اوکی ولی من شدیدا احساس خستگی دارم..از این همه درجا زدن خسته شدم. از اینکه انقدر باید ابراز احساسات کنم و هیچی به هیچی خسته شدم. از اینکه هیچکاری نمیتونم بکنم خستم. از اینکه انقدر توجه رومه خستم. از اینکه به هر دری میزنم اون در برام باز نمیشه خستم. من حتی از این آدمی که پر از تظاهره پر از لبخند فیکه پر از خستگیه هم خستم. از اینکه انقدر بی اهمیتن آدمایی که بهشون اهمیت میدم خستم. کاش هیچوقت نبودم. کاش هیچوقت به دنیا نمیومدم. کاش هیچوقت اهمیت نمیدادم. فقط چی میشه اگه امشب آخرین شب زندگیم باشه..