شهریه شان را پیگیر شوید. بغیر از شهریه، هزینه ی زندگی هم هست. که آن هم بسته به ایالت و شهرتان دارد و سایت های تخصصی و به روزی هستند که هزینه ها را به تفکیک درج میکنند.
- امکان شاغل شدن در دوره ارشد هم بسیار کم است. البته من همان طور که در یکی از نوشته هایم در اینستاگرام عنوان کردم، با لطف یکی از اساتید، توانستم شاغل شوم. دریافت بورس پوشش دهنده ی تمام شهریه هم تقریبا امکان ندارد ولی ««اگر همه ی مراحل را رفته بودید و مدارکتان کامل بود»» بعدا به صورت موردی ایمیل بفرستید تا دانشگاههایی را که تا پنجاه و حتی نود درصد شهریه را اسکالرشیپ میدهند برایتان با توجه به شهر مدنظرتان و ‌پذیرش نامه های شخصی ام معرفی کنم.
- البته با توجه به رزومه تان و سطح زبانتان هم دارد. ممکن است کسی زبانش در حدی باشد که بتواند از همان ماههای ابتدایی ورودش شغلی با درآمدی بین یازده تا پانزده دلار برای هر ساعت فعالیت بیابد. هر دانشجو حداکثر میتواند هشتاد ساعت در ماه کار کند. پس درآمد حداکثری ماهانه بر فرض یافتن شغل، صرفا کفاف یک زندگی حداقلی و دانشجویی در شهر نیویورک را خواهد داد.
- به این موارد بایستی لیست بلند بالای هزینه های خرد و بعضا کلان دیگری را هم اضافه کرد، مثل هزینه ی آزمون تافل، ترجمه مدارک، اپلای از طریق وبسایت های دانشکده ها، هزینه سایت السک، هزینه ارسال مدارک به دانشکده ها توسط این سایت، هزینه تایید مدارک ایران در ایالات متحده، وقت سفارت، سفر به دوبی یا ارمنستان جهت مصاحبه برای ویزا، پیک آپ ویزا، بلیط به نیویورک و دوره های تقویتی ازمون وکالت، هزینه شرکت در آزمونها، سفر برای آزمون و غیره! البته برخی شرکتهای حقوقی هزینه های مرتبط با آزمون را بعضا متقبل می شوند. همچنین برخی دانشکده ها از دریافت هزینه های اپلای با توجه به شرایط تحریمی ایران و سختی مبادله پول، صرف نظر می کنند. بنده قبل از آمدنم صد و بیست هزار تومان هزینه ترجمه مدارک دادم و صد و شصت دلار هزینه وقت سفارت و به گمانم دویست و پنجاه دلار هم برای آزمون تافل البته با دلار دو هزار تومانی و هزینه سفر دوبی هم کمتر از پانصد هزار تومان شد. این تقلیل در هزینه ها را با اختصاص روزانه حداقل چهار ساعت وقت در وب سایت هایشان و ارسال و دریافت روزانه چندین ایمیل بدست آوردم.
ادامه دارد...
https://instagram.com/p/BmJJHJmln_I/


