مهتی ام dan repost
حس یه پیرمرد هشتاد ساله رو دارم که همه جاش درد میکنه زنش مُرده بچه هاش رفتن پی خونه زندگیشون صب میره تو پارک تنهای تنها قدم میزنه تا ظهر و دوباره برمیگرده خونه و تو تنهایی به آخرین لحظه های زندگیش گوش میده.