𝑴𝒀 𝒁𝑶𝑵𝑬


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


You glow different when you finally move on from something that broke you.

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


And finally, I realized what I was, what I am and what I will be.


Sometimes, even midnight isn’t dark enough for me to hide my broken pieces.


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🖇🤍


75🫧


" 777 " dan repost
‌فور کنید عددِ مدِ نظر'تون رو عنوان کنید فور کنم اینجا‌ ممبر بیاد براتون 🤍.
اینجام 3225 بشه استــارت میزنم
─ هرکی اومد تگشو بده منم بیـام پیشـش . gp


در گذرگاه زمان
لحظه ها میگذرند
عشق ها می‌میرند
رنگ ها رنگ دگر می‌گیرند
و فقط خاطرهاست
که چه شیرین و چه تلخ
دست ناخورده بجا میمانند


نقاشی کردن...
ساز زدن.....
کتاب خوندن....
و کتاب نوشتن.....
این چهارتا دلیل زنده بودنم هستن:)


-


Dont waste your time to prove yourself

برای اثبات خودت وقتتو هدر نده.


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
-


Thanks for 40 :)))


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


تو تاریکی به سقف خیره میشی
با همون حس پوچی تو قلبت:)


یه روزی از این شهر میرم
از شر همتون خلاص میشم
و همه تون رو فراموش میکنم
البته نمیشه شما رو فراموش کرد
هر وقت که نگام به زخمام بیفته یادتون میفتم
یاد همه شمای که باعث شدید از خودم متنفر شم
از اینکه وجود دارم متنفر شم
از زندگیم متنفر شم
ولی حداقلش لازم نیست دیگه تحملتون کنم


I'm strong enough to climb the highest tower


چرا کتاب های که میخونم رو قلب ، روح ، افکار و خواب هام تاثیر میزاره؟


یجا خونده بودم که بزرگترین کشفیات جهان اولش توهین به مقدسات بود
و عشق تو حقیقتی بود که قرار بود تمام مقدسات من رو زیر سوال ببره


هایی گایز ایونام ادمین جدیدتون:)
امیدوارم از فعالیتام خوشتون بیاد🩵🫂


باید لحظه‌ای که تک‌تک این کلاویه های سیاه‌وسفیدِ خاک خورده رو لمس میکنم تو رو به یاد بیارم آره، من نباید فراموشت کنم مثل همون لبخند گوشه لبت وقتی برای آخرین بار دیدمت مثل گرمای دستات که هیچوقت از دستام نمیرن
ولی حیف که دیگه سهم من از اون لبخندا و دستا فقط شده حسرت،بغض،دلتنگی دیگه مجبورم توی تاریکی پشت یه صندلی کوچیک بشینمو فقط به یادت پیانو بزنم و روی این صفحه سیاه سفیدپر بشه از اَشکایی که برای تو جاری میشه پس این غروب هم مثل روزای دیگه به یاد تو سر میشه و تو منو باید بابت گستاخی خیالم ببخشی که حتی لحظه ای یادت رو رها نمی‌کنه و من باز مثل همیشه کنار همون پیانو خابم میبره و آروم زمزمه میکنم


من در پایان این کتاب برای تو مینویسم تویی که روح آزاد مرا آزردی، تویی که صد ها گل در قلب من شکوفا کردی و بعد به طرز فجیعی آنهارا به آتیش کشیدی قلب من در آتش رفتار های تو می‌سوزد بی آنکه تو بدانی.

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

69

obunachilar
Kanal statistikasi