«ادامه تحصیل در رشته حقوق در ایالات متحده»
بیشترین سوال به صورت مختصر اینست که چطور بدون اختصاص بودجه و هزینه شخصی میتوانیم بیاییم به ایالات متحده و در رشته حقوق تحصیل کنیم و سپس هم همانجا بمانیم؟ و اینکه آیا پروانه وکالت ایران در پذیرشمان و یا حتی اشتغالمان در آن کشور به کار می آید یا خیر؟
پیشاپیش لازم به ذکر است که من در این کشور هنوز وکیل نشده ام و این موارد به هیچ وجه مشورت حقوقی تلقی نشود. صرفا تجربه ی یک دانشجوی حقوق است از فرایند اخذ پذیرش تحصیلی و به تبع آن تحصیلش در اینجا و شرکتش در آزمون وکالت ایالت نیویورک.
- تحصیل در رشته ی حقوق در اینجا چند مزیت دارد، اولینش این است که تقریبا سرعت بازده اش جهت کسب درآمد در چند ایالت مذکور (در ویدیوی ای جی تی وی اینستاگرامم) قابل قیاس با رشته های دیگر نیست. احتمالا در هیچ رشته ای این امکان فراهم نیست که دانشجو بتواند در آزمون تخصصی حرفه ی رشته اش در کمتر از یکسال تحصیل، شرکت کند و چند ماه بعدش نیز وارد بازار کار تخصصی اش شود.
- دومین مزیتش حساس نبودن این رشته است که امکان صدور ویزایتان را نسبت به سایر رشته ها به شدت بالا میبرد. فراموش نکنید که خیلی از افراد در رشته های دیگر تمام ازمون ها مثل تافل و جی آری ای را میدهند و سالها دوندگی میکنند و هزینه تا پذیرش بگیرند. ولیکن در نهایت ویزا دریافت نمیکنند!
- سومین مزیتش را هم میتوان در نحوه صدور ویزا برشمرد؛ اینکه اگر ویزایتان را صادر کنند، معمولا چند بار ورودخواهد بود و نه سینگل اینتری. پس میتوانید در میانه تحصیل به راحتی به ایران سفر کنید. باز هم چون رشته ی حساسی نیست.
- چهارمین مزیتش تعداد نسبتا کم وکلای فارسی زبان نسبت به سایر وکلای غیر امریکایی، مخصوصا در ایالت نیویورک است. این امر میتواند در برخی موارد شانس یافتن شغل را افزایش دهد.
- پنجمین مزیتش، شخصیتش است! اینجا اگر نگوییم حقوق، بهترین رشته است، لااقل میتوانیم بگوییم که از با شخصیت ترین رشته هاست. چون اولا دانشجویان این رشته معمولا از خانواده های متمولند و ثانیا به شدت باهوش. کافیست بگویی حقوق میخوانم. نگاه و برخورد در لحظه عوض می شود.
- نکته بعدی اش اینست که نیاز به آزمونی جز تافل نیست. که نمره آن را هم می شود برای برخی دانشگاهها ارائه نداد.
- بحث تسهیل دریافت اقامت هم هست که چون مبحثی تخصصیست، بعد از وکیل شدنم به امید خدا، توضیحش را میدهم.
ولیکن موانعی هم سر راه است که در ادامه از نظرتان خواهد گذشت:
- در گام اول، تعداد کم دانشجویان حقوقی ایرانی و به تبع آن آشنایی بسیار محدود اساتید و دانشگاههای امریکا با نظام آموزشی و طریقه ی نمره دهی و دانشگاههای برتر ماست. از سوی دیگر، تقریبا دانشجویانی هم که آمده اند سرشان انقدر شلوغ شده که دیگر نتوانسته اند تجربیات مکتسبه شان در طی این مسیر را به سایر حقوقی های مشتاق نشان داده و این راه را ترسیم نمایند. مساله ای که تقریبا در سایر رشته ها خلاأش کمتر حس می شود (مخصوصا رشته های علوم پایه و مهندسی)
- مشکل دوم ضعف در زبان انگلیسی است. که متاسفانه دامن گیر اغلب حقوقی ها شده است. نوابغی که نصف محشای نظم دکتر کاتوزیان را در حافظه دارند ولیکن تعداد جملات انگلیسی ای که پشت سر هم میتوانند بیان کنند به عدد انگشتان دو دست نمیرسد. این افراد مطمئنا مشکل حافظه ندارند. مشکلشان عدم احساس نیاز بوده، که اگر کسی واقعا به آمدن و وکیل شدن در این دیار بیاندیشد در عین حالیکه دانش زبانی اش محدود است در عمل در مسیر غیر ممکنِ غیر ممکنی به بن بست خواهد رسید. اینکه چه کنیم برای زبان، نیازمند پرواز طولانی دیگریست که بتوانم برایتان جز به جز شرح دهم.
- مشکل بعدی مشکل انتخاب مقطع ورود است. مختصر عرض میکنم که اگر میخواهید در اینجا وکیل شوید، میتوانید با لیسانس حقوق از ایران هم وارد این کشور شوید. حتی اگر ارشد داشته باشید و یا حتی دکتری، باز هم بایستی دوره ی یکساله ی ال ال ام که معادل ارشد است را بگذرانید (دو ترم-هر ترم حداکثر امکان اخذ پانزده واحد- پایان نامه ندارد). پس داشتن مدرک ارشد، تفاوت خاصی در فرایند پذیرش در اغلب دانشکده ها در خصوص این دسته از متقاضیان ایجاد نمیکند. حال، اگر میخواهید در اینجا دکتر شوید -و نه وکیل- در برخی دانشگاهها امکان ورود مستقیم شما با مدرک ارشد به مقطع دکتری یا اس جی دی (یا جی اس دی) متصور است. البته اغلب دانشکده های حقوق، گذراندن مقطع ال ال ام از یکی از دانشگاههای امریکا را شرط مورد لازم جهت اپلای برشمرده اند.
- ادامه دارد.
https://instagram.com/p/BmaIMcSFqqc/

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

3 190

obunachilar
Kanal statistikasi