ببخشید زیبا نیستم، زندگی پینترستی ندارم، ببخشید کنارت نیستم تا عکسهای دو نفره مورد علاقت رو بگیریم، ببخشید که نمیتونم هرموقع اراده کردی بیام ببینمت، ببخشید که نمیتونم برات کادوهایی که دوس داری بخرم، ببخشید که نمیتونیم باهم رستورانای گرون قیمت بریم، ببخشید نقاش نیستم که چهره دلنشینتو بِکشم، ببخشید نویسنده نیستم تا از چشمهات و زیباییت بنویسم، ببخشید شاعر نیستم شعرتو بگم، ببخشید خواننده نیستم که از تو بخونم، ببخشید سیاستمدار نیستم تا جایی رو به اسم تو بذارم، ببخشید که دستام ازت دوره، ببخشید که فاصله نمیذاره تو بغلم داشته باشمت، ببخشید جز اینکه وقتایی که غم دورت رو گرفته سَر کلم پیدا بشه تا بخندونمت و غمهات رو به گرونترین قیمت ممکن بخرم، ببخشید جز اینکه وقتی عصبی هستی کنارت باشم و تو همه چیزیو سر من خراب کنی و من بپذیرم چون وقتی به چشمات نگاه میکنم لال میشم، ببخشید نیستم اشکاتو پاک کنم اما از دور خودم باهات گریه میکنم، ببخشید که غم تو یعنی غم من، ببخشید خیالبافیهام رو فقط با تو دارم، ببخشید که دستام خالیه و جز دوست داشتنت چیزی برای ارائه ندارم.