من پر حرفم
و خوب خیلی گوشه گیر و دل نازک
میترسم از روابط
ن از خودشون ها
از بعدش
از اینکه بعد از اون دیگه نتونم آدم سابق شم
شاید برای همین بود ک تقریبا تا ششم ابتدایی هیچ دوست صمیمی نداشتم
و هیچکس جرئت نمیکرد اسمم رو صدا کنه و فامیلیم رو صدا میکردن:/
رویم رو عوض کردم گفتم بزار ببینم اون ور دیوار های بلندی ک دورمه چخبرهه
رفتم اون ور دیوار ها آدمهایی اومدن
اون ور دیوار استقبالم کسایی اومدن ک خیلی رنگارنگ بودن
خیلی.....
خیلی هاشونم یک رنگ و ساده
از خیلی ها متنفر و عاشق خیلی ها بودم
کسایی ک دوسشون دارم میدونن ک چقدر مشتاقشونم
گذشت گذشت گذشت
مقنعه اومد عقب
درسا پس رفت
غرق شدم غرق شدم غرق شدم
تو زندگی که معنا نداشت
کلش شده بود لوتی بازی
مدرسه ها تعطیل شد
خیلی ها سینه چاک بودن ک آره من فقط من و فقط من
توی این مدرسه اما خیلی ها رو شناختم خیلی ها ثابت شدن و خیلی ها از چشم افتادن
امشب با یکی از این ثابت شده ها حرف میزدم ک
میگفت ک ناراحت نباش و اینا:)
یهو وسطش ی چی گفت خشکم زد
گفت میخواستی تنها نباشی نه
گفتم آره:)
گفت بعد از اونا از گذشته ساده خودت هم تنها تر میشی.
راست میگفت رفیق خوبه ولی به شرطی که رفیق باشه
من مدت ها تو عالمی که به ظاهر قشنگ بود غرق شده بودم.
امشب نجات پیدا کردم بمونه اینجا ب یادگار
از امشب ذهنم پرایوته هر کسی ک خوش و ثابت کرد مونده تو قلبم و راه برگشت نداره و هر کس که از چشمم افتاد بره برای اذیت کردن یکی دیگه من همون فاطمه میشم
اینجا به همتون قول میدم
من دیگه بازم میترسم
از ارتباط ارتباط با آدمایی ک فقط از دور قشنگن=)
و خوب خیلی گوشه گیر و دل نازک
میترسم از روابط
ن از خودشون ها
از بعدش
از اینکه بعد از اون دیگه نتونم آدم سابق شم
شاید برای همین بود ک تقریبا تا ششم ابتدایی هیچ دوست صمیمی نداشتم
و هیچکس جرئت نمیکرد اسمم رو صدا کنه و فامیلیم رو صدا میکردن:/
رویم رو عوض کردم گفتم بزار ببینم اون ور دیوار های بلندی ک دورمه چخبرهه
رفتم اون ور دیوار ها آدمهایی اومدن
اون ور دیوار استقبالم کسایی اومدن ک خیلی رنگارنگ بودن
خیلی.....
خیلی هاشونم یک رنگ و ساده
از خیلی ها متنفر و عاشق خیلی ها بودم
کسایی ک دوسشون دارم میدونن ک چقدر مشتاقشونم
گذشت گذشت گذشت
مقنعه اومد عقب
درسا پس رفت
غرق شدم غرق شدم غرق شدم
تو زندگی که معنا نداشت
کلش شده بود لوتی بازی
مدرسه ها تعطیل شد
خیلی ها سینه چاک بودن ک آره من فقط من و فقط من
توی این مدرسه اما خیلی ها رو شناختم خیلی ها ثابت شدن و خیلی ها از چشم افتادن
امشب با یکی از این ثابت شده ها حرف میزدم ک
میگفت ک ناراحت نباش و اینا:)
یهو وسطش ی چی گفت خشکم زد
گفت میخواستی تنها نباشی نه
گفتم آره:)
گفت بعد از اونا از گذشته ساده خودت هم تنها تر میشی.
راست میگفت رفیق خوبه ولی به شرطی که رفیق باشه
من مدت ها تو عالمی که به ظاهر قشنگ بود غرق شده بودم.
امشب نجات پیدا کردم بمونه اینجا ب یادگار
از امشب ذهنم پرایوته هر کسی ک خوش و ثابت کرد مونده تو قلبم و راه برگشت نداره و هر کس که از چشمم افتاد بره برای اذیت کردن یکی دیگه من همون فاطمه میشم
اینجا به همتون قول میدم
من دیگه بازم میترسم
از ارتباط ارتباط با آدمایی ک فقط از دور قشنگن=)