𝑀𝑂𝑁𝐴𝐿𝐼𝑆𝐴'𝑆 𝑀𝐼𝑆𝑆𝐼𝑁𝐺


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


تکه ای فرسوده و فراموش شده از مغزم ..🐌
میشنوم"http://t.me/HidenChat_Bot?start=5580923308

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri




Where's Mahdi? dan repost
خب بازم جمعه شد. مثل هر هفته چنلایی که به حمایت نیاز دارن فور کنن!
محدودیتم نداره چنلاتون میزارم تا 12 شب بمونه. 🚸
اگه‌ بخاطر چالش جویین میدی جویین نده لطفا


𝒶𝒻𝓇𝒶𝒾𝒹 𝓉𝑜 𝒷𝑒 𝒶𝓁𝑜𝓃𝑒 𝒶𝑔𝒶𝒾𝓃, 𝒾 𝒽𝒶𝓉𝑒 𝓉𝒽𝒾𝓈𝒾′𝓂 𝓉𝓇𝓎𝒾𝓃𝑔 𝓉𝑜 𝒻𝒾𝓃𝒹 𝒶 𝓌𝒶𝓎 𝓉𝑜 𝒸𝒽𝒾𝓁𝓁, 𝒸𝒶𝓃’𝓉 𝒷𝓇𝑒𝒶𝓉𝒽𝑒𝑜𝒽𝒾𝓈 𝓉𝒽𝑒𝓇𝑒 𝓈𝑜𝓂𝑒𝒷𝑜𝒹𝓎 𝓌𝒽𝑜 𝒸𝑜𝓊𝓁𝒹 𝒽𝑒𝓁𝓅 𝓂𝑒 .🍷


𝒉𝒂𝒑𝒑𝒚 𝒃𝒓𝒊𝒕𝒉𝒅𝒂𝒚 𝒎𝒊 𝒔𝒖𝒆ñ𝒐 :)🤎🥂




ویل : بعضی وقتا فکر میکنم دارم دیوونه میشم .
مایک : هی جفتمون دیوونه بشیم ، اونوقت باهم دیونه میشیم ، مگه نه ؟
ویل : آره باهم دیوونه ایم .
_Things Stranger .


𝐝𝐢𝐝 𝐲𝐨𝐮 𝐤𝐧𝐨𝐰 𝐭𝐡𝐚𝐭 𝐭𝐡𝐞𝐫𝐞’𝐬 𝐚𝐭𝐮𝐧𝐧𝐞𝐥 𝐮𝐧𝐝𝐞𝐫 𝐨𝐜𝐞𝐚𝐧 𝐛𝐨𝐮𝐥𝐞𝐯𝐚𝐫𝐝 ?
آیا میدونستی که زیرِ بُلوار اُقیانوس یه تونِل وُجود داره ؟


Worst battle: Heart vs Mind .
بدترین نبرد: قلب در برابر ذهن .


مطمئنا توی یه دنیای موازی یجایه دور
اونجا منو تو کنارِ بزرگ ترین درخت کریسمس موناکو با دوستامون تویه کاخ پرتجملات ولی صمیمی کنار هم نشستیم و اونقدر نوشیدیم که به یاد نمیاریم همچین روزای تلخیو ،
و فقط مستِ طعمِ دل انگیزِ شرابِ گیلاسیم
جعبه ی کادوهامون مثل ستاره چشمک میزنن که بازشون کنیم و هنوز اونقدر بچه ی درونمون زندست که براش کلی شوق داشته باشیم ..
کریسمسو به منو توعه اون دنیا تبریک میگم امیدوارم سال خوبی داشته باشن .🤎🍻
_ For you ..


𝒎𝒚 𝒅𝒓𝒆𝒂𝒎𝒔 𝒕𝒖𝒓𝒏𝒆𝒅 𝒊𝒏𝒕𝒐 𝒏𝒊𝒈𝒉𝒕𝒎𝒂𝒓𝒆𝒔 𝒂𝒏𝒅 𝒎𝒚 𝒏𝒊𝒈𝒉𝒕𝒎𝒂𝒓𝒆𝒔 𝒃𝒆𝒄𝒂𝒎𝒆 𝒓𝒆𝒂𝒍𝒊𝒕𝒚 ..


𝓂𝑜𝓃𝒶𝓁𝒾𝓈𝒶'𝓈 𝓂𝒾𝓈𝓈𝒾𝓃𝑔 .🤍


دوست داشتن احتمالا بهترین شکل مالکیت است و مالکیت، بدترین شکل دوست داشتن.

قصه جزیره ناشناخته – ژوزه ساراماگو


𝒊𝒇 𝒊 𝒅𝒐𝒏'𝒕 𝒔𝒆𝒆 𝒉𝒆𝒓 𝒆𝒚𝒆𝒔, 𝒉𝒐𝒘 𝒘𝒊𝒍𝒍 𝒊𝒌𝒏𝒐𝒘 𝒊𝒇 𝒕𝒉𝒆 𝒔𝒖𝒏 𝒉𝒂𝒔 𝒓𝒊𝒔𝒆𝒏 𝒐𝒓 𝒏𝒐𝒕 ?


𝒂 𝒎𝒊𝒍𝒍𝒐𝒏 𝒅𝒆𝒓𝒂𝒎𝒔 𝒂𝒓𝒆 𝒌𝒆𝒆𝒑𝒊𝒏𝒈 𝒎𝒆 𝒂𝒘𝒂𝒌𝒆 .🤎


Only Murders in the Building.


Things stranger .


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
𝒶𝓃𝒹 𝓉𝒽𝑒 𝓅𝒶𝒾𝓃 𝒽𝒶𝓈 𝓇𝑒𝒶𝒸𝒽𝑒𝒹 𝑜𝓊𝓇 𝒸𝒶𝓅𝒾𝓁𝓁𝒶𝓇𝒾𝑒𝓈 𝒷𝓊𝓉 𝓌𝑒 𝓈𝓉𝒾𝓁𝓁 𝓈𝓂𝒾𝓁𝑒 . . 🪶


کلی چیز میز یا همان چرت و پرت نوشته ام و کنار هر
سطرش دوسه تا قطره اشک ریخته ام که کاغذ ها این طوری
ورقلمبیده شده اند. باخودم فکر می کنم چرا مردم این قدر
بی سوادند که معنی حرف های من و غم و غصه های جانگدازم را
درک نمی کنند. می آیم کنار پنجره تا هوایی تازه کنم و دوباره بنویسم
و بزنم زیر گریه . .
اشک ها توی چشمم وول می خورندو درخت ازگیل را کج و معوج می بینم.
انباری و دست شویی هرلحظه شکل عوض می کنند.
گاهی مثل قصر های جادوگران توی قصه ها می شوند و گاهی به شکل
چندتا کپه ی خاک توی بیابان ها. دوباره می آیم پشت میزم می نشینم.
می ترسم به نوشته هایم نگاه کنم و اشک هاا پدر کاغذ را در بیاورند.
توی صفحه ای دیگر ادامه می دهم:"آیا نیست؟ یکی نیست که توی این
دنیای درندشت مرا و این اشک های گرم را درک کند؟
بقیه بچه ها که مثل اسب می خندند و مثل میمون از سروکول هم بالا
می روند، مردم خوب تحویل شان می گیرند ولی من  من که . . ."
دوباره اشک ها سرازیر می شوند ،


لازم نیست برای من نامه بنویسی
چون من همیشه اینجا خواهم بود .🤎



20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

6

obunachilar
Kanal statistikasi