تا قبل از کلاس ششم تهران بودیم، وقتی دوباره برگشتیم کرج مجبور شدم ششم رو برم مدرسه شاهد. برعکس مدرسه تهرانم نماز خوندن توی شاهد اجباری بود، بیست دقیقه نماز، بعد یه حاج آقایی میومد نیم ساعت چهل دقیقه سخنرانی میکرد، دوباره بیست دقیقه نماز و بعد برمیگشتیم سر کلاسامون. یک ماه و یک هفته اول سال، یه هفته و چند روز رو به بهونه پریود پیچوندم نرفتم سر نماز. بعد که خسته شده بودم تصمیم گرفتم یه کاری کنم بیبهونه نرم، من شدم نماینده کلاس. چه پیشنهادی دادم؟ نماینده سر زنگ نماز میمونه توی کلاس و از وسایل بچه ها مراقبت میکنه که خدای نکرده کسی نیاد و برشون داره. چقدرم مدرسه از حرکتم خوشش اومد و تقدیرم کرد، کلاس ما هم شده بود تنها کلاسی که نماینده داره. اینطوری یه سال هرروز حدود یک ساعت تو کلاس تنها بودم 👍